کهف اصحاب

*(فأووا إلی الکهف ینشر لکم ربّکم من رحمته)*

کهف اصحاب

*(فأووا إلی الکهف ینشر لکم ربّکم من رحمته)*

عشّاق بی سند

حال به پاسخ این سؤالات می پردازیم:

 

1.تو قرآن درسته که عشق نداریم ولی خب حبّ که داریم مثلا گفته شده خدا رو دوست دارن یا خدا اونا رو دوست داره معنی دوست داشتن خدا چیه؟ میشه عشق ورزیدن محال باشه ولی حب بشه؟ البته یه جا گفتین حب به نعمتهای خدا منظوره تو وبلاگ قبلی این حرفتون تو احادیث هم اومده؟ این از حب ما به خدا، حب خدا به ما چطوریه؟ تو احادیث چی گفته شده؟

 

-پاسخ: حبّ یک حالت نفسانی است که بر جانداران عارض می شود و مسلماً عارض شدن این چنین حالات متغیره نفسانیه بر ذات اقدس الهی، باطل و از فروعات شرک و تشبیه است بنابراین حبّ خداوند به مخلوقی از مخلوقات اش را باید به معنای توحیدیه تأویل برد و در این مقام، صحیح ترین معنایی که می توان ذکر کرد ناظر به بهشت و سعادت اخروی انسان است

 

طبق این بیان، اینکه خداوند کسی را دوست بدارد معنایش این است که اراده کرده او را به سمت سعادت ابدی خود رهنمون شده و او را به بهشت والای خود وارد گرداند وقتی خداوند کسی را دوست بدارد اراده خواهد کرد به او خیر برساند و این خیر رساندن در این است که به او فهم عمیق دین عنایت می کند (الکافی ج1 ص32) مقابل آن هم بغض خداوند به کسی معنایش این است که خداوند اراده کرده او را گمراه کرده و راه هدایت را بر او بسته و به سمت جهنم سوق دهد

 

درباره حبّ بنده به خدا هم باید گفت از آنجا که ذات اقدس الهی قابل درک و احاطه برای ما نیست حبّ ما به ذات او -از حیث ذاتیت- تعلق نمی گیرد و آنچه در این میان مطرح است حبّ به نعمات و برکات و آلاء اوست به تعابیر روایات توجه کنید: (خدای را دوست بدارید چون شما را با نعمات خود تغذیه می کند) امالی الصدوق ص219 (خداوند به موسی(ع) گفت مردم را به دوستی من سوق بده با یادآوری نعماتم بر آنها) امالی الطوسی ج2 ص98 و... 

 

2.خواهشمندم چند تا از روایاتی که اسم عشق توشون هست رو بنویسید. اونایی که ضعیف هستن هم بنویسید دلیل ضعفشون رو هم بگید

 

-پاسخ: از تعبیر کفرآلود "عشق" نه در قرآن ذکری آمده و نه در روایات معتبر، مدحی شده است هرجا که در روایات، صحبتی از عشق و عاشقی است یا سند آن روایت ضعیف است (به راویان دروغگو یا مجهول الهویه) یا روایت در مقام مذمّت عشق است آیه *(و الذین امنوا اشدّ حبّا لله)* نیز هیچ ربطی به عشق ندارد بلکه ناظر به حبّ به خدا (به همان معنای توحیدیه مساوق بهشت و نعمات) است و جمله قبلی آیه نیز مذمّت حبّ به خدایان ساختگی -چه حبّ عاشقانه و چه غیر آن- می باشد (بقره آیه165)

 

و اما روایاتی که در ذمّ عشق هستند دو دسته هستند دسته اول، بی شمار روایاتی هستند که در مدح عقلانیت و تأمل و تثبّت و دقت و فهم و... هستند که بالملازمة دلالت دارند بر ردّ هر رفتار غیرعاقلانه (من جمله رفتارهای عاشقانه) و دسته دوم هم روایاتی که خاصاً درباره عشق وارد شده و به وضوح آن را امری مذموم برشمرده است دو نمونه رو عرض می کنم:

 

روایت شده از امام صادق(ع) سؤال شد درباره عشق و حضرت(ع) فرمود: دلهایی هستند که از یاد الله -تعالی- تهی و متبرّی شده بنابراین الله -تعالی- حبّ غیر خود را به آن ها چشانده است (علل الشرائع ج1 ص140) همچنین از امیرالمؤمنین(ع) روایت شده فرمود: هرکس عاشق چیزی شود چشمش نابینا و دلش بیمار گردد با دیده ای ناسالم نگاه کرده و با گوشی ناشنوا می شنود خواهش های نفسانی عقلش را پاره می کند و... (نهج البلاغة خطبه108)

 

و اما روایاتی که ادعا شده در مدح عشق است هم سه نمونه را ذکر می کنم: گفته اند حضرت رسول(ص) فرمود: بهترین مردم کسی است که عاشق عبادت باشد و آن را در آغوش کشد و... این حدیث دو طریق روایی دارد طریق اول که در کتاب الکافی است (ج2 ص83) راوی اصلی آن فردی است به نام عمرو بن جمیع که علمای رجال، او را فردی ضعیف الحدیث و فاسد المذهب خوانده اند که در حکومت ظلم، صاحب منصب هم بوده است (رجال النجاشی ص288 رجال الطوسی ص251 خلاصةالاقوال علامه حلی ص377)

 

طریق دوم آن هم نقلی است از کتاب الجعفریات که اساساً طریق معتبری نیست شیخ حرّ عاملی با اینکه مبنای آسانگیری در رجال دارد از نقل کتاب او در کتاب وسائل الشیعة اعراض کرده و صرفاً در مستدرک الوسائل محدث نوری آمده است (مستدرک الوسائل ج1 ص120) جالب اینجاست که بعضی عرفان پرستان نادان به این روایت ضعیف استناد کرده اند که (پس می توان از تعابیری مثل بغل کردن خدا و درآغوش کشیدن خدا و... استفاده کرد) در حالی که بر فرض این روایت معتبر هم باشد ناظر به درآغوش کشیدن عبادت است نه درآغوش کشیدن خدا!

 

روایت بعدی این است: گفته اند خداوند فرموده وقتی بر بنده من اشتغال به من غالب شود لذتش را در یاد خودم قرار می دهم و عاشق من شده و من هم عاشق او می شوم و وقتی چنین شد حجاب بین خود و او را بر می دارم... این حدیث(!) هم دو جا نقل شده که هر دو جا هم نقل مرسل (بی سند) است و اصلاً معلوم نیست از سر و کله کدام شیطان در آمده و به کتب روایی راه یافته طریق اول در کنزالعمّال است (کنزالعمّال ج1 ص433) که مؤلفش اساساً اهل تسنن و دور از فرهنگ اهل بیت(ع) بوده و طریق دوم هم در کتاب حلیةالاولیاء است که درباره تمایلات عرفانی و مذهب مؤلف آن، شک و شبهه فراوان است

 

و روایت سوم هم این است که می گویند: امیرالمؤمنین(ع) یک زمانی که از کربلا می گذشتند فرمودند اینجا محل افتادن شهداء عشاق است... علامه مجلسی در جایی از بحار، این حدیث را از کتاب الخرائج و الجرائح نقل می کند (بحارالانوار ج41 ص295) در حالی که در خود کتاب الخرائج، عبارت "عشاق" موجود نیست! (الخرائج ج1 ص183) در نقل کتاب کامل الزیارات و کتاب التهذیب هم همین روایت آمده و آن جا هم خبری از تعبیر "عشاق" نیست! (کامل الزیارات ص453 و التهذیب ج6 ص72) یعنی فقط ذکر شده: محل افتادن شهداء (بدون کلمه عشاق)

 

عجیب اینکه خود علامه مجلسی در جای دیگری از همین بحار، وقتی از التهذیب، این روایت را می آورد بازهم عبارت "عشاق" در آن نیست!! (ج98 ص116) حال چه شده که عبارت "عشاق" که در سه منبع اصلی این روایت نبوده و در یک جای بحار هم به همان شکل اصلی نقل شده در جای دیگری به متن روایت، اضافه شده!؟ احتمالی که می توان داد این است که نسخه کتاب الخرائج که نزد علامه بزرگوار مجلسی بوده توسط بعضی صوفیه که در دولت صفویه صاحب قدرت هم بوده اند مخدوش گشته و در آن دخل و تصرف شده است

 

خداوند، دین ما را از دخل و تصرف عاشقان و رهبرشان شیطان، محفوظ بدارد... در پست بعدی به پرسش یکی از دوستان درباره "وجه الله" و توضیح معنای آن در روایات خواهیم پرداخت ان شاء الله

نظرات 16 + ارسال نظر
صادق پنج‌شنبه 6 دی 1386 ساعت 13:30 http://salafi.blogfa.com/

سلام مطلب علمی ارزشمندی عرضه کرده اید اما توصیه می کنم ادبیات مودبانه تری انتخاب کنید حرف شما درست و متین است اما بیان اشتباه نیازی به امثال این تعابیر ندارد(سرو کله کدام شیطان درآمده)(عرفان پرستان نادان)
در پناه حق موفق باشید
لینک شما را به وبلاگم اضافه کردم

سلام.. ممنون از دلسوزی تون لکن بنده معتقدم هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد... در نشر حقائق، گاهی نیاز به ملایمت و آرامش هست و گاهی نیاز به تندی و کلام غلیظ (بسته به شرایط و موارد) http://kahf.blogsky.com/?PostID=11 بنده نیز سعی می کنم اون مواضع رو هر چه بهتر و دقیق تر بشناسم تا در موردش رفتار متناسب رو اعمال کنم.. در هر صورت از تشریف فرمایی تون ممنونم و لینک شما رو هم در لینکدونی وبلاگم گذاشتم.. موفق باشید و پاینده

امیر یکشنبه 20 آبان 1386 ساعت 20:59

به نام خدا.سلام.مطالب خوبی نوشتید.درابتداباصرف نظرازاین که عشق بداست یاخوب می خواهم عقیده ی شخصیم رادرباره ی عشق بنویسم.عشق اکثرادلیل عقلی ندارد.این راتجربه به انسان نشان می دهد.ازعاشقی بپرسیدچراعاشق شده ای اگرواقعا عاشق باشدوآن رابادوست داشتن اشتباه نگیردجواب می دهدکاردل است دیگر.پس به صورت منطقی به سوال پاسخ نمی دهد.مشخصه دیگرعشق این است که عاشق حتمابایدتصویری ازمعشوق داشته باشد.حتی یک نگاه(مثل آنان که بایک نگاه عاشق می شوند)حتی کسی رامی توان فقط یک باردرخواب ویادرتوهم دیدویک شبه عاشق شد.پس شناختن فقط درحدیک لحظه دیدن برای عاشق شدن کافیست.امانمی توان گفت عاشق شدم ومعشوق راندیده ام.پس چطوربعضی ادعامی کنندعاشق خداشده ایم.نظربنده این است که آنان دچارالهامات شیطانی شده اند.آنان دچارعشق به توهماتشان شده اند.جالب این جاست که اگرازهرکدام ازاین سالکان عاشق وصف معشوق رابپرسیم جواب های متفاوت می شنویم البته جزآنان که می خواهنددروغشان فاش نشودومی گویندنمی توان وصف کرد.نمی دانم چراامان ماباآن همه مقام ازعشق به خدا صحبت نکرده اندواگربه فرض چیزی خوب وغیرقابل وصف است چراهیچ کدام دراحادیثشان آن رانفرموده انددرحالی که بسیاردرباره ی عشق ازایشان پرسیدندپاسخ این نبودکه شمادرک نمی کنید.

سلام.. (آنان دچار عشق به توهماتشان شده اند) حقیقتاً همین است برادر گرامی.. موفق باشید

طاها یکشنبه 6 آبان 1386 ساعت 19:50

سلام
پیش خودم گفتم که شاید شما هم بخاین بدونین که جمله هدف وسیله را توجیح میکند،از لنین هست.
البته خودم هم بتازگی فهمیدم،
پاینده و پیروز باشید.

سلام.. ممنون، منتها با چه اطمینانی میشه گفت قبل او به کار برده نشده در بعضی فرهنگ ها و زبان ها؟

یک بجامانده - وبلاگ شلمچه سه‌شنبه 24 مهر 1386 ساعت 23:14 http://shalamcheh.ir

بنام خدا
با سلام
اول اینکه واقعاْ متاسفم از بابت مسدود شدن وبلاگ شما در پارسی بلاگ ، اینطور که معلومه دستهایی تو کاره که پارسی بلا
گ رو از وبلاگ های مذهبی تهی کنند .
دوم اینکه منزل نو مبارک !
سوم اینکه مثل همیشه مطالبتون جالب و خواندنی هستند .
چهارم اینکه این وبلاگ رو چایگزین وبلاگ قبلی می کنم ، شما هم اگر دوست داشتید وبلاگ مرا ...
موفق و سربلند باشید .
التماس دعا

سلام بردار گرامی و ممنون از لطفتون.. لینک شما هم در لینکدونی وب بنده قرار گرفت.. یاعلی

پژواک دل سه‌شنبه 24 مهر 1386 ساعت 21:53 http://pejvakedel.parsiblog.com

سلام...وبلاگ زیبایی داری ...به منم یه سری بزن و در پاسخ دادن به سوال کمکم کن ...منتظرتم

سلام.. ممنون.. یاعلی

آدم سه‌شنبه 24 مهر 1386 ساعت 20:07 http://beheshtejahannami.blogfa.com

سلام
من خیلی مشتاقم که دوباره در لیست وبلاگهای شما قرار بگیرم

یا حق

موفق باشی
...

سلام بر شما برادر گرامی.. لینک شما هم در لینکدونی وب بنده قرار گرفت.. یاعلی

امیر قدیمی *ایرانیان* سه‌شنبه 24 مهر 1386 ساعت 20:06 http://hamvatanam.blogfa.com

سلام

جناب امیر ؛ نهایت تاسف بنده را نسبت به فیلتر شدن وبلاگ وزینتون رو بپذیرید. امید است که همگی ما سعی در تحمل افکار و عقاید دیگران ( هرچند مخالف افکارمان باشد) بنمائیم.

به عنوان یک وبلاگر ایرانی اقدام نابجای مدیران پارسی بلاگ در این عمل نکوهیده را شدیدا محکوم میکنم.

امیدوارم در وبلاگ جدیدتان موفق باشید و بمانید.

به عنوان یک هم میهنتون خوشحال میشم سری هم به بنده بزنید.

حق نگهدارتون

سلام و ممنون از لطف تون.. امید که توفیق خدمت گذاری به دین و تببین حقائق اصیل آن از ورای تحریف منحرفین، در اینجا بیشتر نصیبم گردد.. موفق باشید

محمد علی شفیعی سه‌شنبه 24 مهر 1386 ساعت 19:45 http://www.easar2.blogfa.com

موفق باشید .

علی (باهوتاهو) سه‌شنبه 24 مهر 1386 ساعت 14:53 http://bahootahoo.blogfa.com

سلام ..حال شما ؟
بابا این جوابهای کاملا سطحی و بی اساس چیه شما میدی ...
ببینید همون جواب به سوال اول خودتون نگاه کنید ... شما مجبور نیستید وقتی علم ندارید از خودتان بنویید ...
می دونید شما م یگید سنخیتی بین انسان و خدا نیست ...پس خدا دوست داشتنش به معنای همون عطای بهشتش به ماست ... ولی من میگم که این دوست داشتن هم میتونه مصداق داشته باشه که از درک ما تا وقتی درگیر محسوسات و اسیر دنیای مادی هستیم نامفهوم و غیر تصوری باشه ...
یه مثال دیگه ای به جای دوست داشتن می زنم تا بفهمید تا چه حد باطل سخن می فرمایید ...
آیا می توان برای افعال الهی هدف و غرضی قایل شد ؟ مگر جز این است که بر آوردن هدف بخاطر رفع نیازی است پس اگر خدا نمی خواهد نیازی را رفع کند آیا پس دارد کار عبث و بیهوده کند ؟ یعنی آیا اگر خدا هدف در افعالش ندارد پس به معنای بی هدف و گزاف بودن افعال خداست ؟ مگر جز این است که هدف باید رفع کننده ی نیاز باشد ؟
خب می بینید که عقلتان قفل کرد و فقط شاید بتوان جوابی فلسفی به سوال داد که هدف نهایی خود ذات است و خدا در ذاتش فاقد چیزی نیست ..ولی می دانید که اینها هم جواب نمیشود و ما نمی توانیم چرا بگوییم یعنی نمی توان پرسید چرا آفرید ...شاید بتوان گفت هدف نهایی هر چه باشد چرا ندارد ...بگذریم ...حالا دوست داشتن خدا راهم بگذارید مثل هدف داشتن خدا ..پس استدلالات سطحی و تا حدودی خشک و ناامید کننده ی خودتان را با نام اسلام محمدی وارد اذهان نکنید ...
در ضمن در مورد عشق هم قبلا یه چیزهایی به شما گفتم که سر فرود آوردید ...
یا علی
خدانگهدار

سلام.. ممنونم از بیان تراوشات فکری تون.. یاعلی

شاه سه‌شنبه 24 مهر 1386 ساعت 14:19

سلام :

۱- آیا نماز صبح و نماز عصر را میتوان در زمان بین الطلوعین خواند ؟

۲- ذکر ادریسی را بیان فرمایید .

۳- تکلیف صله ی رحم در مورد نزدیکانی که نمی خواهند انسان را ببینند چیست (چشم دیدن نزدیکان را ندارند !!) ؟

( تشکر می کنم)

سلام.. 1. وقت نماز صبح همان بین الطلوعین است (بین طلوع سپیده صبح و طلوع آفتاب) اما نماز عصر را باید در وقت خود خواند (بین ظهر و غروب) 2.در روایات اهل بیت(ع) تاکنون ذکری تحت عنوان ادریسی یافت نکرده ام 3.قطع رحم حرام است ولو طرف مقابل با شما دشمنی کند.. باید حداقل رابطه با ارحام را داشته باشید ولو به یک مسیج.. موفق باشید

احمد سه‌شنبه 24 مهر 1386 ساعت 13:44 http://pigeonofharam.parsiblog.com

سلام

از حضرت رسول (ص) - قریب به این مضامین - روایت می کنند که: بعد از من عده ای به من دروغ می بندند و سخنانی را به من نسبت می دهند. این سخنان را با قرآن بسنجید و اگر مخالف قرآن بود آنها را رها کنید.

آیا این روایت درست است؟
اگر بله، آیا می توان آن را به روایات اهل بیت (ع) هم تسری داد؟
اگر بله، آیا این کار (تطبیق مضمون روایت با قرآن) قبل از بررسی سندی و رجالی انجام می گیرد؟ و آیا نباید مقدم بر آن باشد؟

سلام.. 1.مشابه این مضمون در روایات دیگری از اهل بیت(ع) هم آمده و مربوط به دلالت و مضمون روایات است نه سند آن.. طبق این فرمایش رسول خدا(ص) و ائمه هدی(ع) اگر مضمون روایتی مخالفت صریح با مضمون قرآن داشته باشد دلالت آن روایت، مورد تأیید معصومین(ع) نیست (چه سندش معتبر باشد و چه نه) 2.تقدم و تأخری در این میان مطرح نیست و هر دو جهت (سند و دلالت) باید لحاظ شود.. موفق باشید

محمد پای بست سه‌شنبه 24 مهر 1386 ساعت 03:01 http://www.paybast.parsiblog.com

سلام. خیلی آموزنده و جالب بود و دوست دارم ادامه مطلب رو در پست آینده بخونم.

سلام.. زنده باشید

احمد دوشنبه 23 مهر 1386 ساعت 14:37 http://pigeonofharam.parsiblog.com

سلام
۱. کتاب «الخصائص الحسینیه» نوشته شیخ جعفر شوشتری چقدر اعتبار دارد؟

۲. بالاخره ما نفهمیدیم که آیا وجود دختری برای حضرت امام حسین علیه السلام به نام رقیه (و به قول بعضی شیعیان غیر ایرانی، سکینه) و شهادت ایشان در خرابه شام صحت دارد یا نه؟

۳. آیا در کسب اعتقادات حتما باید از توحید شروع کرد و به بقیه رسید؟ به عبارت دیگر آیا پیش از اعتقاد به نبوت و قرآن و امامت می توان به سخنان پیامبر یا اهل بیت علیهم السلام یا آیات قرآن استناد کرد؟

سلام.. 1.مرحوم شوشتری از محدثین والامقام شیعه بودند و کتاب شان هم کتاب خوبی است لکن مثل همه کتب روایی، نمی توان همه احادیث آن را قبل از بررسی سندی و رجالی به معصوم(ع) نسبت داد مخصوصاً که مبنای رجالی ایشان در مواردی با مبانی رجالی مشهور علمای شیعه تفاوت داشته و محل اختلاف است ۲.این مسأله مثل مسأله اربعین، از موارد اختلافی عمیق مورخین و محدثین و اهل علم می باشد و بنده تاکنون فرصت نکرده ام شخصاً به بررسی مستقل آن بپردازم بیشتر به دلیل کم اهمیت بودن آن در مقابل بسیاری امور مهمه دیگر ۳.بله باید ابتدا توحید و فروعات آن کاملاً تبیین و اثبات شود سپس به نبوت و امامت و... پرداخته شود چنانچه امر توحید و فروعاتش تبیین کاملی نشود در بسیاری از مسائل مربوط به نبوت، امامت، قرآن، تشریعات الهیه و... دچار مشکل می شویم و استناد به ادلّه شرعیه (قرآن و روایات) قبل از اثبات خدا و پیغمبر و امام، دور باطل است.. موفق باشید

شاه دوشنبه 23 مهر 1386 ساعت 13:55

سلام :
لطفا در بحث چگونگی اذکار بفرمایید چه اسراری در تعداد مخصوص بعضی از ذکرها است مثلا اگر تعداد تسبیحات حضرت زهرا (سلام الله علیها) از ۱۰۰ به ۱۵۰ بار افزون و یا برعکس کسر شود چه اتفاقی می افتد ؟!
خوب بعید می دانم که حضرت از حروف ابجد و امثالهم برای تعیین این شماره ها استفاده کرده باشند پس بطور کلی اسرار این شماره ها در بحث اذکار از کجا سرچشمه می گیرد و مازاد بر این شماره ها ذکر را ادامه دادن چه حکمی دارد ؟ !

سلام.. حضرات معصومین(ع) هیچ چیزی را از خود نمی گویند هرچه هست امر خداست و آن بزرگواران مأمور ابلاغ و تبیین آن اوامر الهیه هستند بنابراین اساساً جایی نمی ماند که حتی احتمال دهیم مطلب را از اموری مثل ابجد و... اخذ کرده اند امر خداوند بوده و ایشان فقط آن امر را به ما رسانده اند نه که خود دخالتی در تشریع داشته باشند اما اینکه خداوند طبق چه حکمتی فلان عمل عبادی را به فلان شکل و تعداد و ترتیب، قرار داده و فلان عمل دیگر عبادی را طور دیگری قرار داده و... همه اینها برگشت می کند به مسأله فلسفه احکام که مکرراً عرض شد قابل درک کامل برای ما نیست ما برای درک رابطه بین اعمال مان در این دنیا و ثواب ها و عقاب ها در آخرت، نیازمند اطلاعات ویژه از آخرت هستیم که عقل ما فاقد ابزارهای لازم برای درک آن روابط و مناطات می باشد درباره مازاد بر تعداد خواندن هم اگر کسی بخواهد به ثواب تسبیحات حضرت زهرا(س) برسد نباید بیشتر و کمتر از تعداد بخواند ولی اگر می خواهد کلاً ذکر خدا بگوید و از ثواب ذکر خدا بهره ببرد می تواند هر مقدار که خواست (بدون تقید به عددی خاص) بخواند و مانعی ندارد.. موفق باشید

خادم الرضا علیه السلام دوشنبه 23 مهر 1386 ساعت 07:05 http://ala.myblog.ir

اون روایتی که تو این مایه هاست : «من عشق ثم مات ... مات شهیدا»
رو نفرمودید که وضعش به چه ترتیبه ؟
چون در کتب نویسندگان محقق هم دیده شده!

اون روایت هم از طرق منتهی به اهل بیت(ع) وارد نشده و جزء مرویات اهل تسنن است در کتب خودشان که بعضاً همان نقل نیز مرسل است مثلاً در کتاب کنزالعمّال آمده (ج3 ص372) همچنین در بعض کتب سیوطی و... ضمناً ابن ابی الحدید معتزلی نیز به مرفوع بودن آن اشاره کرده است (شرح نهج ج20 ص233) یاعلی

ندای آغاز دوشنبه 23 مهر 1386 ساعت 00:58 http://sajjade.parsiblog.com

با سلام و خسته نباشید .
نمی دونم شاید باید عادت کرد برای رسیدن به اهداف بزرگ سدهای بزرگی رو از پیش رو برداشت . در هر حال برات آرزوی موفقیت می کنم و آدرس جدیدتم لینک کردم .
التماس دعا .
یا مهدی ...

سلام و ممنون.. یاعلی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد