کهف اصحاب

*(فأووا إلی الکهف ینشر لکم ربّکم من رحمته)*

کهف اصحاب

*(فأووا إلی الکهف ینشر لکم ربّکم من رحمته)*

خوش بینی شاگرد و بدبینی استاد

«ایشان هیچوقت معاد را تدریس نمی کرد به خاطر دارم هنگامی که خدمت شان منظومه می خواندیم وقتی به مبحث معاد رسیدیم درس را تعطیل کردند... علت را هم هیچوقت بیان نکردند فقط تنها چیزی که ما توانستیم کشف کنیم این بود که مرحوم علامه طباطبایی، معادِ مرحوم صدرالمتألهین را قبول نداشت چون با ظواهر آیات، تطبیق نمی کرد... معاد مرحوم آخوند{ملاصدرا} با اکثر آیات قرآنی تطبیق نمی کند... در واقع، نوعی معاد برزخی است... و خلاصه یک سلسله صور غیبیه هستند که مادّه ندارند و فقط صورت دارند مرحوم علامه طباطبایی این معاد را قبول نداشت...» (کیهان فرهنگی، مصاحبه با آیت الله جعفر سبحانی، آبان68)

 

آنچه خواندید سخنان آیت الله سبحانی بود درباره عدم اعتقاد محمد حسین طباطبایی به معاد عرفانی که ملاصدرا به آن معتقد بود همانطور که می دانیم ملاصدرا یک عارف بود که مطالب عرفان را با زبان فلسفه، بیان می کرد و از این رو تحت عنوان «فیلسوف عارف مآب» یا «عارف فلسفی بیان» شناخته می شود ملاصدرا از آنجایی که سعی بلیغی داشت بین عرفان و فلسفه از یک طرف و آموزه های عقیدتی دین از طرف دیگر، آشتی و تناسب و ترابط و بلکه "این همانی" ایجاد کند در خصوص معاد و تطبیق دو نگاه «فلسفی-عرفانی» و «دینی و وحیانی» بر هم نیز تلاشهای فراوانی کرد اما نتیجه تلاش او ایجاد یک معاد سوم! شد که نه با معاد متداول در عرفان و فلسفهء قبل آن زمان، خیلی تناسب داشت و نه با معادی که قرآن و انبیاء و اوصیاء (سلام الله علیهم) تبیین کرده اند تطبیق می کرد

 

محمد حسین طباطبایی نیز با اینکه اصرار داشت مبانی عرفان فلسفی صدرایی را به حوزه های امام صادق(ع) نفوذ دهد و با برپایی جلسات تدریس متون مربوطه، رو در روی بسیاری از علماء طراز اول و بزرگان حوزه و همچنین مقام مقدس مرجعیت شیعه (آیت الله العظمی بروجردی) قرار گرفت اما به بحث معاد که رسید درس را تعطیل کرد و ادامه نداد علمایی که مدتها در مسیر دفاع از حقایق دین مبین و مبارزه با بی دینی در لباس دین، تلاشها کرده و در نکبت سکوت عافیت طلبانه یا احتیاط وسواس گرایانه فرو نرفته بودند و بر عهد خود با مولای غائب شان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) وفادار و پایدار می نمودند حال با یک وضعیت جدید مواجه شده بودند که نمی دانستند واقعیت آن چیست و علت آن کدام است

 

تحلیل های متفاوتی در این خصوص شنیده می شد شاید عده ای تصور می کردند که تلاش آنها نتیجه داده و پروسه نشر بدعت و الحاد به آخر خط رسیده است و احتمالاً عده ای دیگر نیز تصور می کردند سردمدار این جریان، بسان آنچه از مرحوم فیض کاشانی معروف است، از اباطیل خود توبه نموده است و... عده ای نیز با حسن ظن، به قضیه نگاه می کردند و این حرکت را در راستای دینمداری «علامه» و مخالفت او با معاد صدرایی (به دلیل تباین آن با معاد دینی) ارزیابی می نمودند... اما حقیقت قضیه چیز دیگری بود! طباطبایی به همان معاد صدرایی، کماکان معتقد بود و همان روال را ادامه می داد اما این بار در خلوت و دور از چشم تیزبین علمای پاسدار حقیقت!

 

حسن حسن زاده آملی درباره یکی از مباحث اسفار ملاصدرا چنین گزارش می دهد: «جناب استاد ما علامه طباطبایی... این مرحله از اسفار را تدریس نمی نمود که حلقها را تنگ و خلقها را در جنگ دید و معاد اسفار را هم به نحو عامّ متعارف درس نمی فرمود مگر با تنی چند محرمانه که این کمترین نیز مشارکت داشت تدریس فرمود و آن هم به ایماء و اشاره می گذشت...»  (عرفان و حکمت متعالیه ص19)

 

1.آیا خوش بینی شاگرد که عدم تدریس معاد عرفانی توسط استاد را حمل بر اعتقاد صحیح استاد می کند به واقع نزدیکتر است یا بدبینی استاد که شاگرد خود را قادر به درک ایماء و اشاره نمی بیند و به دلیل ایمان شاگرد به معاد قرآنی، او را به جلسه خصوصی خود راه نمی دهد!؟

2.آیا کسی که مطالب علمی استادش را به جای بحث و تأمل و دقت و پرسش، از راه ایماء و اشارهء چشم و ابروی استاد خود برداشت می کند در نقل و گزارش، موثق تر است یا کسی که مثل سایر انسانها به جلسه درس می رود و به طرق عادی عقلایی کسب علم می کند!؟

3.آیا همین حسن ظن ها و حمل بر صحت ها نبود که..........!!؟

...................................................................................

پی نوشت: تا زمانی که کار اضافه کردن نوشتارهای وبلاگ قبلی به سایت 313 امیر ادامه دارد وبلاگ "کهف اصحاب" هفته ای حداکثر یکبار به روز خواهد شد ان شاء الله

نظرات 21 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 14 بهمن 1386 ساعت 22:01

شما نویسنده این وبلاگ و خادم الزهراء خیلی راحت به علمای دین توهین می کنید.
فقط یادتان باشد قیامت باید پاسخگو باشید.

یعنی بنده نمی دانم که انسان باید نسبت به گفتار و کردار خود پاسخگو باشد؟ اساساً یکی از علتهای تأسیس این وبلاگ این بود که روز قیامت مجبور نباشم به این سؤال، پاسخ دهم که چرا وقتی دیدی کسانی انحرافات عرفانی را به نام معارف دین و تحت لواء اسلام، مطرح می نمایند سکوت کردی و گذاشتی بدعت گذاران، تحت نام علمای دین به تخریب دین بپردازند؟ موفق باشید

ا.ص یکشنبه 30 دی 1386 ساعت 01:09

سلام
۱- ایکاش نقطه چین نمیذاشتی و جمله رو تموم میکردی.
۲- سایتت واقعا عالیه
۳- در مورد اونهایی که به قول تو پارس میکنن هم ناراحت نباش
در چشم انانی که پرواز را نمیفهمند هر چه بیشتر اوج بگیری کوچکتر میشوی .
گاهی هم که شده دعا کن منو

سلام و ممنون از محبت تون برادر عزیز.. واقعاً کاش می شد خیلی حرفها رو زد و نقطه چین نگذاشت! محتاج دعاتون هستم.. یاعلی

حقجو یکشنبه 23 دی 1386 ساعت 03:01

ارادت
متاسفانه دوست گرامی الان دیگر عمر مکتب تفکیک و تفکیکی به سر اومده
من به عنوان یک برادر و یک همکار دو انتقاد دارم.
اولا دوست عزیز اگر شما هدف خیر خواهانه داشته باشی به علمای سلف احترام خواهی گذاشت طبق یاداشتهای خودتون هیچ بشری معصوم نیست و اگر خطائی هم نمود نباید چماق تکفیر و الحاد بر سرش بکوبی شما مثلا از مرحوم علامه طباطبائی که واقعا یک عمر در نشر دین و مذهب زحمت کشیده و تفسیر گرانقدر المیزان را که واقعا یکی از سرمایه های شیعه بلکه اسلام است را محقرانه و به دور از ادب یاد کردی و من اکثرا در نوشته های شما دیدم که خلط کردی بین بی ادبی با تحکم و تشر زدن
هیچ موقع ائمه و پیامبر اکرم حتی در حالت تحکم خارج از نزاکت نشده اند و این برای یک روحانی دور از شان است
من خیلی از نوشته هایتون را خوندم و اکثرشان خوب و علمی بودند ولی چون تعصب بیش از حد داری گاهی موقه از حد اعتدال خارج شده ای
ثانیا در رد کردن هر علمی باید در آن رشته باید تبحر داشته باشی بعدا رد بکنی نوشته ای ملا صدرا معاد جسمانی را قبول ندارد و هذا بهتان عظیم شما تا اسفار نخونده چطور نتیجه کلی میگیری
مگر از چند جزئی نتیجه کلی گرفته میشود
اول باید استقراء تام باشد تا نتیجه کلی شود
ممنون

تشکر.. 1.بنده کاری به مکتب تفکیک ندارم و مبانی آنها را هم بعضاً مورد نقد می دانم همین دیشب با یکی از همین اهل تفکیک، مدت فراوانی چت کردم و مورد اعتراض او قرار گرفتم از بعضی جهات و تلویحاً به فیلسوف بودن متهم شدم! عرایض و مبانی بنده مستقل است و تابع هیچ مکتب و مرام و مسلکی نیست الا عقل و نقل معتبر از معصومین ولاغیر 2.بنده هیچ تعصبی ندارم منتها معتقدم خدمات یک فرد، دلیل بر صحت اعتقادش نمی شود همین برق و اینترنت را چه کسی اختراع کرده جز کفار؟ ما خدمات هرکس ولو کافر و ناصبی باشد را هم قدر می دانیم لکن در امور اعتقادیه مرزمان مشخص است هرکس از ممشای دین خدا تخطی کند مورد نقد است و چنانچه انحرافش در حد کفر باشد تکفیر هم می گردد و... 3.بنده عرض نکردم ملاصدرا به معاد جسمانی اعتقاد نداشته خواهشمندم اگر یک جمله در این خصوص گفته ام آن را نشان حقیر دهید تا بردارمش بنده عرض کردم ملاصدرا از آنجا که می خواست بین دین و عرفان وفق دهد یک معادی ساخت که که نه معاد عرفا و فلاسفه شد و نه معاد انبیاء و اوصیاء(ع) این دلیل نمی شود که او معاد جسمانی را مطلقاً رد کرده باشد ای بسا در اعماق ضمیرش به معاد جسمانی هم باور داشته لکن آنچه در فلسفه اش ساخته و ارائه کرده غیر آن اعتقاد فرضی ضمیری است یعنی ممکن است وی دو جستار در معاد داشته باشد یک جستار در عرصه اعتقاد ذهنی خود و یک جستار در عرصه بحث فلسفی اش و ما روی این دومی کار داریم وگرنه اعتقاد درونیش به خودش و خدای خودش و قبر و قیامتش برمی گردد که به موقعش جوابگو خواهد بود بله اگر کلامی از ایشان دیده شود که همان اعتقاد فرضی را هم به صراحت و بی ابهام و واضح رد کرده باشد تردیدی در تکفیر ایشان نخواهم داشت.. موفق باشید

مسلم جمعه 7 دی 1386 ساعت 19:50 http://kalame-shia.blogfa.com

با سلام وبلاگ بسیار خوب و علمی دارید و من امیدوارم روز به روز بهتر بشه
اگه مثل من مایل به تبادل لینک هستید خبرم کنید

سلام و ممنون از ابراز محبت تون... لینک شما در لینکدونی وب من قرار گرفت.. یاعلی

خادم الزهراء جمعه 7 دی 1386 ساعت 11:46

سلام....هههههههههههههه
وب اون عاشق نفهم رو دیدی؟؟
چی نوشته در موردت مثل همیشه!
عجب الاغیه!

*(تبت یدا ابی لهب و تبّ)* سلام.. از الاغ جز جفتک زدن و از سگ جز پارس کردن و پاچه گرفتن چه توقعی می رود؟ بگذارید دور خود بچرخد و بنویسد و نقد کند و پاچه بگیرد و پارس کند و اتهام بزند و خیالات احمقانه خود را بیان کرده و برداشتهای ابلهانه اش از نگاشته های حقیر را مورد ایراد علمی! قرار دهد و کلاً خوش باشد! بنده کاری به او و مطالب الحادی و بدعی وبلاگش نداشته و ندارم و امر او واگذار به بانویی است که مولای همین الاغ عاشق (عمر لعنت الله علیهما) سیلی به چهره اش نواخت (سلام الله علیها) کسی که دچار کمبود شخصیتی است تا حدی که من هر پستی توی این یکسال در رد منحرفین نوشته ام آن را راجع به خود دانسته و به خود گرفته و نشسته به آه و ناله و گریه و عرعر و جوابگویی و گیس و گیس کشی و اتهام زنی و... چه ارزش یک تف دارد چه برسد به بازدید وب نکبت اش!؟ کسی که در عین حال که بسیار عوام و نفهم و شخصیت پرست است شدیداً دچار غرور و تکبر بوده و خود را در حد مجتهدین دانسته و فتوا صادر می کند و بر لجاجت خود در نپذیرفتن حقیقت حاضر است جهنم ابدی برود اما ابداً اعتراف به خطاهای واضحش نکند چه جای توجه؟ کسی که شدیداً مایل به جلب توجه است و با التماس و زاری از دیگران می خواهد به وبش بروند و مطالب چرندش را بخوانند و برایش بسیار مهم است که چهارنفر عوام مثل خودش برایش به به و چه چه کنند ولو خدا و اولیاءش از او ناراضی شوند چه جایگاهی دارد؟ کسی که اگر به او گفته شود فلان مطلبت غلط است شروع می کند به گریه و ناله و به این و آن شکایت کردن که به شخصیت!من توهین شده، چه جایگاهی دارد؟ کسی که بی بهره از خودسازی و غرق در نفسانیات و حسادت و... هست تا حدی که حاضر است برای تعطیل کردن یک وبلاگ توحیدی، ساعتها رایزنی و فتنه گری کرده و بین مؤمنین ایجاد تشنج نماید چه اهمیتی دارد؟ خدای شرش را از سر اسلام کم نماید... التماس دعا دارم.. موفق باشید.. عیدتون هم پیشاپیش مبارک.. یاعلی

صادق جمعه 7 دی 1386 ساعت 00:35 http://salafi.blogfa.com/

سلام
دوست عزیز انصاف را رعایت نکرده اید!
برداشتهای ما ممکن است مطابق با واقع نباشد
پس برداشتهایمان را ملاک اعتقاد نباید قرار دهیم
از اینکه لطف کردید ممنونم

سلام... فرمایشی که مطرح کردید غیر قابل قبول است... اگر: (برداشتهای ما ممکن است مطابق با واقع نباشد پس برداشتهایمان را ملاک اعتقاد نباید قرار دهیم) پس برداشت شما در حقانیت مکتب اهل بیت(ع) و بطلان مکتب سلفی و وهابی نیز ممکن است مطابق واقع نباشد پس آن را ملاک قرار ندهید! خودتان بهتر از من می دانید که چنین امری قابل قبول نیست و اصلا معنی ندارد به کسی که طبق مدارک و ادله و براهین به معرفتی دست یافته است بگوییم چون ممکن است خطا کرده باشی پس حکم نکن! موفق باشید

صادق پنج‌شنبه 6 دی 1386 ساعت 13:41 http://salafi.blogfa.com/

سلام خیلی عالیه

سلام و ممنون

امیر سه‌شنبه 4 دی 1386 ساعت 11:34 http://kahf.blogsky.com

به نام خدا و سلام
دو سه روزی در خدمت عزیزان اهل کهفم نیستم
پست بعدی ان شاء الله تا عید غدیر
یاعلی

فیض سه‌شنبه 4 دی 1386 ساعت 00:16

سلام
عجب نورباران فرمودید سایت ۳۱۳ امیر رو!
ایدک الله بنصره و وفقک من فوق عرشه

اما راجع به صله رحم:
آیا بین دختر عمه و پسر دایی ویا بین پسر عمه و دختر دایی هم صله رحم واجبه؟ در حالیکه به هم نا محرم هستند؟!

سلام و ممنون از دعای خیرتون.. بله تمام مواردی که فرمودید داخل در ارحام محسوب می شوند و قطع رابطه کلی با آنها جائز نیست بله در برقراری رابطه باید حدود محرم و نامحرم را لحاظ کنند و به عنوان مثال از نگاه حرام و ترقیق مفسده دار صوت و... اجتناب نمایند و با لحاظ این موارد اگر بتوانند رسیدگی ها و احسانهای بیشتری در حق هم نمایند از برکات صله رحم هم بهره مند خواهند بود.. موفق باشید

در مورد سوال محسن میخواستم بگم که تا اونجا که من یادمه مولف المیزان بحثهای اختلاف قرائت دارن تو المیزان اما تحریف رو ندیدم در مطالعاتم!
مثلا در مورد سوره جن اکثر اَنّا (anna) ها رو میگن اِنّا (enna) خوند.
راستی خوب شد یادم اومد این سوال :
از نظر فقهی برای نماز هر اختلاف قرائتی درسته که به صورتهای دیگه خونده شه ؟ (مثل ملک و مالک در حمد یا کفوا به 4 صورت در توحید) اصلا تعریف اختلاف قرائت چیه ؟ اینکه یکی بیاد با استدلال صرف بگه اینجا اعرابش اینه و ردی هم نشه برش داد ف اسمش میشه اختلاف قرائت و شرعا برا نماز چی میشه حکمش ؟

عرض کنم که مسلماً قرآن واقعی نازل بر نبی(ص) به یک نحو است و نه چند نحو و در روایات به این نکته، تذکار داده شده که قرآن به اسلوب واحد از نزد خدای واحد نازل شده است (برخلاف اباطیل اهل عرفان که قرائات متعدد را ذاتاً صحیح می دانند) بنابراین حتی اعراب آن هم به یک نحو واحد است و اگر مثلاً در جایی کسره خوانده شود در حالی که ما انزل الله بر نبی(ص) فتحه باشد فی نفسه صحیح نیست بنابراین، مسأله اختلافات قرائات را می توان از شقوق تحریف قرآن دانست که مسلماً یکی صحیح و بقیه ناصحیح می باشند اما ائمه ما سلام الله علیهم اجمعین در مقام تلاوت قرآن (نه مقام استناد فقهی و عقیدتی به آن) چه در نماز و چه در غیر، بنا به جهاتی، خواندن به هر کدام از قرائات مشهور و متداول زمان خود را کافی دانسته اند و فتوای مشهور فقهای شیعه نیز همین است (مثلاً ملک یا مالک و کفواً یا کفؤاً و...) موفق باشید

سلمان یکشنبه 2 دی 1386 ساعت 23:44 http://360.yahoo.com/sasansaba

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
از دیدن وبلاگ شما مسرور شدم
از اینکه همدرد پیدا کردم...
...
این سایت رو حتما ببینید
عرفان۵.نت
استاد میلانی در نقد مبانی فلسفه و عرفان بی نظیره

سلام علیکم و رحمة الله.. از الطاف خداوندی بر من، آشنا شدن با عزیزانی است که دور از غوغای ملحدان عارف مسلک و هیاهوی اعیان نجسه عاشق پیشه، مراقب گوهر توحید خود هستند و نمی گذارند دین خالص شان آلوده به نکبت عرفان و چرک عاشقی شود متأسفم که وصف دوران ما به جایی رسیده که توحید، نایاب شده و دیدن انسان موحّد موجب سرور!! در حالی که توحید، اولین وظیفه هر انسان سالم العقلی است! خداوند شما را حفظ کند و استاد محترم جناب حسن میلانی را در مسیر مبارزه با عرفان، توفیق دهد بسیاری مطالب شان را خوانده ام و سایت شان را هم دیده ام.. موفق باشید

محسن یکشنبه 2 دی 1386 ساعت 16:00

سلام من بازم مزاحمتون شدم..
سوال:میگن علامه طباطبایی معتقد به تحریف قرآن بوده.راسته؟کجای المیزان این حرف رو زده؟کلا کجا این حرف رو زده؟شما میدونین؟
سوال بعد:مخصص لبی یعنی چی؟

سلام.. 1.بنده تاکنون چنین چیزی از او ندیده ام نه در المیزان و نه در غیر آن 2.مخصص لُبّی به مخصصی می گویند که از جنس لفظ نباشد ما اگر با یک حکم عام، مواجه باشیم اصل بر این است که آن را عام تلقی کنیم الا اینکه مخصصی بر آن وارد شود و قسمتی را از آن عام، خارج کند حال اگر این مخصص، یک عبارت مشخص باشد که آن عام را تخصیص زده باشد می گوییم مخصص لفظی است و اگر یک عبارت نباشد بلکه مطلبی باشد که با شواهد و قرائن بدست آمده باشد این مخصص را مخصص لبّی می نامیم این شاهد و قرینه می تواند مثلاً اجماع باشد یا شهرت یا سیره یا امثال اینها به شرطی که واجد شرایط حجیت باشد و مطالب عشقی و دلی و شکمی و روده ای! نباشد (مثلاً قیاس و استحسان) موفق باشید

جواد یکشنبه 2 دی 1386 ساعت 00:12 http://www.noqteh.ir

سوال

در مورد جابجایی آیات و روایات چه نتیجه ای از خلال مطالعات و تحقیقاتتون گرفتین؟ آیا قرآن موجود همان قرآنی هست که بر پیامبر نازل شده؟
من که این طور فهمیدم. میخوام نظر شما رو هم بدونم.

این مسأله از سه جنبه قابل طرح است ۱. جنبه اضافه شدن چیزی به قرآن که این جنبه منتفی است مطلقاً ۲.جنبه کم شدن چیزی از قرآن که این جنبه منتفی نیست ولی چیزی در این مورد ثابت نشده است تمام روایاتی که ناظر به افتادن چیزی از قرآن هستند قابل تأویل به افتادن بخشهایی از تأویلات و تفسیرات قرآن هستند که در مصاحف بعضی صحابه و به تعلیم نبی گرامی (ص) ثبت بوده و در مصحف عثمانی حذف شده است و همچنین اختلاط بعضی اعرابها و نقاط و امثالهم که در مصحف عثمانی ثبت نشده است و... نه خود متن قرآن فلذا چیزی در این زمینه ثابت نمی شود ۳. جنبه جابجایی های آیات و بعضی عبارات کامل که این نه تنها منتفی نیست بلکه شواهدی بعضاً بر آن وجود دارد لکن مسلماً مخلّ به معنی نیست در حدی که حجیت ظواهر قرآن، مورد اشکال قرار گیرد در مجموع می توان گفت قرآن موجود از نظر استناد به متن آن در مسیر هدایت و راهجویی، در حکم همان قرآن عهد نبی گرامی است صلّی الله علیه و آله و سلّم.. یاعلی

جواد شنبه 1 دی 1386 ساعت 20:23 http://www.noqteh.ir

سلام. ممنون از مطالب خوبتان. بنده درباره معاد صدرایی مطالب آقای محمدرضا حکیمی رو خوندم. مطالب انصافا خوبی دارن. نمیدونم با نظرات ایشون آشنا هستین یا نه؟ درباره مکتب تفکیک ایشون نظری ندارین؟

سلام.. سال ۸۰ که اولین بار کتاب مکتب تفکیک ایشان را خواندم احساس کردم بسیاری از مطالبی که پیش از اون موقع با ادله ساده و فطری و همچنین آموزه های دروس سطح متوسط حوزوی بهشون رسیده بودم در این کتاب به بیان فنی و علمی آمده و در واقع ترجمان درددلهای چندین و چند ساله ای بوده که تا آن روز شهامت و جرأت بیان آنها رو نداشتم (بدلیل عدم تسلط بر بعضی مسائل تخصصی و پیش فرضهای خاص علمی) امروزه خواندن اون کتاب رو به همه توصیه می کنم وگرچه روی بعضی مبانی مطروحه در اون کتاب و بعضی از مبانی خود مکتب تفکیک، حرف و حدیث هایی دارم لکن با کلیت مطالب آنها مخصوصا با تنازع شان با عرفان پرستی همراهی دارم البته شخصیت جناب حکیمی در جنبه های اجتماعی و اقتصادی هم جلوه هایی کرده و بنده روی بعضی مطالب ایشان در این خصوص اشکالات مبنایی دارم اما با همه این احوال، ایشان را از خادمین به مکتب اهل بیت(ع) می دانم و برتر از بسیاری مدعیان کذب کنونی! موفق باشید

فاطمی شنبه 1 دی 1386 ساعت 15:23 http://tehranefaf.blogfa.com

خانه عفاف ازدواج موقت
tehranefaf.blogfa.com

شکر الله مساعیکم و وفقکم الله

خادم الزهراء شنبه 1 دی 1386 ساعت 11:06

سلام،عکس سجده کردن متصوفه رو به قطبشون دیدی؟

سلام.. بله؛ عکس رو در وبلاگ خرقه پشمینه دیدم و فیلمش رو در یک وبلاگ دیگه ظاهراً.. یاعلی

هادی اسکندری جمعه 30 آذر 1386 ساعت 19:42 http://baydokt-erfan.persianblog.ir

سلام
به روزم حتما سربزنید
ارادت مردم شهرستان گناباد به قطب و خانقاه بیدخت

سلام.. خدمت می رسم ان شاءالله.. یاعلی

ظاهرا ست داره کامل میشه!!! (با توجه به نظر خادم الزهراء)

ماشاءالله! کم کم ست خادمین همه معصومین ردیف میشن اینجا! تا کور شود هر آنکه نتواند دید

خادم الزهراء جمعه 30 آذر 1386 ساعت 12:31

سلام!
بشنوید این سخن را نیز از جوادی آملی:
((سیدنا الاستاد (یعنى علّامه طباطبائى) در بحث معاد اسفار را تدریس مى کردند و هیچگونه اثبات و ردّى در مطالب آخوند نداشتند.))
شاید جناب جوادی رویش نشده بگوید که کسی که نقد نمیکند به منزله قبول است،و شاید هم خواسته بود که گند کاری بیش ازین بالا نگیرد و برای همین کلمه اثبات!! را نیز اینجا ذکر فرموده اند!!
لازم به ذکر است عبارت فوق را جوادی آملی بعد از مغلوب شدن در مناظره با حضرت آیت الله سیدان در خصوص همین مساله معاد ملا صدرا به زبان آوردند!

امیرجان عید شما مبارک،پاسخ شما را بعد از مراجعت از سفر خواهم داد.

سلام و عید شما هم مبارک.. ان شاء الله سلامت برگردید و در خدمت باشیم از جهت دریافت پاسخ ایمیل خصوصی مان.. مطلبی هم که اشاره فرمودید در این آدرس، قابل رجوع دوستان است http://www.seyyedan.com/ShowInfo.aspx?InfoID=21
یاعلی

[ بدون نام ] جمعه 30 آذر 1386 ساعت 07:37

یوم تشقق الارض عنهم سراعا ذلک حشر علینا یسیر
روزی که زمین به سرع از روی آنها (قبور) شکافته میشود و از آنها خارج میشوند و این جمع کردن بر ما آسان است.
بنا به آنچه اساتیدم نقل کرده اند ؛ ملاصدرا میگفته معاد ما با جسم برزخیه نه با همین جسم مادی و در مقابل آیات قرآن هم میگفته اینا برا قدرت نمایی خداست که بگه بلی قادرین.

دین می گوید معاد با همین بدنهای عادی است خیال پردازان می گویند نخیر با بدن دیگری است و این حرف برای رو کم کنی و قدرت نمایی بوده! خداوند، دهان خیال پردازان را از تطاول بر دین ببندد.. یاعلی

یوم تشقق الارض عنهم سراعا ذلک حشر علینا یسیر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد