کهف اصحاب

*(فأووا إلی الکهف ینشر لکم ربّکم من رحمته)*

کهف اصحاب

*(فأووا إلی الکهف ینشر لکم ربّکم من رحمته)*

حکایت آفتابه و عارف!

 

خیر سرشان طلبه هستند! به قولی طلبهء علوم دینی! اما هرچه در وبلاگهای شان دقت می کنی چیزی از دین نمی یابی! بله عرفان هست تصوف هست تفسیر به رأی هست دخالت آراء و اهواء در دین هست قیاس و استحسان و مصلحت چینی هست تعریف و تمجید از بتهای نجس و طواغیت رجس هست اما خبری از دین نیست! دوران و زمان غریبی است... گویا غربت صاحب اش عجّل الله فرجه به آن سرایت کرده است... یا صاحب الزمان!

 

وارد وبلاگ یکی از آنها می شوم... به زحمت می توانم آیهء قرآن یا حدیث و روایتی در آن پیدا کنم! عجیب است! مگر در معرفی نامهء خود ننوشته طلبه است؟ پس چرا نشانی از نص دین در نوشته های او نیست!؟ همه ش که شد شعر مولوی و نثر حسن زاده آملی! پس کو نشانی از دین!؟ نه نه... هست! یک حدیث دیدم! خوشحال می شوم و با شعف به آن دقت می کنم! به به! چه حدیثی! چه سندی! چه اعتباری! بوی گند سطل عاشقال عرفان، مشامم را می آزارد!

 

غرق در حدیث! می شوم: خدای شان گفته من عاشق شان هستم و هر شب با آنها برنامه دارم بسان فیلمهای هندی! با خود می گویم خب این هم یک نوع خداست دیگر! هندی ها در هند، گاو می پرستند خب بگذار اینجا گاوها، هندی بپرستند! چه کارشان داری؟ به قول یکی از خدایان: ما درون را بنگریم و حال را! کی برون را بنگریم و قال را! بت پرستی را عشق است! گور بابای همهء آیات و روایات که به طریق واحد عبودیت دعوت می کنند! الطرق الی الله بعدد انفاس الخلائق!

 

وبلاگ خوب و شیرینی است... آنقدر دلچسب و شیرین نوشته که اصلاً آدم یادش می رود کِی وارد شده و چقدر مانده و وبلاگ نویس، کیست! از بس شیرین نوشته، آدم فکر می کند خود جناب ابلیس، وبلاگ نویس است در اینجا! و من که در آستان اهل بیت نبی صلی الله علیه و علیهم جز هدایت ندیده ام تلخی موقت امروز را به شیرینی ابدی آخرت، معامله کرده و شیرینی ابلیس وبلاگ نویس را به دور می اندازم... از شیرینی بدم نمی آید اما قهقههء ابلیس را که می شنوم می فهمم زهرآلود است... صفحه را زود می بندم چرا که ممکن است صحنه های عاشقانهء آنان با خدایان شان مرا نیز گمراه کند کما اینکه...

 

وارد وبلاگ دیگری می شوم... او هم مدعی است طلبهء علوم دینی است اما... عجیب است! فقهاء را به مسخره گرفته و فقه ِصادق آل محمد(ص) را علم استنجا می خواند! انّا لله و انّا الیه راجعون.. دقت، علت را روشن می کند... نوشته: «فلان عارف بزرگوار که در قرن فلان در فلان جا می زیست را همه فقهای عصرش تکفیر کردند» خب معلوم شد چه مرگش است این جناب طلبه! ... ملاک ِدین در اندیشهء کوته نظرانهء او، نه کارشناسان دین و متخصصان شریعت، که فلان درویش ِملحد و بهمان صوفی ِمشرک است که به علت خباثتش، عالِمان علم استنجا! آفتابهء پُری را بر او روانه کرده و به سایر عرفاء شامخین، ملحق اش نموده اند!

 

رشتهء افکارم را یک پیام مسنجری قطع می کند! یک وبلاگ نویس که آیدی اش در ادلیست من موجود است (که نمی دانم چرا و از کجا!) پیامی send to all فرستاده که وب ِمن به روز است بیایید و بخوانید و جان مادرتان کامنت بگذارید چون تمام امید من به زندگی، در همین کامنتهای شماست! باشد... به روی چشم! کامنت هم می گذاریم اما بگذار اول، صفحه ت با این سرعت اینترنت جان کندنی (جان کندنی، نام یک اشتراک اینترنت نیست! وصف است!) بالا بیاید سپس کامنت هم می گذاریم... لحظاتی بعد، عنوان وبلاگ در taskbar نمایان می شود اما نه کامل! کلمات ِمهجور ِحضرت.....

 

حدسیاتم بی اختیار شروع می شود... حضرت محمد(ص)؟ حضرت علی(ع)؟ حضرت سجاد(ع)؟ حضرت رضا(ع)؟ حضرت مهدی(عج)؟ شاید هم خود حضرت حق(جلّ جلاله) چرا که *(اتخذوا هذا القرآن مهجوراً)* الفرقان آیة30 اما..... خیر! صفحه، کامل باز شده و حضرت مذکور! خدا یا رسول اش(ص) یا امام معصوم(ع) نیست فردی است که اگر خیلی بخواهیم بالایش بریم و از خطاهایش اغماض کنیم او را یک شاگرد کوچک در آستان معارف ائمه(ع) به حساب می آوریم که سخنان او بذاته هیچ اهمیت و ارزشی نداشته و معیار و ملاک نیست چه رسد به سخنانی که از او رسیده و دقیقاً خلاف هدایت اهل بیت(ع) است! عجیب اینکه این همه آیات و روایات ِمهجور، هیچ انگیزه ای برای وبلاگ نویسی ایجاد نمی کند اما سخنان ِمهجور ِفلان و بهمان چرا!

 

کامنت نمی گذارم چرا که اگر تأییدش کنم تأیید باطل کرده ام و در گناهان او و مولایش شریکم و اگر هم رد کنم همین ردّ، مسأله ساز شده و پاچه باید از لای دندان سگهای هار، بیرون بکشم که چه؟ به فلانی بد گفته ای و سزای تو مرگ است! اگر به خدا و پیغمبر(ص) بد بگویند هیچ اشکالی ندارد و به قول یکی از مدیران فرهنگی ِمثلاً متدین: «بحث علمی است و اشکال ندارد» اما به بتهای اینها اگر کمتر از گل گفته شود دم به ساعت باید به سمت نویسنده، پارس شود و هیاهو برپا گردد و تهدید و تطمیع از اینور و آنور روانه و همین مدیر فرهنگی هم مدّعی شود و ای بسا مترصّد یک لحظه غفلت، برای شکافتن سر نگارنده، در کوفهء وبلاگستان و در ایام شهادت امیر ِرمضان... یا امیرالمؤمنین!

 

نامی آشنا در پیوندهای آن وب، جلب توجهم می کند... بله او را می شناسم...

 

ادامه دارد...

نظرات 84 + ارسال نظر
حسین شنبه 11 خرداد 1387 ساعت 16:07

سلام
ممنون از جواب،ولی اون مساله تشخیص رابطه با آمریکا تشخیص موضوع عرفی محسوب میشه؟جوابش چیه آخر؟

سلام
داشتن رابطهء سیاسی با یک کشور یا نداشتن آن، امری فردی نیست و متصدی ایجاد یا عدم ایجاد آن، افراد عادی نمی باشند بلکه این دولتها و نهادهای سیاسی هستند که با دولتی رابطه برقرار کرده یا رابطه را قطع می کنند
مضاف بر اینکه این امر یک مطلب تک بنیان و بسیط نیست و متعلق چندین عنوان فقهی می تواند قرار گیرد
با این وصف، این دولتمردان هستند که این مسأله را باید به لحاظ فقهی و از جنبه های گوناگون احکامی با مراجع تقلید حل کرده و بسته به نظر مرجعیت به نظام سیاسی در اسلام در این زمینه برخورد نمایند
اینجاست که به لحاظ تفاوت های خطیری که در دیدگاه فقها به نظام سیاسی در عصر غیبت وجود دارد و اختلاف نظرات شدیدشان در این خصوص، ممکن است کسی با تقلید از مرجعش به چیزی برسد دقیقاً متناقض با آنچه فرد دیگری با تقلید از مرجع دیگری به آن رسیده است و هر کدام طبق دریافت خود از اینکه آیا موضوعش مستنبطه است یا عرفی، به تصمیم گیری لازم و حجت بینی و بین الله برسند
این از دولتمردان اما سایر مردم که دخالت و قدرت تصمیم گیری و منشأیت اثر در این امور ندارند فی نفسه لزومی ندارد دنبال حکم فقهی ِچندوجهی آن باشند و حلال و حرامش را به عهدهء کنندهء آن می گذارند
موفق باشید

احمد شنبه 11 خرداد 1387 ساعت 15:00 http://pigeonofharam.parsiblog.com

سلام

اگر فقط معصومین حجت هستند تکلیف حدیت «فاما الحوادث الواقعه ...» چه می شود که حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه روات احادیث را حجت بر مردم معرفی می کنند؟ آیا این حجت بودن فقط به معنای حجت فقهی است؟ آیا ممکن است غیر معصوم از نظر اعتقادی حجت باشد؟

سلام
عرض این بود که آن کسانی که معصوم هستند و قول و فعل شان اولاً و بالذات حجت است همان چهارده بزرگوار هستند ولی نسبت به سایرین تا هر مقدار که معصوم او را تأیید کرده باشد به نحو عَرَضی او هم حجت می شود
مهم این است که ببینیم از روایات، تا چه حدی، بزرگواری ِکسی اثبات می شود و تا چه حد نمی شود و میزان و درجهء تأییدی او تا کجاست
درباره رواة احادیث آنچه که از این روایت و سایر روایات به دست می آید این است که راوی حدیث که موثق و معتمد بوده باشد کلامی که به معصوم نسبت می دهد معتبر است و شیعیان باید کلام نقلی او را به عنوان کلام معصوم تلقی نمایند و معنای حجیت روات همین است
همانطور که مشخص است این حجیت، مخصوص نقلیات است و نه عقلیات و در امور خالصاً عقلی صرفاً دریافت عقلی خود فرد معتبر است
از آنجا که امور فقهی ذاتاً مورد دریافت عقلی نیستند و نقلی می باشند فلذا حجیت مزبور، در امور فقهی تمام است ولی در امور اعتقادی صرفاً در بخشهایی که نقلی است روات موثق، حجت هستند ولی در بخشهای عقلی خیر
موفق باشید

احمد جمعه 10 خرداد 1387 ساعت 15:05 http://pigeonofharam.parsiblog.com

آیا قول یا فعل یا واکنش بزرگوارانی مانند حضرت زینب کبری سلام الله علیها یا حضرت اباالفضل العباس سلام الله علیه برای ما حجت شرعی است؟ آیا چنین افرادی دارای مقام عصمت هستند؟ اگر بله در چه حد و با چه توضیحاتی؟

همانطور که سابقاً در بعضی نوشتارها عرض شد صرف انتساب به بیت نبوت و امامت ولو انتساب نزدیک، موجب صلاح و خیر و سعادت شخص نمی گردد چه رسد به مقام عصمت که مختص انبیاء و ائمه علیهم‌السلام می باشد
لکن اگر معصوم(ع) تجلیل شایانی از او بنماید می توان از این تجلیل، بسته به نوع لفظ و قوت معنا، درجاتی از صلاح و انطباق قول و فعل او با تعالیم دین را بدست آورد و اگر آن مطالب، در حد خاصی باشد (نظیر بعض آنچه دربارهء حضرت زینب(س) و حضرت عباس(ع) وارد شده است) می توان تا قرب عصمت را هم برای آن بزرگوار، لحاظ نمود و به اقوال و افعالش تا حد کثیری استناد نمود
البته این جهت، اختصاص به نزدیکان معصوم ندارد و می تواند دربارهء بزرگواری مثل حضرت سلمان فارسی(رض) نیز جاری شده و اقوال و افعال ِاو در حکم اقوال و افعال ِمعصوم تلقی شود همانطور که در "روح مجرد مغرور" عرض شد
اصل، معصوم است و سایرین فرع هستند که به مقدار آنچه معصوم تأیید نماید مورد توجه قرار می گیرند
موفق باشید

آدم جمعه 10 خرداد 1387 ساعت 00:32 http://beheshtejahannami.blogfa.com

مشت اول ۵۰ تومان!!

طرفین دعوا، ما مشتاقانه پیگیر لحظه به لحظه این دعوا هستیم!!

بگیردید تا بگردند!!

معرکه جالبیست!!

شایدم به مهلکه جالبی بدل شود!!

این طور که بوش میاد ، صداش نمیاد!!

;)

و لعنة الله علی القوم الظالمین و المنافقین

یا حق
علی مع الحق و الحق مع علی
...

عبدالرحمن پنج‌شنبه 9 خرداد 1387 ساعت 12:04 http://heart-wrote.blogfa.com

سلام ... خدا با شماست.
----------------------------
یک کاری دارم میکنم خواستم شما هم مطلع باشید.
کتاب < عارف و صوفی چه میگویند؟ > رو بطور کامل سیو کردم حالا دارم اون رو به ورد و بعد هم به پی دی اف تبدیل میکنم.
ایندکسهاش خیلی نا منظمه . اونها رو مرتب دارم میکنم و فونتهاش و فصل بندی هاش و اینها
خلاصه وقتی مرتب شد میخواهم در حد وسعم حداقل توی نت منتشرش کنم.
---------------------------
به امید دیدار.

سلام
مأجور هستید إن شاء الله
ضمناً در سایت جناب سیدان اخیراً این کتاب، قرار داده شده است
موفق باشید

فیض پنج‌شنبه 9 خرداد 1387 ساعت 11:16

أفتطمعون أن یؤمنوا لکم و قد کان فریق منهم یسمعون کلام الله ثم یحرفونه من بعد ما عقلوه و هم یعلمون؟؟؟

و هم یعلمون!
و هم یعلمون!

یا به عبارت دیگر:
*(و جحدوا بها و استیقنتها انفسهم ظلماً و علواً)*
استیقنتها!
یقین داشتند لکن وظیفهء اهل حقیقت، دائرمدار یقین اهل ضلالت نشد در مواردی
یاعلی

احمد پنج‌شنبه 9 خرداد 1387 ساعت 06:31 http://pigeonofharam.parsiblog.com

سلام

آیا نمونه ای از جهاد ابتدایی در دوران حضور معصومین سلام الله علیهم داشته ایم؟ جهاد دفاعی چطور؟

سلام
برنامهء جهاد دفاعی همیشه از روز اول برقرار بوده و تاکنون هم کمابیش ادامه دارد اما درخصوص جهاد ابتدائی، گزارشهای تاریخی، حاکی است از اینکه در دوران نبی اکرم(ص) بعضی از موارد جهاد، از این قبیل بوده است در دوران امیرالمؤمنین(ع) نیز خلفاء به این امر مبادرت کرده و حتی بعضاً از امیرالمؤمنین(ع) مشورت هم می گرفتند اما اینکه امیرالمؤمنین(ع) در واقع امر، با این جریان، موافقت اصولی داشته اند یا خیر صرفاً برای تقلیل مفاسد، در مواردی کمکهایی کرده اند این محل اختلاف است از نظر تاریخی و حدیثی و شاید نتوان یکی از این دو را جزماً اثبات نمود
در زمان ائمهء بعد از امیرالمؤمنین علیهم السلام نیز خلفاء در این جهت کاری به ائمه(ع) نداشته و بدون اخذ نظر معصوم زمان و به میل خود به این امر مبادرت می کرده اند
موفق باشید

رجا چهارشنبه 8 خرداد 1387 ساعت 19:59 http://mm2.blogsky.com

سلام امیر آقا
هر جا هستی موفق باشی و پایدار
این قدر جوش نزن اینها درست بشو نیستند

سلام برادر گرامی و تشکر از محبت تان
تکلیف، اتمام حجت است و احتمال ضعیفی که بر هدایت شان می رود
*(معذرة إلى ربکم و لعلهم یتقون)* الاعراف آیة۱۶۴
موفق باشید و مؤید
یاعلی

امیر ز چهارشنبه 8 خرداد 1387 ساعت 11:35

به نام خدا
سلام
لطفا آقای احسان دلیل بیاورید به جای پر حرفی! دلایل شما که می گویید جناب امیر عزیز وهابی هستند چیست؟
م.ت کیست؟؟؟( که احسان از او تعریف کرده است.)
یا مهدی(عج)

host_110 چهارشنبه 8 خرداد 1387 ساعت 08:57

سلام علیکم
بنده هم سوالاتی داشتم که از طرف شما بی پاسخ مانده.
بیان صریح مطالب هم ممکن است ایجاد کدورت نماید.
اکثر کامنتهای مختصر من با بد فهمی شما رو برو میشود.
چیزی به اسم دستگاه مفهومی به گوشتان خورده؟.یکی از علل بد فهمی به آن مربوط میشود . البته علت اصلی به ایکیو مربوط است.

سلام علیکم
وقتی کثیری سؤال کننده با سطوح مختلف فرهنگی و ادبیات متنوع بیانی، در جایی پرسشهای شان را مطرح می کنند و پاسخ داده می شود اگر من ِنوعی به پاسخ درخوری نرسم باید در خودم شک کنم که چرا؟
وجوه مختلفی محتمل است لکن یک احتمال ِمهم این است که نکند نوع ِبیان ِپرسش ِمن مشکلی دارد و زهری در آن هست که در نمود ِخارجی و شکل ظاهری ِآن، قصد تفهم و تحری حقیقت دیده نمی شود و عمداً یا سهواً نمود ِدست انداختن و تمسخر و لودگی دارد
تأسف بیشتر آنجاست که در عین حال که ِشأن ِسائل و مجیب و آداب پرسشگری رعایت نشود و به وضوح به اهانت و جسارت و ایجاد کدورت پرداخته شود عذر هم آورده شود که امکان بیان ِصریح نیست بابت کدورت!!
موفق باشید

احسان چهارشنبه 8 خرداد 1387 ساعت 01:10

شایان خان ، این جناب اخباری وهابی مشرب چندان هم خونسرد نیستند . دندان و چنگشان تیز و لگدشان محکم ، وطناب اسمان ریسمان بافتنشان هم رو براه است . ممکن است متوجه چیزی شده اند که کمی زرد روی گشته اند . مباحثه و فرار ایشان از بحث با جناب م . ت مسبوق به سابقه هست . صبر داشته باشید .

امیر ز سه‌شنبه 7 خرداد 1387 ساعت 21:32

به نام خدا
سلام
سایتی موجود می باشد که آمار مقلدین مراجع تقلید رو داده باشد؟
به چه عنوان می گویند که آیت الله سیستانی بیشترین مقلد را دارند؟
موفق باشید
یا مهدی(عج)

سلام
اطلاعی ندارم از این موضوع
یاعلی

احمد سه‌شنبه 7 خرداد 1387 ساعت 15:05 http://pigeonofharam.parsiblog.com

سلام

۱. جهاد ابتدایی چیست؟ آیا به معنی حمله از جانب مسلمانان به غیر مسلمانان است؟ با توجه به این که معمولا در مقام دفاع از اسلام در برابر شبهات جهاد رو دفاع معنی می کنند.

۲. غیر از آیه ی قرآن آیا روایاتی مبنی بر چگونگی وضوی پیامبر صلی الله علیه و آله وجود دارد؟ درباره ی ائمه چطور؟

۳. بالاخره این «الی المرافق» چگونه از آرنج به پایین تفسیر می شود؟

سلام
1.جهاد از یک حیث، به دو قسم تقسیم می شود
جهاد ابتدائی
جهاد دفاعی
جهاد دفاعی برای جایی است که بلاد اسلام مورد هجوم متجاوزان کافر قرار گیرد و آنان قصد سلطه و سیطره بر مسلمین را داشته باشند که با شرایطی واجب می شود و منوط به امر امام معصوم(ع) نیست
جهاد ابتدائی برای جایی است که مسلمین برای آزادسازی کافران از شرور دنیوی و اخروی عقائد کفر (مثل خلود در نار) و نجات مستضعفان شان که اگر ندای اسلام به آنها برسد می پذیرند و... به بلاد کفر حمله می کنند
این مورد دوم، منوط به اذن خاص امام معصوم(ع) است و در روایات، از جهاد ابتدائی بدون اذن امام معصوم(ع) تعبیر به خوردن گوشت خوک و مردار و... شده است
شاید وجه اختصاص جهاد ابتدائی به معصوم(ع) این باشد که این معصوم(ع) است که می داند چگونه و با چه شکلی و تحت چه شرایطی به بلاد کفر لشکرکشی کند که شرایط صحیح جهاد رعایت شود و مشکلات ناشی از مدیریت ناقص در امر خطیری که به جان انسانها بر می گردد ایجاد نشود پیام ِاسلام ِصحیح و پیام ِصحیح ِاسلام به گوش جانهای تشنه برسد و افراد منحرف که به خیال خود، کارشناس اسلام هستند مردم را به شرک در لباس اسلام دعوت نکنند و...
البته اینها وجه شرعی نیست و صرفاً حدس و گمان است و حدس و گمان، کفایت نمی کند در اثبات مطلب و آنچه مهم است نصوص شرعی است که جهاد ابتدایی در عصر غیبت را ردّ نموده است
2.روایات متعددی داریم در این خصوص و در تحلیل این روایات و پاسخ به شبهات وضوء شیعه و ردّ وضوء متداول اهل تسنن حتی کتاب مستقلی هم نگاشته شده به نام وضوءالنبی(ص) در دو جلد از سیدعلی شهرستانی
روایات فوق الذکر بعضاً از ائمه(ع) هستند به این سیاق که امام(ع) به شکلی وضوء گرفته اند و فرموده اند رسول خدا(ص) این گونه وضوء گرفتند
3."الی" در بسیاری موارد استعمال در لغت عرب، برای غایت و نهایت به کار می رود و متضمن جهت نمی باشد
مثلاً وقتی می گویند فلانی پایش تا زانو شکسته است این ربطی به جهت شکستن ندارد و فقط مقدار شکستن را معین می کند از سر عضو تا آن مقدار که ذکر شده است
نسبت به وضوء، مقدار شستن را از آیه و جهت شستن را از روایات به دست می آوریم که از بالا به پایین است
موفق باشید

host_110 سه‌شنبه 7 خرداد 1387 ساعت 10:45

سلام علیکم
اگر عمری باقی بود در ضمن حکایت به جوابتان خواهید رسید.

سلام علیکم
شما هم بله؟!
معروف است که افراد در مقابل شاهان ستمگر و زورمداران بی تقوا، به جای بیان صریح مطالب، به داستان سرایی روی می آوردند که ضمن رساندن مطلب شان، خون شان محفوظ بماند
لکن آنها کجا و اینها کجا!!
اینطوری فقط حمل بر فرار از جواب می شود

حسین دوشنبه 6 خرداد 1387 ساعت 23:46

با سلام و ممنون از جواب قبلیتون.
سوال بعد(با معذرت):
اگر قرار باشه احادیث مخالف قرآن رو رد کنیم خیلی از احادیث رو باید رد کنیم.مثلا در کتابی میخوندم قاتل میراث نداره در حالی که قرآن مخالف این حرف هست.قاعده دقیق چیه در مورد رد احادیث؟یعنی چه احادیثی اگر مخالف با قرآن باشند رد میشند و چه احادیثی نمیشند؟

سوال بعد:
طرز تلفظ "طاب ثراه"،"قدس سره"،و "قس علی هذا" چیه و معنیشون چیه؟علی رووس الاشهاد یعنی چی؟

سوال بعد:
یادمه قبلا جواب داده بودید که تشخیص موضوع با مکلف هست.حرفاتون درست بود(یعنی دلیل نداشت که کسی ردش کنه،به نظرکاملا درست میومد)اما من تو استفتاءات دیدم که تشخیص موضوعات مستنبطه با مراجع هست.این با حرف شما تناقض نداره؟اصلا موضوعات مستنبطه چیه؟
تو کتابی هم خوندم که فقط موضوعاتی مثل طهارت و نجاست و...با مکلف هست نه چیزای دیگه.مثلا مکلف حق نداره تشخیص بده باید با آمریکا کشور رابطه داشته باشه یا خیر و بگه تشخیص موضوع با مکلفه.اینجا جواب چیه؟البته من حرف شما رو قبول دارم اما این سوال رو نمیتونم جواب بدم.شما بی زحمت جوابش رو بدید.

سوال بعد:
نظر آیت الله سیستانی در مورد نجاست اهل کتاب چیه؟آیا ایشون کتاب استفتاء هم دارند؟ولایت فقیه رو در چه حد قبول دارند؟آیا تو کتابهای درسیشون صحبت کردند؟

ممنون از جواب.

سلام و تحیت
1.منظور از حدیث مخالف قرآن، حدیثی است که قابل جمع عرفی با عبارات قرآن نباشد وگرنه صرف اینکه مثلاً یک حدیثی خاص باشد و عام قرآنی را محدود کند یا مقید باشد و اطلاق قرآنی را محدود نماید این را مخالفت با قرآن نمی نامند
این مسأله درباره آیات خود قرآن هم مطرح است مثلاً قرآن در یک جا می فرماید زنان مطلّقه باید سه پاکی عدّه نگه دارند و در جای دیگری می فرماید زنان مطلّقه که باردار باشند تا وضع حمل باید عدّه نگه دارند
طبیعتاً بین این دو نمی توان مخالفت فرض کرد و اطلاق آیه اول را با قید آیه دوم، مقید می نماییم و می گوییم آیه اول درباره همهء مطلّقه هاست مگر مطلّقه های باردار
در روایات هم همینطور است و اگر مثلاً روایت داریم که قاتل ارث نمی برد این، اطلاق آیهء ارث را مقید می کند و معنی آیهء ارث می شود: وارث اگر قاتل نباشد فلانقدر ارث می برد
2.با حروف لاتین بیان می کنم که مشخص تر شود:
taaba serah -qoddesa serroh - qes alaa haazaa
طاب ثراه یعنی خاکش پاک باد (کنایه از نزول رحمت خدا بر آرامگاهش)
قدس سره نیز تقریباً همین است یعنی مزارش مقدس و پاک باد
قس علی هذا اصطلاح علمی است یعنی بقیهء موارد را با این مورد که گفتیم مقایسه کن و مطلب را تعمیم به آنها بده و نتیجه را بدست آور
علی رؤوس الاشهاد یعنی جلوی چشم بینندگان و در حضور مردم و به طور علنی و عمومی
3.موضوعات دو گونه هستند
الف.موضوعات عادی که صرفاً مصداق عرفی از یک حکم شرعی هستند که در این موارد، انسان مطلقاً به تشخیص کسی حتی مرجعش کار ندارد و به تشخیص خودش از عرف باید عمل کند مثلاً برای کسی که می خواهد وضوء بگیرد تشخیص اینکه جوهر خودکار بیک، آیا مانع آب هست یا نه موضوعی عادی و مصداقی عرفی است چون آب و پوست و رسیدن و جوهر و رابطهء اینها با هم اموری کاملاً عرفی هستند
ب.موضوعات مستنبطه مصادیقی هستند که عرفی ِمحض نیستند و لحاظات علمی و اجتهادی و فقاهتی در فهم آنها و تعیین مصداق آنها مؤثر است مثلاً اینکه طلای سفید آیا حرام است یا خیر در تعیین حکم آن، باید لحاظات فقهی و اصولی و ادبی خاصی إعمال گردد تا معلوم شود مثلاً آیا اطلاق عبارت «طلا حرام است» شامل طلای سفید هم می شود یا خیر و انصراف دارد از آن و...
اطلاق و انصراف و امثالهم، اموری علمی هستند و باید مجتهد در آنها نظر تخصصی بدهد همانطور که در اصل حکم نیز چنین است و اگر کمی دقت کنیم موضوعات مستنبطه را هم جزئی از احکام می بینیم و نه موضوعات و نامگذاری آن به "موضوع" ، تسامحی است و نه دقیق
4.حضرت ایشان، اهل کتاب را پاک دانسته و اجتناب از آنان را بهتر (و نه واجب) می دانند کتاب استفتاء نیز دارند و سایت شان هم مجموعه های مفصلی از استفتائات دارد که حقیقتاً مفید و خواندنی است
درباره مطلب مذکور نیز ایشان شرایط مفصل و مشروحی برای این امر قائلند و همچنین میزان تصرفات را هم در محدودهء خاصی می دانند لکن این شرایط و حدود به جهاتی در عرصه های قابل دسترسی عموم، بیان نشده است
موفق باشید

host_110 دوشنبه 6 خرداد 1387 ساعت 21:30

سلام علیکم
چرا نمشود عزیز دل برادر! اصلا در این مملکت تا دلتان بخواهد افراد چند شغله(چند حیث اجتماعی)وجود دارد از وزیر و رییس و نماینده و وکیل گرفته تا کارمند و کارگر و معلم هر یک به عللی عهده دار چند وظیفه هستند! ولی اینها کجا و آنها کجا !!!!
در شیراز قدیم شخصی بود به نام آیت الله حمال ! این بنده خدا در جوانی بار بری میکرد و در کهولت با کم شدن قوای جسمانی بنا به توصیه دوستان جل حمالی را کنار گذاشت ولباس روحانیت بر تن کرد! تفریح بچه های آن زمان هم شده بود سر به سر گذاشتن این بنده خدا و پرسیدن مسایل شرعی از او!. ایام محرم روضه سید الشهدای که آیت الله حمال میخواند طرفداران زیادی داشت! چون معمولا امام حسین و امام علی و شمر و ابن ماجم را با هم اشتباه میگرفت و مجلس عزا به مجلس خنده تبدیل میشد!.... ادامه دارد. خداوند روحش را قرین رحمت خویش فرماید.

سلام علیکم
داستان جالبی بود از حمالی که جهال، او را آیت الله خواندند البته من نمی دانستم در شیراز ِشما، ایام ِمحرم، روضهء امام علی(ع) و ابن ملجم هم خوانده می شود! فکر می کردم در شیراز هم مثل همه جا، روضهء علویه مخصوص رمضان و لیالی قدر است!
البته ما هم اینجا یک ح‌آملی داریم که دهها سال پیش، بار اسفار و صحف نوریه جابجا می کرد لکن دو سه دهه است عده ای او را به نام آیت الله خوانده و بروبچ نیز گاهی سر به سرش می گذارند و پاسخهای جالب او تا ماهها نقل مجالس رفاقتی و گعده های طلبگی مان می شود!
راستی پاسخ پرسش این جانب را ندادید!
منتظرم

شایان دوشنبه 6 خرداد 1387 ساعت 18:12

سلام
-خیلی خوشحالم از این که میبینم چقدر خونسردانه افرادی مانند اح.. شسته و کنار میگذارید...
ـمیتونم بپرسم حکم افرادی که باتوجه به جایگاهشان (معلم و استادو...)که عقایدعرفانی خودرا به شاگردهایشان حتی شده به زور و استفاده ار موقعیتی که دارند تحمیل میکنند چیست و ما در این موقعیت باید چه کار کنیم؟
ـبا تشکر از زحمات شما...

سلام
-خوشحالی تان مستدام، شایان عزیز *(یومئذ یفرح المؤمنون بنصر الله)*
-کسانی که عقائد انحرافی نشر می کنند را باید حتی المقدور نهی از منکر کنید (با ضوابط شرعی و با دقت و سیاست و مهارت) و با لحاظ شرایط و امکانات تان و میزان توانایی و کارآیی تان جلوی نشر اباطیل شان را گرفته و تا آن مقدار که ممکن است از تأثیرگذاری آنان بر ذهن خود و دیگران و دوستان تان جلوگیری نمایید
این را هم بدانید که هرچه موالیان شیطان بر بندگان رحمان، فشار بیشتری بیاورند و از قدرت و موقعیت استادی و امثالهم سوء استفاده بیشتری کنند که جلوی تعلم حقائق را بگیرند این کار ِآنان، بیشتر موجب مفتضح شدن خودشان می شود و ناظرین بیشتر متوجه می شوند که اینان چیزی در چنته ندارند و فاقد حرفی برای گفتن هستند لذا مجبور می شوند از قدرت و فشار و... استفاده نمایند
شما هم هرچه با اتکال بر خدا و اعتماد بر عظمت او و اطمینان به نصر او و تعمیق ولایت خود با صاحب الامر(عج) و تقویت خونسردی و صبر و متانت و مراعات تقیه از زورمداران بی تقوا، مجال بیشتری برای رسوا کردن آنان به دست خودشان به آنها بدهید از جنبهء تقویت جبههء حق، بهتر و در مسیر روشنگری، مفیدتر است
همیشه موفق باشید و پاینده
یاعلی

علوی۳۱۳ دوشنبه 6 خرداد 1387 ساعت 15:32

با سلام،این سوال برایم پیش آمده که آیا مصحف علی(ع) با قرآن امروزی ما تفاوت دارد؟،و آیا آنچه که شما در جواب "احمد" گفته اید به معنی تحریف قرآن می باشد یا خیر؟

سلام
مسلماً تفاوتهایی دارد لکن سطح این تفاوتها در چه حد است این مسأله اختلافی است و آراء مختلفی درخصوص آن ارائه شده است
مشهور نظر علماء دربارهء این تفاوتها، تفاوت در ترتیب سور و آیات (که قرآن فعلی فاقد چینش براساس زمان نزول می باشد) و تفاوت در داشتن حواشی و توضیحات و تفسیرهای معصومانه در کنار عبارات قرآنی و... می باشد و لزوماً نمی تواند بر تحریف، حمل گردد
اگر دستگاه خلافت از آن مصحف، استقبال نکرد بلکه رد هم کرد می تواند بدلیل همین تفسیرها و حواشی باشد که آنها از بیان آن، ترسیده و نشر چنین حقائقی را موجب لرزیدن پایه های قدرت نامشروع شان می دانستند
موفق باشید

host_110 دوشنبه 6 خرداد 1387 ساعت 12:51

سلام علیکم
واژه آزاد در لهجه شیرازی بنا به کاربرد آن معانی گوناگونی دارد مثلا اگر سرباز باشید و فرمانده به شما بگوید آزاد یعنی اینکه میتوانید از حالت خبر دار خارج شوید! و اگر زندانی باشید و زندانبان به شما بگوید آزاد! یعنی شما میتوانید از زندان خارج شوید!! و اگر خدمت فقها باشید و بگویند آزاد !.گوشت ماهی خاویار و کوسه که سهله ! گوشت سگ را هم میتوانید بخورید!.
چون مسولیت عواقب فتوا به عهده خودشان است و... و بقیه را خود بهتر میدانید.
امیدوارم جنابعالی هنگام صدور فتوی خدای متعال را ناظر و شاهد اعمال خود بدانید.

سلام علیکم
خب یعنی نمی شود کسی چند حیث اجتماعی داشته باشد و ما که شنونده هستیم بسته به اینکه خاصاً الآن از کدام حیث داریم با او گفت و شنود می کنیم سخن او را تفسیر کنیم؟
مثلاً یک فردی فقیه باشد ضمناً مهندس هم باشد اگر او از منظر مهندسی، صحبت از فلان نرم افزار کامپیوتری کند و بگوید استفاده از آن نرم افزار، اشکالی ندارد (اشکالی از جهت کامپیوتری در سیستم ایجاد نمی کند) آیا این لزوماً یعنی اشکالی از جهت شرعی هم ندارد و مثلاً حق کپی رایت او شرعاً مردود است؟

احمد دوشنبه 6 خرداد 1387 ساعت 02:39 http://pigeonofharam.parsiblog.com

سلام

آیا درست است که حضرت خدیجه سلام الله علیها پیش از پیامبر صلی الله علیه و آله با کس یا کسان دیگری ازدواج کرده بودند؟

سلام
گرچه این مطلب به لحاظ تاریخی، مشهور است لکن تاکنون سند معتبری مُثبـِت آن، یافت نکرده ام
بعضی علماء شیعه، بیوه بودن ایشان را رد کرده اند اما ادلّهء آنان را توفیق نداشته ام بررسی کرده و دیدگاه خود را بیان نمایم
موفق باشید

احمد یکشنبه 5 خرداد 1387 ساعت 19:51 http://pigeonofharam.parsiblog.com

سلام

مسئله ی کنیز و محرمیت اون دقیقا چیه؟ آیا این مسئله در زمان ما هم مصداقی دارد و قابل اجراست؟

سلام
کنیز به برده ای گفته می شود که مؤنث باشد و برده نیز به کسی گفته می شود که طبق قواعد شرعی (مثلاً جنگ با کفار حربی با شرایط آن) به تملک مسلمان درآمده باشد که اگر مؤنث باشد کنیز است و احکام خاصی در ابواب فقهی ما نظیر کتاب التجارة و کتاب الخمس و کتاب الصلوة و... دارد
در مسأله نکاح و امور جنسی نیز رابطه با کنیز در دو شکل قابل طرح است
۱.تملک
۲.تزویج
طبق ملاک اول که مصداق آیه *(الا علی ازواجهم او ما ملکت ایمانهم)* می باشد رابطهء جنسی مولا با کنیز خود، حلال است و مشکلی ندارد
طبق ملاک دوم هم اگر کنیزی با اجازهء مولایش و سایر شرایط شرعی به عقد ازدواج کسی درآید رابطهء جنسی مولا با او قطع و رابطهء عادی بین زن و شوهر مجاز خواهد بود
و اما درباره طرق شرعی تملک برده و کنیز، که عمدتاً ذیل کتاب الجهاد طرح می شود از آنجا که تقریباً همه فقهای ما جهاد ابتدائی در عصر غیبت را حرام می دانند فلذا مصداقی در حال حاضر از این جهت ندارد راههای دیگر هم به لحاظ فقهی، اختلافی است و موردی از عمل به آن را تاکنون بنده مشاهده نکرده ام
موفق باشید

احمد یکشنبه 5 خرداد 1387 ساعت 18:55 http://pigeonofharam.parsiblog.com

سلام

۱. درباره ی کتاب علی علیه السلام توضیح می دهید؟ این یه چیزی مثل مصحف فاطمه سلام الله علیهاست؟ آیا سایر ائمه علیهم السلام هم چنین کتاب هایی داشته اند؟

۲. عبارت «قال العالم» با «قال المعصوم» در کتب روایی به چه معناست؟ آیا معصوم شامل حضرت رسول صلی الله علیه و آله و حضرت فاطمه سلام الله علیها هم می شود؟

سلام
1.ازبعضی روایات استفاده می شود که کتابی نزد امیرالمؤمنین(ع) بوده ظاهراً به املاء رسول الله(ص) و کتابت خود مولا(ع) و حاوی احکام شرع بوده و تمام آنچه از نظر فقهی مورد نیاز مسلمین است تا ریز موارد در آن ذکر شده بوده و البته این با مصحف علی(ع) تفاوت دارد
مصحف علی(ع) همان قرآنی است که ایشان بعد از رحلت رسول الله(ص) جمع آوری کردند ولی دستگاه خلافت آن را نپذیرفت و امام مهدی(عج) آن را خواهند آورد
و همچنین با مصحف فاطمة(س) تفاوت دارد چرا که طبق بعضی روایات، اصلاً این مصحف نه قرآن است و نه وارد مباحث فقهی شده و صرفاً به بیان آنچه تا قیامت به وقوع خواهد پیوست (به املاء ملکی از ملائکةالله) پرداخته است
دربارهء سایر معصومین(ع) چنین مواردی ذکر نشده است تا آنجا که بنده تفحص کرده ام
2.قال المعصوم(ع) معمولاً برای مواردی است که آن ولی خدا که حدیث از لسان مبارکش صادر شده معلوم نیست کدامیک از معصومین(ع) است و این تعبیر مسلماً شامل نبی خدا(ص) و حضرت صدیقة(س) می گردد
اما تعبیر قال العالم، معمولاً به حضرت موسی بن جعفر، الامام الکاظم(ع) بر می گردد چرا که در زمان ایشان، تقیه از حکومتهای جور بسیار شدید شده بود و قدرت بنی العباس که در دوران امام صادق(ع) در حد متوسطی بود در زمان ایشان به حد بالایی رسیده بود و حتی بردن نام امام کاظم(ع) خطراتی داشت که موجب شد روات از تعابیری مثل دانشمند (العالم) و بندهءشایسته (العبدالصالح) و مرد (الرجل) و امثالهم برای ایشان استفاده کنند تا حکومت روی آنها حساس نشود
موفق باشید

حسین یکشنبه 5 خرداد 1387 ساعت 14:07

سلام آقا امیر.
اونبار در مورد جزع دو تا روایت که مثل هم نبودن رو سوال کرده بودم،گفتید حتما یکی از این دو تا صحیح نیست.من اون دو رو الان براتون مینویسم،چون شما میفهمید کدومش صحیح نیست،بهم اینو بگین:
اولی تو کلمات قصار نهج البلاغه هست که امام علی(ع)میگن:
ان الصبر لجمیل الا عنک و ان الجزع لقبیح الا علیک

دومی هم تو خطبه های نهج البلاغه هست که میگن:
لولا اءنک اءمرت بالصبر و نهیت عن الجزع لانفدنا علیک ماء الشئون

این دو تا رو چی کارشون باید بکنیم؟؟
کدم غلطه کدوم صحیحه؟

یک سوال دیگه:
اگر روایتی دیدیم که ضعیف بود،میتونیم بگیم جعلیه؟

سوال دیگه:
آیا درسته تمام روایاتی که هست رو همشونو باید به قرآن عرضه کنیم و اگر با قرآن یکی نبودند جعلی هستن؟

ممنون از جواب.

سلام
1.هر دو جمله که بیان کردید، در نهج البلاغة بصورت مرسل آمده اند و در منابع متقدم بر آن (نظیر الکافی و...) نیز یافت نشده اند (چه با سند معتبر و چه بدون آن) فلذا اساساً هیچ کدام از این دو جمله را نمی توان قطعی دانست و صادر از کلام مولا(ع)
بر فرض که صدور هر دو ثابت می شد باید بین آن دو، جمع عرفی قرار می دادیم و اگر هم نمی شد باید یکی را -طبق مبانی تعادل و تراجیح که در اصول فقه، تبیین می شود- اصل قرار داده و مفاد ظاهری دومی را نادرست دانسته و تأویل و توجیه و... می کردیم
بین این دو جمله شاید کسی این گونه جمع کند که «جزع بر همه مصیبتها نابجاست و جز بر تو شایسته نیست لکن همین جزع را نیز چون خودت نهی کرده ای فلذا ما انجام نمی دهیم» (یعنی اولی را بر تحلیل شأنیت مطلب و دومی را بر حقیقت خارجیه حمل کند) و جمع های دیگری هم ممکن است به ذهن برسد لکن نمی دانم این جمع ها، واقعاً جمع عرفی هستند یا جمع تبرعی می باشند که جای تعادل و تراجیح است و باید حتماً یکی از نادرست بدانیم
برداشت آن موقع اینجانب از این دو عبارت این بود که قابل جمع عرفی نیستند و باید تعادل و تراجیح کرده و فقط یکی را درست بدانیم و فعلاً هم تقریباً همینطور به ذهنم می رسد
2.خیر... روایتی که ضعیف باشد معنای اولیهء ضعفش این است که ثابت نشده از دهان مبارک معصوم(ع) صادر شده است لکن ثابت هم نمی شود لزوماً صادر نشده و جعل و کذب است ای بسا راوی کاذبی که روایتی را بدون دخل و تصرف و برخلاف عادتش با امانت کامل نقل نماید و...
از این روست که روایتی که صدورش ثابت نمی شود را گرچه نمی توان در اثبات مطالب دینی استفاده کرد اما به عنوان مؤید و شاهد و قرینهء بیشتر بر امری که در جای دیگری با طریق معتبر ثابت شده می توان استفاده کرد در حالی که اگر یقین بر جعل باشد مطلقاً قابل استفاده نیست
3.در این فرض نیز نمی توان به سرعت، جعلی بودن را نتیجه گرفت بلکه صرفاً به مفاد آن روایت اخذ نمی کنیم و آن را در فهم دینی مان مدخلیت نمی دهیم اما جعلی بودن به این سادگی ها اثبات نمی شود و احتمالات، فراوان است الّا در موارد خاصه
موفق باشید

امیر ز یکشنبه 5 خرداد 1387 ساعت 11:37

به نام خدا
سلام
در انبیاء مزدور و عرفاء واله اشاره به حدیث عبادت تجار و ... شده و در بعد از آن حدیث گفتید که "این جملات را به لسان مبارک امیرالمؤمنین (ع) نسبت داده اند!" از کلمه نسبت داده اند من متوجه شدم که حدیث جعلی و اشتباه است.درست متوجه شده ام؟
اگر از لحاظ سندی مشکلی دارد، لطفا توضیح دهید در مشکلش چیست؟
اگر هم سند درستی دارد لطفا بگویید که دلیل اینکه امیرالمؤمنین (علیه السلام) این سخن را فرموده اند چه بوده است؟
با تشکر موفق باشید.
یا مهدی (عج)

سلام
لزوماً جعلی نیست ممکن است خطای راوی باشد یا حتی معنی خاصی داشته باشد غیر از ظاهر آن و معنای متداولی که اهل عرفان دستاویز خود کرده اند لکن مسلماً سند ندارد چون نقل آن، مُرسَل است (نام راویانش ذکر نشده نتیجتاً معلوم نیست از چه کسی گرفته شده) و نقل مرسل، نه خودش ثابت می شود که از دهان مبارک معصوم(ع) صادر شده است و نه مطلب عقیدتی را می تواند اثبات نماید و قابل احتجاج و استناد و اتکا نیز نیست
ضمن اینکه مفاد آن، با دهها آیه و روایت دیگر، در تعارض است و بر فرض ثبوت سند هم باید تأویل شود به یک معنای صحیح
یاعلی

شاه یکشنبه 5 خرداد 1387 ساعت 09:48

سلام :

۱- لطفا بفرمایید برای اینکه انسان در رده ی صالحین (که درقرآن از آنان نام برده شده) قرار بگیرد چه باید بکند ؟؟

۲- امروزه بسیاری ازاشخاص دخالت درامور سیاسی را لازمه ی مومن بودن (و مسلمان بودن) می دانند نظر شما چیست ؟؟

<ممنون>

سلام
1.تنها راه برای رسیدن به مقام صالحین، ایمان کامل و عمل صالح است که تفصیلاً می شود: اعتقاد صحیح به توحید و نفی الحاد و شرک و انحرافات در همه مصادیقش (از جمله عقائد عارفانه) و اعتقاد به سایر اصول اعتقادی اسلام و شیعه خصوصاً التزام به ولایت اهل بیت(ع) و عمل به همهء آن چیزهایی که خداوند به آن امر فرموده و ترک همهء آن چیزهایی که خداوند نهی فرموده است
*(و الذین آمنوا و عملوا الصالحات لندخلنهم فی الصالحین)* العنکبوت آیة9
2.امور سیاسی بخشی از امور اجتماع است و از آنجا که مسلمین و مؤمنین به وظایفی در عرصهء اجتماع، امر شده اند طبیعتاً یک فرد مسلمان نمی تواند نسبت به امور سیاسی کاملاً بی نظر و بی طرف باشد و در این مجال باید به آنچه خیر و صلاح مؤمنین است و موجب إعلاء کلمةالله می شود عمل نماید
این مطلب را اجمالاً می توان چنین گفت که مؤمن باید نسبت به طواغیت و فرمانروایان ظالم، موضع مخالفت داشته باشد و از تأیید مرام و مسلک آنان و وارد شدن در مناصب آنان و کمک و همیاری و تقویت آنان در اهداف شان جداً اجتناب نماید
مؤمن نباید در تشکیلات حکومت های نامشروع وارد شود و اگر ضرورتاً وارد شد باید ضمن اینکه خود را از گناهان و معصیت ها حفظ می کند ضمناً در جهت منافع و مصالح مؤمنین و رفع ظلم و تخفیف ستم ستمگران و تقلیل مفاسد دینی و دنیوی مفسدان و... گام بردارد
مؤمن ضمن اینکه باید خط خود را از خط طاغوتیان جدا کند لکن نباید به منازعات حزبی و مبارزات سیاسی بی حاصل وارد شود و از بازی خوردن توسط افراد سیاسی و پایمال شدن التزامات دینی در مسیر تعامل سیاسی و اتلاف وقت و انرژی و جان و توان خود در مسیر "براندازی حکومت های نامشروع" یا "پله نردبان ترقی این و آن شدن" بپرهیزد که بدترین دین فروشی آنجاست که دین کسی به دنیای کس دیگری فروخته شود
آنچه عرض شد اجمال مطلب بود و در تفصیل این جهت، مطالب مفصلی در روایات هست که جای بیان آنها اینجا نیست لکن برای اهل تحقیق، می توان بخشهایی از جلد51و52و53بحارالانوار خصوصاً ج52باب22 و همچنین بخشهایی از اصول الکافی و روضة الکافی را منبع خوبی برای تحقیق دانست
موفق باشید

احسان یکشنبه 5 خرداد 1387 ساعت 03:35

زیاد معطل نمیشوید .

host_110 یکشنبه 5 خرداد 1387 ساعت 03:11

سلام علیکم
حال شما بهتر است ماشاالله. هوای شیراز صاف تا کمی نیمه ابری در پاره ای مناطق توام با رگبار پراکنده.
زلزله را هم جنابعالی زودتر از هر بنی بشری متوجه میشی قربونت اگه خبری هست مارو بی خبر نذار.

علیکم السلام
ماشاءالله لاقوةالابالله الحمدلله
خیر برادر! ما هم مثل سایر ملت ایران، خبر زلزلهء دو سه هفته پیش فارس را از بخش خبری ۱۴ شنیدیم و گفتیم شاید شما به جهت قرب مکان، اخبار بهتری! داشته باشید که ظاهراً ندارید
راستی پاسخ پرسش های این جانب را کامل ندادید
حالا مهم نیست
لااقل بفرمایید واژهء {آزاد} در لهجهء شیرازی، به معنای {حلال شرعی} است!؟

یک چیزی برایم شدیدا شیرین میزند! هم تو کامنتهای موهن شما هم ما.
آن هم اینکه چرا این کامنترهای موهن که اینقدر نوربالا میزنند ، املایشان در حد کودک دبستانی هم نیست؟
اگر کسی سوادش اینقدر کم است که فارسی و درنتیجه عربی را در این حد میفهمد ، چرا با این قاطعیت از آقای فلانی و بهمانی دفاع میکنند ؟ وقتی خودش سوادش این قدر است ، قدر فلان علامه را از کجا تشخیص داده؟!

مشکل ِاین جماعت، علاوه بر اینکه به کمبود فهم و علم شان بر می گردد به خشم و دستپاچگی شان هم مربوط می شود از فاش شدن حقائق
همان خشمی که اسباب رسوایی و عیانی بطلان عقائدشان شده و خدا به دست خودشان آنان را مفتضح نموده که تا چه حد از افشای حقائق می ترسند و برای جلوگیری از بیان آن، خود را به چه زحماتی که نمی اندازند!
یاعلی

امیر ز شنبه 4 خرداد 1387 ساعت 12:05

به نام خدا
سلام
روایتی که از امیرالمؤمنین(ع) نقل می کنند مبنی بر اینکه عبادات 3 دسته اند : 1- عبادت تجار 2- عبادت 3- عبادت احرار و بهترین نوع عبادت همون عبادت احرار هست درسته یا نه؟ اگر نادرسته علت رو لطفا بگید! اگر درسته، عبادت احرار یعنی اینکه نه بخاطر نعمت و نه به خاطر ترس از عذاب عبادت کنیم!!!
موفق باشید.
یا مهدی(عج)

سلام
عنایت بفرمایید:
http://www.313amir.ir/?p=khotbe-ye-ebtal-e-arefin
http://www.313amir.ir/?p=anbiya-e-mozdur-wa-orafa-e-waleh
دعا کنید مضیقه های زمانی، رفع شود که بتوانم چند نوشتار دیگر که در این خصوص در وب سابق بود را نیز ویرایش کرده و در سایت قرار دهم
موفق باشید

علوی۳۱۳ شنبه 4 خرداد 1387 ساعت 11:55

لعنت خدا بر آن شیخها و سیدهای بدعتگذاری که خلاف کلام ائمه معصومین(علیهم السلام اجمعین) را به نام دین به خورد عده ای جاهل شخصیت پرست می دهند

[ بدون نام ] شنبه 4 خرداد 1387 ساعت 05:31

من از یادت نمی کاهم استاذ .

احسان شنبه 4 خرداد 1387 ساعت 03:22

فکر می کنی حذف کردن کامنت ، بغیر از کم کردن اظطراب خودت ، چه کمکی میتواند بکند؟ همیشه این کار جواب می دهد؟ کار بیهوده و سستی می کنی استاذ .

احمد جمعه 3 خرداد 1387 ساعت 20:27 http://pigeonofharam.parsiblog.com

سلام

۱. بالاخره اون روایت اولی که از وسائل نقل شده بود ابتر شده ی همین روایت کافی است که شما آوردید؟

۲. روایات خاص دیگه ای هم در باب جواز یا تشویق به متعه ی متاهل داریم؟

سلام
۱.روایتی که از ابن یقطین آوردم (به نقل کافی) همان است که در وسائل آمده و بنده هم کامل آوردم و چیزی از آن نیفتاده است
اگر در نقلی دیدید که روایت ابن یقطین درخصوص متعهء متأهل، یک کلمه بیشتر یا کمتر از آنچه عرض کردم دارد مسلماً نادرست است
۲.غیر از روایاتی که بالعموم بر این امر دلالت دارند و روایت آخر نوشتار حدیث متعه (سایت) و آن روایت توقیع حضرت صاحب الامر(عج) که در پاسخ کامنت تان عرض شد و روایاتی که در نوشتار دو ملازمه خیالی در متعه (سایت) اشاره کردم ممکن است روایات دیگری هم با فحص بیشتر یافت شود لکن این جانب در این ایام همانطور که دو هفتهء پیش عرض شد به لحاظ بعضی مشغله های شخصی، از نظر زمان اکیداً در مضیقه هستم و فرصت این فحص های وقت گیر را ندارم
همین که شبانه روزی یک یا دوبار و با مدت ناچیز خدمت دوستان می رسم و شرمنده شان نمی شوم خدا را شکر می کنم
موفق باشید

امیر ز جمعه 3 خرداد 1387 ساعت 19:13

به نام خدا
سلام
خدا را برای گرفتن نعمت عبادت کردن بهتر است یا برای ترس از عذاب؟
یا مهدی (عج)

سلام
اگر از اباطیل بدعتگذاران ملعون که به بهانهء عشق، ارزش طمع و خوف را نادیده می گیرند بگذریم و به منطق قرآن رجوع کنیم می بینیم این دو امر مهم، در کنار هم قرار داده شده اند و به تقویت هر دو امر شده و هر دو در کنار هم ارزشمند خوانده شده اند
در روایات هم تأکید شده که خوف از عذاب و رجاء به ثواب، هر دو در کنار هم باید در قلب مؤمن باشند و خوف و رجاء مثل دو بال هستند که باید هر دو هماهنگ با هم کار کنند
البته در بعضی روایات، فضیلتهای خاصی برای خوف گفته شده و حتی تعبیر داریم که مؤمن را هیچ چیز اصلاح نمی کند جز خوف از خدا لکن این لزوماً به معنای ارجحیت خوفاً بر طمعاً نیست
*(و ادعوه خوفاً و طمعاً)*
موفق باشید

احسان جمعه 3 خرداد 1387 ساعت 05:55

تا دیروز صحبت از بدعت و لعن بر ملحدین بود . امروز از عدم عصمت شیخ وسید . حق داری . خلاصه داری متوجه میشی . اگر چه قدری دیر .

علوی۳۱۳ پنج‌شنبه 2 خرداد 1387 ساعت 23:25

وای به روزی که شخصیت پرستی ما روزی به جایی برسد که در مقابل نام و کلام امامان معصوم(علیهم السلام اجمعین) نام و کلام این و آن را ردیف کنیم!
حداقل این شیخ و آن سید را جزو معصومین به حساب نیاوریم.خیلی سخت است پذیرفتن اینکه ما به غیر از ۱۴ معصوم ، معصوم دیگری نداریم؟!

احسان پنج‌شنبه 2 خرداد 1387 ساعت 22:10

بله ، معاصیک به درگاه شیطان مقبول است . ولی هر چه بیشتر دست و بزنی بیشتر فرو می روی .

متشکر از بیانات تکراری تان
موفق باشید

فیض پنج‌شنبه 2 خرداد 1387 ساعت 22:00

سلام بر سلمان عزیز

سلمان گونه نوشتی برادر !

خدا قوت!!

احمد پنج‌شنبه 2 خرداد 1387 ساعت 18:25 http://pigeonofharam.parsiblog.com

سلام

ادامه ی سئوال پیش (دوستان سلیقه پرست چپ چپ نگاه نکنند. یک کل کل علمی پیش آمده بین بنده و جمعی از تازه مسلمانان (شیعه و سنی) اون ور آب و بعضی کهنه مسلمانان این ور آب!):

این روایت رو به نقل از کتاب «ازدواج و اخلاق در اسلام» به زبان انگلیسی نوشته ی یک فرد روحانی شیعه به نام «سید محمد رضوی» (پاکستانی مقیم کانادا و مدیر مرکز اسلامی جعفری در تورنتو) آورده اند به نقل از: وسائل ج ۱۴ ص ۴۴۹ و با این تفاوت که علی بن یقطین از امام رضا علیه السلام پرسیده. و اضافه کرده اند که امام رضا علیه السلام فرمودند (در ادامه ی هماون روایت یا روایت دیگری نمی دونم): متعه جایز و کاملا مجاز است برای کسی که خداوند اسباب ازدواج دائم رو براش فراهم نکرده تا از طریق متعه پاکدامنی ش رو حفظ کنه. (وسائل ج ۱۴ ص ۴۵۰-۴۴۹) به احتمال قریب به یقین آدرس ها از متن عربی کتاب است چون تا جایی که بنده اطلاع دارم وسائل به انگلیسی ترجمه نشده.

آیا چنین روایتی هم داریم با این آدرس و کیفیت؟

سلام
چند نکته در این خصوص، قابل ذکر است:
1.وسائل الشیعة دو چاپ معروف دارد چاپ اول که معروف به (آل البیت) است و 30جلدی می باشد چاپ دوم هم معروف به (الاسلامیة) است که 20جلدی می باشد
آدرسهایی که بنده در نوشتارهایم می دهم بدلیل ارجحیت چاپ آل البیت از آن چاپ است ولی آنچه در اینجا به نقل از آن روحانی آورده اید مربوط به چاپ 20جلدی است که بخش نکاح در جلد14آن قرار دارد
2.علی بن یقطین طبق قول مشهور، متوفای سال182قمری است و شهادت امام کاظم(ع) هم سال183قمری بنابراین دوران امامت حضرت رضا سلام الله علیه را درک نکرده است روایت او از حضرت رضا(ع) قبل از دوران امامت نیز بسیار بعید است و به ظن قریب به یقین می توان گفت روایت مورد نظر از حضرت کاظم(ع) است
3.روایت بعدی که بیان کردید نیز بعید است از حضرت رضا(ع) باشد چرا که راوی اصلی آن فردی است به نام الفتح بن یزید که طبق گزارش شیخ طوسی، از اصحاب امام هادی(ع) بوده و منظورش از ابی الحسن، در آن روایت، امام هادی(ع) است و از آنجا که کنیهء حضرت رضا(ع) نیز ابی الحسن است ممکن است خلطی واقع شده باشد
مشکل بعدی این است که این جناب فتح، در کتب رجالیه، توثیق صریح ندارد و همچنین راویان بعد از او نیز بعضاً محل اشکال هستند بنابراین این روایت به لحاظ سند با روایت قبلی و سایر روایات ِمعتبر ِاین مبحث، برابری نداشته و همچنین با روایاتی که بالعموم یا بالخصوص به متعهء متأهل تأکید کرده است نیز تعارض ظاهری دارد
بنابراین بر فرض که صدور این روایت را مسلّم بگیریم نیز نمی توانیم از مدلول ِآن همه روایت دست برداریم و باید این روایت و امثال آن را تأویل کنیم به اموری نظیر عناوین ثانویه مثلاً جهات شدت تقیه در دوران امام هادی(ع) و ظلم طاغوت زمان اش (متوکل) که بسیار خبیث بوده است یا تأویلهای دیگر
موفق باشید

سلمان پنج‌شنبه 2 خرداد 1387 ساعت 17:18

به نام خدای متعال
سلام بر برادر عزیزم
خدا قوت!
...
سخنی با احسان و سینا و دیگران:
کسانی که شما مریدشان هستید به هر حال قبول دارید که معصوم نیستند.اگر عملا به این عقیده ملتزم باشید راه بحث برایتان باز می شود و اینقدر بر آشفته نمی شوید.
صاحب این وبلاگ در پستهای متعددی مبانی علمی خود را تشریح کرده شما مراجعه کنید و بخوانید و اگر اشکالی در ادله اش می بینید بیان کنید و به بحث بگذارید.
او اگر به این بزرگان در نظر شما ارادتی ندارد و بلکه آنها را بدعت گذار می داند دلیل می آورد شما اگر می توانید دلایلش را ابطال کنید نه اینکه تهدیدش کنید و شاخ و شانه بکشید!.
اگر واقعا ادله اش محکم است :
فکری به حال خود کنید و حداقل با تحقیق و مطالعه بیشتر تکلیف عقاید خود را روشن نمایید.
شما چطور با عده ای از علما که از نظر تعداد هم در مقایسه با سایر علمای بزرگوار شیعه در اقلیت شدیدی هستند معامله معصومین می کنید؟؟!!.
به خدا قسم! اگر ذره ای احتمال اشتباه این آقایان را بدهید و در نتیجه در آثار مخالفین اینها تحقیق کنید راه هدایت برایتان باز می شود.چنانکه بر من و امیر و امثال ما باز شد!
ما هم روزی چون شما می اندیشیدیم! اما :
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم!
کمی فکر کنید!
...
خدا فرج مولا را برساند!

سلام بر سلمان عزیز
شکر الله مساعیک و حفظک من شرور شیاطین الانس
یاعلی

امیر پنج‌شنبه 2 خرداد 1387 ساعت 14:02

به نام خدا
سلام
در ادامه یکی از سؤالاتم پیرامون اثبات عدل خدا، شما فرمودید در قرآن آمده. حال کسی می باشد که می گوید درست است در قرآن آمده ولی چرا یکی تمام زندگیش رو باید در فقر باشه و یکی در آسایش و رفاه و ثروت؟ و ادامه می دهد که این چیزها با عدالت خدا جور در نمیاد پس خدا عادل نیست.
آیا می توان با عقل عدالت خدا را اثبات کرد؟

سلام
اگر عقل به تنهایی و بدون راهنمایی وحی بخواهد به این مسائل نگاه کند ای بسا مطلقاً چیزی نتواند دربارهء عدل الهی اثبات کند چرا که عقل به تنهایی از معاد و جزای اخروی چیزی نمی فهمد و اگر به همین دنیا بنگرد ای بسا از همین تفاوتها...
بهتر است به کسی که چنان مطلبی می گوید توجه داده شود که این تعبیر: (تمام زندگی) در عبارت (تمام زندگیش رو باید در فقر باشه و یکی در آسایش و رفاه و ثروت؟) نادرست است
تمام زندگی که همین ۷۰ و ۸۰ سال دنیا نیست
زندگی اصلی همان ابدیت است که بعد از مرگ، تازه شروع می شود و آنجاست که خداوند بر مؤمنان، همهء رنجها و مصائب را جبران کرده و اجر داده و کافران را در ابدیت دوزخی به عذاب می فرستد
چند سال کوتاه دنیا، عددی نیست که بخواهد مهم باشد در برابر ابدیت
خطبه متقین (نوشتار ابطال عارفین) را در سایت عنایت بفرمایید
ضمن اینکه بسیاری از اسباب سعادت حتی دنیوی نیز در همین تعالیم دین است و خدا به ما گفته است که اگر فلان کار را بکنید مثلاً ثروت تان زیاد می شود
خب کسی که این را بداند و انجام ندهد و بهره نبرد خودش مقصر است نه دیگری
مثلاً در نوشتار صلهء رحم نکاتی عرض شده است در سایت
موفق باشید

احسان پنج‌شنبه 2 خرداد 1387 ساعت 09:21

هنگام بر ملاشدن ماهیت واقعی و هدف شما از ناسزا به امثال علامه طباطبایی ها ، البته شرمسار خواهی شد بعلاوه چیزهای دیگری هم خواهی شد.

با این حساب، چرا مداماً شما از نقل ماوقع می ترسید و فرار می کنید!؟
در این فرض، آن که باید شرمسار شود من هستم پس چرا شما شرم می کنید آنچه در آن نیمه شب کذایی بین شما و دوست تان واقع شد را بیان کنید!؟
عرض کردم که نگران نباشید!
رازتان امانت می ماند!

احمد پنج‌شنبه 2 خرداد 1387 ساعت 05:47 http://pigeonofharam.parsiblog.com

سلام

روایاتی شنیده می شود که حضرات معصومین علیهم السلام در پاسخ به افراد متاهل درباره ی متعه فرموده اند: شما را با متعه چه کار؟ این روایات در صورت صحت قیدی برای متعه ایجاد نمی کنند؟

سلام
روایات، نیست یک روایت است که سلیقه پرستان، نیمهء اولش را نقل کرده و نیمهء دوم را بلع فرموده اند!
به عبارت توجه بفرمایید:
علی بن إبراهیم ، عن أبیه ، عن ابن أبی عمیر ، عن علی بن یقطین قال : سألت أبا الحسن موسى ( علیه السلام ) عن المتعة فقال : وما أنت وذاک فقد أغناک الله عنها ، قلت : إنما أردت أن أعلمها ، فقال : هی فی کتاب علی ( علیه السلام ) ، فقلت : نزیدها وتزداد ؟ فقال : وهل یطیبه إلا ذاک (الکافی ج۵ ص۴۵۲)
ابن یقطین از امام کاظم(ع) حکم متعه را می پرسد حضرت(ع) می فرماید: تو را با متعه چه کار در حالی که خدا تو را غنی کرده است از آن؟ (تا اینجایش را نقل می کنند که بگویند مرد متأهل نباید متعه کند در حالی که ادامهء روایت، منظور را روشن می کند) ابن یقطین می گوید: می خواهم حلیت و حرمت متعه را بدانم حضرت می فرماید: در کتاب علی(ع) هست [که متعه، حلال است] سپس ابن یقطین می گوید: زیاد می کنیم و زیاد می شود؟ [قریب به این مضمون که اجازه داریم زیاد متعه کنیم؟ یا اجازه داریم مداماً مدت را تمدید کنیم؟ و...] حضرت(ع) می فرماید: آیا چیزی غیر از این ازدیاد، موجب خوبی آن می شود؟
به عبارت دیگر، ازدیاد متعه یا تمدید مدت متعه یا... از موجبات مهم ِخوبی متعه و لذت و شیرینی آن است و در این روایت، حضرت(ع) هیچ منعی از این جهت نکرده اند
اگر واقعاً متعه برای متأهل کراهت داشت چرا حضرت(ع) روی تأثیر کثرت و ازدیاد آن در طیب و خوشی آن صحبت می کنند و ابن یقطین متأهل را به اشتها انداخته و تلویحاً به آن تشویق می نمایند؟
معلوم می شود که آنچه در صدر روایت ذکر شده، منع حضرت(ع) از متعهء متأهل نیست چرا که اگر چنین منعی منظور بود دیگر چه جای آن جملات پایانی روایت؟
با این حساب، آن جملهء اول را باید بر وجهی حمل کرد که با جملات اخیر، تناقض نداشته باشد و محتمل ترین وجه این است که بگوییم بدلیل سِمَت ِمهمی که ابن یقطین در حکومت داشته (وزیر هارون بوده) حضرت(ع) احساس خطر بر جان او کرده اند و همان اول با نوعی کنایه از او می پرسند که تو دیگر چرا؟ تو که در خطری و از طرفی همسر دائم هم که داری پس اضطرار نداری و بر تو واجب نیست و یک امر مستحب، ارزش ریسک کردن در حد جان را ندارد و...
جالب اینکه در روایات فقهی ما، موارد مکرری از اوامر حضرت(ع) به امثال ابن یقطین که در معرض خطر بوده اند داریم که از باب تقیه، به آنان دستور داده شده که مثلاً در مواردی حتی وضوء را هم به طریقهء اهل تسنن بگیرند که شیعه بودن شان لو نرود و طواغیت بر آنان مسلط نشوند
از همین باب است که بعض فقهاء استفاده کرده اند متعه را باید حتی المقدور مخفی کرد و اگر کسی منصب مهم و خطیری دارد که ممکن است متعه برای او عواقبی داشته باشد بهتر است از باب ثانوی آن را ترک نماید گرچه کماکان از باب اولی مستحب است
موفق باشید

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 2 خرداد 1387 ساعت 02:36

جوابی که خواهم داد دیدنی است ، نه نوشتنی و نه خواندنی ! صبور باش .

بنده پاسخ خواندنی خواستم نه دیدنی!
با این حال چرا از پاسخ فرار می کنید الله اعلم!
آهان فهمیدم!
اگر شرم دارید ماوقع را اینجا شرح دهید می توانید ایمیل خصوصی بفرستید!
نگران نباشید!
قول می دهم مطالب، امانت بماند!

سعید چهارشنبه 1 خرداد 1387 ساعت 21:10

سلام علیکم
لطفا"بفرمایید آهنگ روی وب را از کجا لود کرده ا ید
با تشکر - التماس دعا

سلام علیکم
از یک سایت شیعی عربی، داونلود کردم دو سال پیش و الان خاطرم نیست آدرس درستش
نام آهنگ "غریب طوس" است و می توانید با سرچ در گوگل (عربی) آن را بیابید
همچنین می توانید از پرشین گیگ بنده داونلود نمایید
http://amkma.persiangig.com/audio/Reza.wma
محتاج دعای شما هستم
موفق باشید

امیر چهارشنبه 1 خرداد 1387 ساعت 19:04

به نام خدا
سلام
اگر دوستان (سید رسول ال ذوالفقار ، احسان و ...) دلیلی دارند کاملا منطقی بیایند و بگذارند تا ما هم استفاده کنیم، می بینید که اگر از فحش های رکیک استفاده نکید کامنتتان هر چه باشد به نمایش گذاشته می شود. در نتیجه ما منتظر دلایل منطقی دوستان هستیم.
من از این ناراحت هستم که چرا چشم و گوشتان را بسته اید؟؟؟!!! بازشان کنید تا رنگ حقیقت را ببینند.
حق همیشه حق است و هیچگاه از بین نمی رود.
یا مهدی(عج)

سلام
*(قُل الْحَقُّ مِن رَّبِّکُمْ فَمَن شَاء فَلْیُؤْمِن وَمَن شَاء فَلْیَکْفُرْ)*
منتظر ِدلایل ِمنطقی از این جماعت نباشید امیر عزیز
کسی که دلایل ِمنطقی داشته باشد فضای بحث علمی و معرفتی را متشنج نکرده و از ابزار تهدید یا هتاکی برای پوشاندن وهن عقائدش استفاده نمی کند
کسی که حرف حساب داشته باشد شاخ و شانه نمی کشد و کسی که بیان و زبان داشته باشد چنگ و دندان نشان نمی دهد
اگر کسی به جای ارائهء ادلّه، به داستان سرایی و بیان مهملات و شرح تخیلات اش پرداخت معلوم می شود مشکلش کجاست و از چه چیزی می ترسد
موفق باشید

احسان چهارشنبه 1 خرداد 1387 ساعت 11:54

البته چه صبور باشی چه نباشی انچه را که باید ببینی ، خواهی دید .

پرسشی که این جانب مطرح کردم پاسخش نوشتنی و خواندنی است نه دیدنی!
شما پاسخ را بدهید و به حواشی نپردازید

سما سماواتی چهارشنبه 1 خرداد 1387 ساعت 10:08

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته

لینک زیر نظرم را جلب کرد.
http://www.moheet.com/show_news.aspx?nid=126333&pg=7

موفق و مؤید باشید.

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته
جالب بود
مردک سنی اول می گوید در احادیث پیغمبر(ص) تحریم شده و بعد می گوید عمر بن خطاب، تحریم کرده!
بالاخره تحریم از جانب چه کسی بوده؟
متشکر از شما
موفق باشید

احسان چهارشنبه 1 خرداد 1387 ساعت 03:37

قضاوت پاسخ های شما با دوستان . دیدن جواب من توسط شما بزودی. صبور باش .

صبور باشم که فرار کنید!؟
........................................
روایتی از معصوم(ع) خاطرم آمد به این مضمون که:
دروغ را هرچه بیشتر با دروغ بخواهی صاف کنی بیشتر گره می خورد!
و این روایت شیرین: الصدق طمأنینة و الکذب ریبة
یک نگاه به کامنتهای قبلی تان کافی است لمن کان له قلب او القی السمع و هو شهید!
ببینید بخاطر چند نفر آدم معلوم الحال نظیر حسن زاده، تا کجا غرق در معاصی کبیره شُدید
بدبخت کسی که دینش را به دنیایش بفروشد و بدبخت تر آنکه دینش به دنیای دیگران فروخته شود
یاعلی

احسان چهارشنبه 1 خرداد 1387 ساعت 00:57

خواهی دانست . صبور باش . خواهی دید .

متشکر از پاسخ کاملاً غیرفراری تان!!
موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد