«این حضرت معصومه رو میبینی؟ ... اصلاً بهترین کار رو ایشون کرد به خدا! ... پاک زندگی کرد و تن به ازدواج نداد!»
این سخنی بود صادره از یک دختر دانشجو، خطاب به دختر دانشجوی بغلدستیاش در سرویس دانشگاه، زمانی که اتوبوس به سمت گنبد حرم حضرت(س) روان بود...
1.آیا منقولات تاریخی، جزء مسلمات اعتقادی است!؟
گفتهاند دختران حضرت کاظم(ع) (بعضاً یا کلاً) ازدواج نکردند اما آیا سند معتبری هم بر این امر وجود دارد؟ روشن است که صرف وجود یک نقل تاریخی، در مقام اثبات امری اعتقادی، کفایت نمیکند و نمیتوان به صرف وجود یک یا چند نقل تاریخی بدون بررسی شرایط حجیتشان، به وقوع یا عدم وقوع امری خارجی معتقد شد
2.بر فرض ثبوت این مورد از حیث تاریخی، آیا میتوان وجه و علت آن را هم حدس زد!؟
روشن است که انسان حکیم، اگر فعلی را انجام داده یا ترک کند حتماً برای آن فعل یا ترک فعل، علت و وجهی در نظر دارد اما آیا این علت و وجه، برای دیگران، قابل تشخیص است؟ نیت و ذهنیت انسان، امری پوشیده و جایگرفته در مکنون ضمیر است و راهی برای دریافت آن وجود ندارد بلی اگر کسی از نیت و ذهنیت خود و وجه و علت اینکه فلان کار را انجام داده یا ترک کرده، خبر دهد چنانچه فردی صادق و موثق باشد، حجت عُقلائی بر پذیرش سخن او هست و به مفاد خبر او اعتماد میشود همچنین اگر به طریق عقلائی دیگری، اطمینان حاصل شود که علت انجام فلان کار از سوی فلان کس، بهمان دلیل بوده است نیز همینطور اما اینکه بدون وجه عقلائی و از سر حدس و گمان و وهم و خیال، علتی برای امری توهم کنیم و وجهی برای فعلی بجوییم این وهم و خیال، چیزی را ثابت نمیکند و حجت نیست چرا که *(إنّ الظن لایغنی من الحق شیئاً)* یونس آیة36
3.آیا در این قضیهء عدم ازدواج حضرت معصومة(س) بر فرض صحت، دلیل معتبر و نقل معتمدی از آن بزرگوار یا سایر اهل بیت(ع) یا شواهد و قرائن اطمینانبخشی از آن زمان به ما رسیده است؟
تا آنجا که نگارنده تفحص کرده است نقلی از کلام خود آن بزرگوار یا معصومین(ع) نداریم که نشان دهد این عدم ازدواج (بر فرض صحت) به چه وجهی بوده است شواهد و قرائن تاریخی نیز مطلب اطمینانبخش و وجه روشنی به دست نمیدهد و بعض علل حدسی و فرضی که در این مقام گفته شده نیز مبتنی بر امور یقینی نیستند شاید بتوان گفت قویترین احتمالی که در این میان مطرح است شرایط خاص سیاسی و اجتماعی آن زمان و حساسیت حکومت نسبت به امام کاظم(ع) و خانوادهء ایشان بوده که جهات مختلفی از حیث تقیه و امثال آن را ایجاب میکرده است
کسانی که اهل مطالعات تاریخی هستند میدانند که بعد از دورهء آزادی نسبی در بخشی از دوران امام باقر(ع) و امام صادق(ع) که به دلیل انحطاط امویان و جنگهای اموی-عباسی بر سر خلافت و ضعف عباسیان در اوائل تثبیت حکومتشان و... ایجاد شده بود دوران امام کاظم(ع) دورانی است که وضعیت اختناق سیاسی و سیطرهء ددمنشانهء قدرتمندان، ثابت و مستقر میباشد و این سیطره تا حدی قوی میشود که امام معصوم(ع) مدتی مدید را در زندان میگذراند و نهایتاً با وضعیتی غریبانه و مظلومانه به شهادت میرسد
شاید بتوان وضعیت خاص تقیه در این دوران و عدم اطمینان به کسانی که به عنوان خواستگاری از دختران امام کاظم(ع) به آن بیت معظم مراجعه میکردهاند و خوف از جاسوسی آنان و امثال ذلک را علت این امر دانست نهایت سخنی که میتوان گفت امثال همین احتمالات است اما سخنانی از قبیل اینکه آنان بخاطر پاک بودن و پاک زندگی کردن! از ازدواج امتناع کردند حتی از حیث تاریخی هم مردود است و مدرک و دلیل قابل ذکری برای آنها موجود نیست
4.آیا ازدواج نجسی است!؟
ظاهراً در نظر بعضی صاحبان مغزهای کوچک، ملاک پاکی و ناپاکی، نه کتاب خالق پاکیها و ناپاکیها و نه سنت رسول پاکی و پاکدامنی و نه تعلیم اهل بیت پاک و مطهر اوست (سلام الله علیهم اجمعین) بلکه ملاک صرفاً در خوشایندها و بدایندهای خیالبافانه و احساسات ناشی از انقطاع عارفانه و احکام مستبطنه! از ادلهء اربعه (قلب، دل، شکم، روده) میباشد! هر چه آنان را خوش آمد و آرامش دلشان را برقرار نمود میشود دین و خوبی و پاکی و طهارت و هرچه آنان را بد آمد و احساس تهوع کردند میشود کفر و بدی و کثافت و نجاست! ملاک از این سهلالوصولتر دیدهاید!؟ هم سهل است و هم مسهل! نیاز به بررسی اسناد و دلالات نصوص شرعیه نیز ندارد!
به این مغزهای منجمد و متحجر باید فهماند (إن لم یکن مستحیلاً!) که دین، ما انزل الله است (آنچه خداوند از بالا نازل میکند) و نه ما اصعد البطن (آنچه شکم به بالا میفرستد!) باید به آنها فهماند که آروغ، سخن دین نیست! قیکردههای فلاسفهء یونان (با آن ملاکات مضحک اخلاقیشان) دین نیست! زبالههای مکاشفان عرفان (با آن هذیانات مرتاضانهء بیمارگونهشان) دین نیست! دین، ما انزل الله است ولاغیر *(و من لم یحکم بما أنزل الله فأولئک هم الکافرون)* المائدة آیة44
5.روایت شده زنی خدمت امام جعفر صادق(ع) رسید و عرض کرد: «من زنی متبتلة (بریده از دنیا و منقطع بسوی خدا) هستم»
حضرت(ع) فرمود: «تبتل، نزد تو چه معنا دارد؟»
عرض کرد: «اینکه ازدواج نمیکنم»
حضرت(ع) فرمود: «چرا؟»
عرض کرد: «بدینوسیله فضیلت (معنوی) میجویم»
حضرت(ع) فرمود: «برو! اگر این امر، فضیلت داشت فاطمة علیهاالسلام از تو شایستهتر بود به آن، چرا که در مسیر کسب فضیلت، کسی بر او پیشی نگرفت» الکافی ج5 ص509
روایتی بسیار جالب و دقیق است! به زنی احساس عرفانی (کمال الانقطاع الیک!) دست میدهد و براساس فتوای دل خود، فضیلت را تعیین و شروع به کسب آن میکند غافل از اینکه آنچه او فضیلت میداند عین رذیلت (رذال موتاکم العزاب، التهذیب ج7 ص239) و دستور شیطان است که میخواهد او را از فضیلت شهوت محروم سازد امام معصوم(ع) نیز قاطعانه او را از خواب عارفانه بیدار میکنند و به او میفهماند که منطق دین چیست و چقدر با خودسازیهای بدعتآلود عارفانه در تضاد است
حال که کلام امام دین، چنین است دیگر چه جای اینکه کسانی با مفروضات بیاساس ِذهن ِخود، تعیین فضیلت کرده و پاک و نجس معین نمایند؟
حال که قول معصوم(ع) چنین است چه جای استناد به فعل معصومة(س) که هزار و یک وجه و دلیل میتواند داشته باشد؟
در جایی که سخن صریح ولیّ خدا هست چه جای کپیبرداریهای رفتاری ِبیمبنا و فاقد منطق علمی؟