در نقلهای شیعه و سنی روایت شده که ابوبکر، بعد از بیعت مداماً می گفت: اقیلونی... بیعت با من را فسخ کنید (به عنوان نمونه: الغدیر ج5 ص368 شرح نهج ابن ابی الحدید ج17 ص155 تفسیر قرطبی ج1 ص272 الامامة و السیاسة ج1 ص20)
همچنین می دانیم که مردم در اواخر حکومت عثمان، علیه او شوریدند و از او خواستند از خلافت استعفا دهد و وقتی امتناع او را دیدند محاصره اش کردند و او را تهدید به قتل نمودند عثمان در مقابل می گفت: پیراهن خلافت را که خدا بر تن من نموده است از تن خود بیرون نخواهم کرد (تاریخ ابن خلدون ج2 ص148) و نهایتاً بر سر همین اصرار کشته شد
سؤالی که به ذهن خطور می کند این است که آیا خلیفه، اختیاری بر خلافت دارد و می تواند از بیعت و خلافت استعفا دهد؟ یا خلافت امری است خدادادی و خلیفه، اختیاری بر آن ندارد؟
اگر اختیاری ندارد و امری خدادادی است چرا و به چه حقی ابوبکر از آن استعفا کرد و چرا در انجام وظیفه تعلل و تعارف می نمود؟
و اگر خلیفه، در این جهت اختیار دارد و می تواند استعفا دهد چرا عثمان در برابر تهدید به قتل هم کوتاه نیامد و جان بر سر این اصرار گذاشت؟ مگر حفظ جان واجب نیست؟ اگر خوردن مردار در موقع خطر جانی، حلال و بلکه واجب است چرا استعفا واجب نباشد؟
براساس مذهب عثمان که حفظ پیراهن خلافت، واجب ترین واجبات است آیا ابوبکر، کافر محسوب نمی شود؟ (به دلیل شانه خالی کردن از وظیفه الهی)
و براساس مذهب ابوبکر که استعفا از خلافت حلال است آیا عثمان، کافر محسوب نمی شود؟ (به دلیل اصرار بر یک امر نابجا و شراکت در قتل خویش)
جالب اینجاست که عثمان، دنیاپرستی خود را تحت عنوانی دینی توجیه می کند... می گوید پیراهن خلافت را خدا بر تن من کرده است و جانش را هم بر سر همین تکلیف شرعی خودخوانده می گذارد!
امان از این تکلیف شرعی های خودخوانده که ظاهراً سابقه ای دارد به بلندای تاریخ! و وسعتی دارد به اندازه جهالت های افرادی که به جای اتّکا بر نصوص دینی و ادلّه شرعی، به خیالات خود متّکی هستند در دین شناسی... غافل از اینکه *(و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الکافرون)* و {ما انزل الله} روشن است چیست و مسلماً مغایر {ما تخیّل الجهّال} می باشد
مطلبی قابل توجهی بود
استنادات تاریخی رو خوب کنار هم چیدید
موفق باشید
زنده باشید
سلام.....
عالیه..
التماس دعا...
اللهم عجل لولیک الفرج...
سلام.. محتاج دعا.. یاعلی
سلام
ممنون از لطفتون
اونقدر در تاریخ این موجودات ضد ونقیض پیدا میشه که از حالت عجیب بودن در اومده
از ابوبکر عجیبتر هم وجود داره مثلا موجودی به نام عمر
به هر حال منم به روزم
اپدیت کردید منو از قلم نندازید
موفق باشید
یا علی...
سلام و ممنون.. ایمیل تون رو در خبرنامه عضو کردم و به این شکل هر زمان که وب به روز بشه خدمت تون خواهد رسید (البته ممکنه در inbox نره بلکه به bulk یا... بره) موفق باشید عزیز.. یاعلی
سلام!
سلام و رحمةالله
بله از این تناقضات زیاده ، یه نمونه بارزترش همینه که میگن پیامبر جانشین تعیین نکرده اما ابوبکر کرده !
به نام خدا و سلام
دو سه روز خدمت اهالی گرانقدر "کهف اصحاب" نیستم
ان شاءالله اواخر هفته با پاسخ کامنتها و اوائل هفته آینده با پست جدید در خدمت تون خواهم بود
یاعلی
با سلام و تشکر از حضور صمیمی شما:
من هم شما را لینک کردم. به امید موفقیت بیشتر!
ان شاء الله خدا توفیق بده درباره مبحث توحید با شما گفتگویی داشته باشیم.
یا علی
سلام.. خدمت تون هستم.. یاعلی
سلام [تشویش]
با کمال احترام لطفا به این سوالات پاسخ فرمایید :
۱- اگر سوره های قرآن را بر حسب تاریخ نزول کنار هم قرار دهیم می بینیم که سوره ی قدر در هنگامی نازل شده که هنوز ماه رمضانی در کار نیست و روزه واجب نشده است !!! (سوره ی قدر در شش ماه اول و یا دوم سال اول نازل شده) بنابراین تمام احادیثی که می گویند شب نوزده و یا بیست ویک و یا بیست وسوم ماه رمضان شب قدر است دچار تزلزل میشوند و انسان شک می کند که ممکن است اصلا شب قدر به آن مفهوم زمانی ما نباشد بلکه یک اصطلاح خاص زمانی دیگر است (مثلا ممکن است آن زمانی را که خداوند انسان را شکل می دهد باشد و طبیعتا قبل از آن زمان برای همه ی موجودات و از جمله انسان حکم شب را دارد که هنوز هیچ چیز معلوم نیست و همه جا تاریک است و ناپیدا . )
خوب طبیعی است که جواب این سوال را با احادیث منقول از معصومین دادن یک راه حل است که می گویند شب قدر در ماه رمضان است ولی بنظر می رسد که برای نسل جستجوگر فعلی و آینده نقل احادیث آنهم احادیثی که چندان به صحت ۱۴۰۰ ساله ی آنها (حتی با علم رجال شناسی و تواتر آنها !! ) نمیتوان اعتماد داشت پاسخی عقلانی لازم است . [رضایت]
۲- در مورد سوره ی کوثر نیز اگر مطالعه ی قرآن را به همان روش بالا (روش ترتیب نزولی سوره های قرآن) انجام دهیم می بینیم که در زمان نزول آن سوره ی مکرم هنوز حضرت فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) به دنیا نیامده اند !!! پس تمام احادیثی که سوره ی کوثر را در ارتباط با آن حضرت می دانند دچار سوال میشوند . [خونسرد]
( با تشکر از جواب شما ) [تعجب]
سلام.. در پست شنبه پاسخ سؤالات تون رو عرض خواهم کرد.. موفق باشید
سلام
ممنون از نوشته تون. کیفیت نوشتن هم نسبت به محفل گذشته خیلی بهتر شده.
خواهش می کنم یه پست مستقل درباره توکل (تعریف درست، اهمیت، کاربرد، برداشت های نادرست و ...) بنویسید، به ویژه با اشاره به پست وب قبلی با عنوان از تو حرکت از خدا برکت.
یک پست مستقل هم درباره بدعت بنویسید. آیا هر کار جدیدی در حوزه دین (مثلا ساختن حسینیه، سینه زنی، سلام بعد از نماز به اباعیدالله، امام رضا و امام زمان سلام الله علیهم، تکرار بعضیقسمت های بعضی از دعاها و ...) بدعت محسوب می شوند؟
سلام... عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد! آنها خواستند نور خدا را خاموش کند اما خداوند چیز دیگری خواست غیر از خواست آنها و یکی از برکات کثیره بسته شدن محفل قبلی همین شد که می فرمایید.. موضوعات "توکل" و "بدعت" رو در اولویت هام می گذارم و ان شاء الله نکاتی در آینده عرض خواهم کرد.. موفق باشید
سلام
می شه بگید از نظر شما کافر به چه کسی اطلاق می شه ؟ و اینکه کسی که والدینش مسلمون هستند ، مسلمون محسوب می شه ولی اگه بعدا بخواد دینشو تغییر بده آیا کافره ؟
- آیا تعدی از وظایف الهی ُیه انسان رو کافر می کنه ؟ - تو این پستتون بهش اشاره کرده بودید -
سلام... از آنجا که کفر یک حالتی است منوط به تعریف شرع فلذا نظرات شخصی افراد در تعریف آن ملاک نیست بلکه باید حدود آن را از شرع اخذ کرد از نظر شرع، کافر دو تعریف دارد و نتیجتاً دو ملاک: تعریف حقیقی و تعریف حقوقی... کسی که به مفاد شهادتین اقرار کند از نظر حقوقی مسلمان است و کافر محسوب نمی شود و از تمام حقوق یک مسلمان بهره مند است (از مسلمان ارث می برد همسر مسلمان می تواند بگیرد جان و مالش محترم است و...) و کسی که مفاد شهادتین را انکار کند کافر است (چه قبلاً مسلمان بوده باشد چه خیر و چه والدین اش مسلمان بوده باشند یا خیر) این از جنبه حقوقی اما از جنبه حقیقی، بعضی اعمال یا اعتقادات موجب می شود فرد حقیقتاً کافر باشد و در قیامت با او برخورد یک کافر کنند و عذاب یک کافر برایش تعیین گردد گرچه مادام که در دنیاست با اقرار به شهادتین از حقوق یک مسلمان بهره مند است این موارد عبارت اند از: تشبیه خالق به مخلوق، حکم دادن مبتنی بر غیر ما انزل الله و بسیاری امور دیگر... موفق باشید
بسم الله
با سلام
این سمائل نشان می دهد که فضائل امیر المومنین آنقدر زیاد بوده است که حتی بی وجدانهائی مثل فلانی خودش می داند که خلافت را غصب کرده است.
سلام... جالب اینجاست که این غاصبین ملعون، در گرفتاری های شان به خود مولا(ع) رجوع می کردند! با چه رویی الله اعلم!
سلام
می توانیدنطرمرانسبت به نظرخوددرقسمت نگاهی برنظردوستان22مطالعه نمایید
ممنن ازنطرتان
وشیطان ازنگاه قرآنی چگونه است؟
ازنگاه فیلم های ایرانی چگونه؟
سلام و ممنون