این نوشتار را برای سایت، تدارک دیده بودم اما به علت مشکل فنی با اینکه چند بار تلاش کردم امکان نهادن ِآن در سایت فراهم نشد لذا بدلیل فوریت مطلب فعلاً در اینجا تقدیم دوستان میگردد تا حل مشکل فنی
1.کرهء ماه به دور زمین میچرخد و در هر بیست و نه و نیم روز یکبار بین زمین و خورشید واقع میشود زمانی که کرهء ماه دقیقاً بین خورشید و زمین قرار میگیرد را در اصطلاح نجومی "مقارنه" میگویند (تقارن ماه و خورشید از دید ناظر زمینی) مقارنه گاهی با کسوف (خورشیدگرفتگی) همراه است لکن اکثر اوقات چنین نیست و علت آن نیز انحراف زاویهء دایره حرکت ماه به دور زمین از دایرهء حرکت زمین به دور خورشید است که معمولاً سایهء ماه در حین مقارنه را بالاتر یا پایینتر از زمین میاندازد و نتیجتاً کسوفی رخ نمیدهد اگر این انحراف، صفر یا نزدیک به صفر بود در انتهای هر ماه قمری یک کسوف داشتیم در حالی که در واقع چنین نیست
2.گاه برای مقارنه، تعبیر غلطانداز "تولد هلال" و "ماه نو نجومی" استفاده میشود که بعضاً با "تولد هلال مرئی" و "ماه نو عرفی" خلط شده و موجب بروز ابهاماتی در اذهان غیرواردین میگردد
3.ماه از مدتی قبل از مقارنه تا مدتی پس از آن، آنقدر به خورشید نزدیک است که هلال نازکش در طول روز کاملاً در نور خورشید محو میشود و در حین غروب نیز پیش از خورشید یا همراه با آن غروب کرده و به تاریکی اوائل شب نمیرسد که رؤیت محقق گردد در این وضعیت، رؤیت با چشم یا ابزارهای اپتیکی (از قبیل تلسکوپ) متوقع نخواهد بود گرچه با ابزارهای نگرش حرارتی و امثال آن، رؤیت همیشه ممکن است ولو در حین مقارنه
4.مدت مذکور در بند سه، بستگی به عوامل متعددی دارد از قبیل سرعت حرکت ماه که اگر سرعت بالا باشد در زمان کوتاهتری به زاویهء مطلوب برای رؤیت میرسد و اگر سرعت کم باشد مدت بیشتری طول میکشد که این زاویه حاصل شود و... از حیث ناظر زمینی نیز ارتفاع ماه در لحظهء غروب خورشید و فاز آن (درصد روشنایی ظاهری ماه) و متغیرهای دیگری در امر رؤیت دخیل میباشد که هرچه ارتفاع و فاز، بالاتر باشد امکان رؤیت بیشتر است... در مجموع شاید بتوان یک شبانه روز (بیست و چهار ساعت) را متوسط این مدت تلقی نمود
5.وقتی فاصلهء زاویهء ماه و خورشید و سایر متغیرات آسمانی حرکت ماه، به اندازهء مطلوب رسید و بسته به طول و عرض جغرافیایی و سایر متغیرات ناظر زمینی، همهء شرایط و متغیرات رؤیت، به نحو مطلوب حاصل بود هلال ماه رؤیت میشود و ماه قمری برای آن نقطه ثابت میگردد اما آیا برای نقاط دیگر کرهء زمین هم ماه قمری ثابت میگردد یا آنها هم باید منتظر رؤیت در محل خود باشند؟ در این مسألهء فقهی، اقوال متعدد و قراءات متنوعی وجود دارد که با اندکی تصرف و چشمپوشی از بعضی اختلافات جزئی، میتوان آنها را در این سه دسته منظم نمود:
الف.رؤیت در هر نقطه صرفاً برای همان نقطه و نقاطی که با آن نقطه، همافق هستند کفایت میکند اما برای سایر نقاط خیر (قول به اشتراک افق)
ب.رؤیت در هر نقطه برای تمام نقاطی که با آن نقطه در شب مشترک هستند (ولو چند لحظه) کفایت کرده و دیدن هلال در اول شب در یک نقطه به کل منطقهای که در آن لحظه در نیمکرهء تاریک هستند تسری مییابد (قول به اشتراک لیل)
ج.قارههای آسیا و اروپا و آفریقا مجموعاً در حکم یک مکان واحد هستند و رؤیت در یک نقطه از آنها برای کل نقاط سه قاره کفایت میکند و همچنین قارههای آمریکای جنوبی و آمریکای شمالی نیز در حکم واحدند و رؤیت در یک نقطه از آنها برای کل نقاطشان کفایت میکند اما رؤیت در این دو قاره برای آن سه قاره کفایت نمیکند و بالعکس (قول به اشتراک ارض)
6.منشأ ایجاد این اختلاف فقهی، برداشت متفاوت از روایات و تفاوت نگرشهای اصولی فقهاء است که بعضی از آن بزرگواران را به مدعای انصراف نصوص آمره به قضاء و... از بلاد غیرمتقارب و امثال ذلک، مایل کرده و بعضی دیگر را به اِعمال اطلاق فقهی در باب روایات مذکور و نیز متمایلان به اِعمال اطلاق را به دو مدعای اِعمال اطلاق تا هر جا که در شب است و اِعمال اطلاق تا هر جا که صدق سرزمین متصل میکند قائل نموده است در هر صورت این مطلب مثل همهء مطالب فقهی، تابع لسان نصوص و برداشت روشمند از آن است و نه تابع خیالات عارفانه یا خوشایندهای عوامانه و... وظیفهء غیرمجتهدین نیز التزام به نظر کارشناسی مجتهدین میباشد در احکام هلال و سایر احکام
7.نظیر همین اختلاف در باب بلاد رؤیت، اختلاف در باب کفایت رؤیت با چشم مسلح است که آن نیز مطلبی فقهی و مورد بحث فقهاء عظیمالشأن بوده و به آراء متفاوتی انجامیده است البته همانطور که در بند سه ذکر شد، هلال ولو در محاق و حین مقارنه، وجود دارد و با ابزارهای نگرش حرارتی قابل رؤیت است فلذا اگر به قول شاذّی که چنین رؤیتی را شرعاً معتبر میداند ملتزم شویم باید همان لحظهء مقارنه را لحظهء شروع ماه قمری تلقی کنیم (یا اولین فجر یا اولین مغرب بعد از آن را) اما اگر همگام با شهرت فقهی، ملاک را بر دیدن طبیعی بگذاریم (چه دیدن طبیعی با چشم و چه دیدن طبیعی با تلسکوپ که ابزاری صرفاً اپتیکی است و تصویر حقیقی را بزرگتر مینماید) در اینجا نسبت به رؤیت تلسکوپی دو قول داریم: عدهای از فقهاء طبق مبانی تخصصی و اصولی ِخود به کفایت چنین رؤیتی فتوا دادهاند و عدهای دیگر صرفاً رؤیت با چشم عادی را صحیح و معتبر میدانند
8.آنچه که در اثبات ماه قمری، موضوعیت دارد رؤیت هلال است که اگر از طریق شرعی، اثبات و احراز گردد شروع ماه قمری ثابت میشود و اگر احراز نشود (ولو گمان یا احتمال بر رؤیت وجود داشته باشد) این گمان بر شروع ماه، کفایت نمیکند و طبق آنچه در روایات به صراحت ذکر شده در امر هلال باید از استناد به امور ظنی نظیر حدس و تخمین و خیال و... اجتناب نمود و تا یقین بر رؤیت نباشد به صرف شک و احتمال نباید ماه قمری قبلی را خاتمه یافته تلقی کرد... در روایتی وارد شده که فردی به نام قاسانی میگوید: در مدینه به امام(ع) نامه نوشتم و از ایشان درباره حکم روزی که شک است از رمضان باشد یا خیر پرسیدم حضرت(ع) نوشت: «در یقین، نباید شک داخل شود صرفاً با رؤیت هلال روزه بگیر و با رؤیت بعدی فطر کن» (وسائل الشیعة ج10 ص256) یعنی تا یقین بر حلول ماه قمری جدید نداری آثار ماه قبلی را بار کن و به صرف شک به ورود ماه جدید، یقین به ماه قبلی را نقض نکن
9.محاسبات نجومی که امروزه دقت فراوانی پیدا کرده و نتایج آن در حد اطمینان عقلائی ناشی از فرمولهای متقن مبتنی بر اصول ریاضیات و فیزیک و... میباشد از دایرهء ظن و گمان خارج است و اگر دانشمند این علم که در اصطلاح عربی به (العالِم الفـَلـَکی) شناخته میشود براساس قواعد دقیق و استانداردهای محکم و فرمولهای مجرّب، نظری اطمینانبخش بر رؤیت یا عدم رؤیت هلال دهد نظر او معتبر است و فقهاء عظام، عمل به آن نظر را مشروع میدانند گرچه برخی از همین بزرگواران شخصاً در مقام عمل، به نتایج محاسبات نجومی یقین نمیکنند
10.همانطور که در بند شش گذشت احکام هلال و موازین اثبات ماه قمری را باید از مرجع تقلید اخذ کرد و تقلیداً عمل نمود اما این نکته هم اضافه میشود که تعیین مصداق و تشخیص موضوع با مرجع نیست بنابراین تقلید در آن صحیح نمیباشد و اینکه مشهور شده هرکس در تعیین روز اول ماه به مرجع خود رجوع کند سخن بیپایهای است که ناشی از خلط حکم و موضوع در ذهن گویندهء آن میباشد مکلف دربارهء ماه قمری اجمالاً تفحص میکند و میبیند از آنچه اطلاع در این زمینه بدست آورده به چه جمعبندی رسیده است اگر یقین کرد که طبق موازین شرعی، رؤیت هلال (بالقوة یا بالفعل) محقق شده باید ماه قمری را از همان شب محاسبه کند و اگر یقین نکرد بر رؤیت هلال، باید فرض را بگذارد که ماه قمری قبلی کماکان بر قوت خود باقی است و آثار ماه قبلی را ادامه دهد و در این تشخیص مصداق، مهم نیست که مرجع او به چه یقینی رسیده است و چه روزی را چندم ماه میداند بلکه ارزیابی شخصی و جمعبندی خود فرد ملاک میباشد
به من هم سری بزنید خوشحال میشم تفکرتونو بسنجم
و این مقاله من رو هم بخونید
پاسخی کوتاه به برخی انحرافات فکری اکثریت بالاتفاق مسلمانان درباره "وجوب دیدن ماه یا محاسبه روئیت پذیری ماه
شهر زیبای مدینه شده آبستن صد فتنه و بیداد که تا حشر به گردون رود از حنجرة اهل ولا ناله و فریاد که در ازمنة دهر ندارد کسی این حق کشی و ظلم و ستم یاد شرافت ز میان رفته قرار از دل و جان رفته گل آرزوی ملت اسلام به تاراج خزان رفته محمد که بود جان گرامی جهان ها ز جهان رفته مدینه شده خاموش فضا گشته سیه پوش عجیب است که بعد از دو مه و نیم غدیر نبوی گشته فراموش در فتنه شده باز و سقیفه
شده آغاز، عدالت ز جفا خانه نشین گشته، بیدادگری سر به در آورده، مولای دو عالم شده بی یاور و در خانة در بسته گرفته ز الم زانوی غم
در بر و بر غربت اسلام کشد از دل پر غصة خود آه که آتش زده با شعلة فریاد درون ارض و سما را
...
ادامه
در سایت فرزند کعبه
من اپ کردم خوشحال میشم یه سری بزنی
_____________000000____________000000
__________000000000000______000000000000
______000000000000000000__000000000000000000
____00000000000000000000000000000000000000000
___00000000000000___000000000___00000000000000
__000000000000000___000000000___000000000000000
_0000000000000000___000000000___0000000000000000
_0000000000000000___000000000___0000000000000000
_0000000000000000___000000000___0000000000000000
_0000000000000000___000000000___0000000000000000
_0000000000___000000000000000000000___0000000000
__000000000___000000000000000000000___000000000
___000000000___0000000000000000000___000000000
_____000000000___000000000000000___000000000
_______00000000____00000000000____00000000
__________0000000_______________0000000
_____________0000000000000000000000000
_______________000000000000000000000
__________________000000000000000
___________________000000000000
______________________000000
_______________________0000
________________________اپم
« سلام قولا من رب رحیم»
ولایت چه جایگاهی در زندگی شما دارد؟
[گل]
سلام .
مقالات شما با نام خودتان در بخش نقد صوفی گری سایت محاکمه منتشر شد !
خوشحال میشیم که سایر نوشته های شما رو دریافت کنیم .
با تشکر
http://www.mohakeme.com/content/blogcategory/21/35/
یا علی
وبلاگ جامع اصحاب کهف (علیهم السلام )
www.ashabekahf.blogfa.com
با عرض سلام و ادب
چنانچه تمایل به تبادل لینک دارید مرا با نام
کشف جدید رموز ریاضی قرآن
لینک کرده وسپس بفرمایید به چه نامی شمارا لینک کنم
موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم
سایت فرزند کعبه به منظور آشنایی بیشتر عزیزان با معارف اهل بیت (ع ) و ولایت امبر المومنین (ع) در آستانه راه اندازی می باشد.
[گل][گل][گل][گل][گل]
بسم الله الرحمن الرحیم (المنتقم من الظالمین)
بر روح شهید بن الشهید سید محمّد رضا فرزند ارشد سید محمد حسینی شیرازى فاتحه و سه مرتبه صلوات بفرستید
خدا لعنت کند هر کس را که در قتل مرجع عالیقدر جهان سید محمد حسینى شیرازى و در قتل سید محمد رضاى شیرازی شرکت داشته
أیـــن الـــمـــنـــتـــقـــم !!!!!!!!!!!!!!
یا صاحـــــب الزمان العــــــــــــــجل
نوادرالاثر فی علم عمر
1
رای الخلیفه فی فاقد الماء
اخرج الامام مسلم فی صحیحه فی باب التیمم باربعه طرق عن عبدالرحمن بن ابزی :ان رجلا اتی عمر فقال : انی اجنبت فلم اجد ماء ؟ فقال عمر لاتصل فقال عمار : اما تذکر یا امیر المومنین ! اذ انا وانت فی سریه فاجنبتا فلم نجد ماء فاما فلم تصل ، واما انا فتمعکت فی التراب وصلیت ، فقال النبی (صل الله علیه وآله وصلم ) :انما کان یکفیک ان تضرب بیدیک الارض ثم تمسح بهما وجهک وکفیک ؟ فقال عمر : اتق الله یا عمار ! قال : ان شئت لم احدث به ؟
وفی لفظ : قال عمار : یاامیر المومنین ! ان شئت لما جعل الله علی من حقک ان لا احدث به احدا ؟ ولم یذکر
سنن ابی داود 1 ص 53 . سنن ابن ماجه 1 ص 200 .مسند احمد حنبل 4 ص265 سنن نسائی 1 ص 59،61 . سنن بیهقی 1 ص 209
http://tehranefaf.blogfa.com/
خانه عفاف اینترنتی
سلام
مطالب قشنگی داری. ممنون می شم یه سری هم به من بزنی
اگه خواستی تبادل لینک کنی خبرم کن من در خدمتم.
سلام
این وبلاگ به ذیل سایت 313امیر منتقل شده است
موفق باشید
با سلام
چندی پیش به پیشنهاد یکی از خواننگان محترم به وبلاگی رهنمون شدم بنام جادوگر زئوس نویسنده وبلاگ محمد اوسعی با نام مستعار استاد. که ایشان با طرح شبهاتی از سوی به اصطلاح معاندین به زعم خود اعجاز انبیا و قرآن را کن فیکن فرموده اند.
ضمن یاد داشتی از ایشان اعلام خرسندی نمودم که نسبت به عرفان های کذایی حق کلام را به جا آورده اند و انتقاداتی نیز از ایشان نمودم.
متاسفانه تاجایی که تحریرات ایشان مورد تایید قرار می گرفت نسبت به انعکاس کامنت اینجانب اقدام نمود اما به یکباره در برابر انتقادات این جانب بر آشفته و عنان از کف نهاده و با بی نزاکتی تمام عیار که البته قابل پیش بینی بود بدون انعکاس کامنت های اینجانب صرفا به فحاشی پرداخت.و ...
سلام
این وبلاگ به ذیل سایت 313امیر منتقل شده است و تمام مکاتبات از آنجا انجام میگیرد
موفق باشید
خواهرزاده مولوی عبدالحمید وتوهین به حضرت فاطمه (س)
[عصبانی][عصبانی][عصبانی]
[عصبانی][عصبانی][عصبانی]
[عصبانی][عصبانی]
با سلام خدمت شما
بفرمایید منظور از رو به قبله خوابیدن چگونه است؟کف پاها رو به قبله باشد یا مانند میت باید خوابید؟
با تشکر
سلام
سؤالات تان را ازطریق آدرس جدید www.313amir.ir/blog و حتما با قید ایمیل مطرح بفرمایید
در غیر اینصورت از پاسخ در اینجا یا هر جای دیگر عذر می خواهم
موفق باشید
سلام
لطفاً اگر ممکن است در خصوص سند خطبه اول نهج البلاغه (مبحث آفرینش) راهنمائی بفرمائید.
اگر هم مطالبی در خصوص توضیح آن سخنان دارید بویژه بحث آفرینش (ثم انشأ سبحانه فتق الاجواء و شق الارجاء و سکائک الهواء و یجری فیها ماء متلاطماً تیاره متراکماً زخاره...) ممنون می شوم اگر لطف بفرمائید و بنویسید
با احترام
سلام
سؤالات تان را ازطریق آدرس جدید www.313amir.ir/blog و حتما با قید ایمیل مطرح بفرمایید
در غیر اینصورت از پاسخ در اینجا یا هر جای دیگر عذر می خواهم
موفق باشید
امید که بروز کردن مداوم بخش پرسش و پاسخ سایت ، حسرت و عطش ما را به مجالس العلماء، فرو نشاند. (نیابة للکامنت!)
با سلام لطفا راجع به مقارنه علیا و مقارنه سفلی توضیح دهید.
سلام
از اصطلاح مذکور، اطلاع جامعی ندارم
موفق باشید
سلام-ممنون از پاسخ ها تون,
رجوع به متخصص در امور دینی(مرجع تقلید) بحث کاملا عقلانی و پذیرفته است.اما ابهاماتی در این مورد وجود دارد.
دلیل ما برای رجوع به متخصص این است که من نوعی به روایات دسترسی ندارم یا علوم لازم(رجال و ...) برای تمییز روایات صحیح از مجعول را بلد نیستم به ناچار به مرجع رجوع می کنم اما بعضا می بینیم مراجع ر مورد مسائلی مانند انتخابات یا تحریم تنباکو(میرزا شیرازی) فتوا صادر می کنند درحالی که این امور جزو امور تخصصی دینی نیست.بلکه بیشتر جنبه سیاسی دارد .یعنی برای درک این امور نیازی به علوم تخصصی دینی نداریم.آیا تقلید مقلدان در این امور از مرجع تقلیدشان عقلائی است!؟
سلام و تحیت
تقلید از مجتهد و اخذ نظر متخصص، در صورتی عقلائی است که فرد، وثوق داشته متخصص مذکور، صرفاً براساس مبانی و ادله به اِعمال تخصص می پردازد و سلائق شخصی و امور حاشیه ای و جو اجتماعی و سیاسی و... را در فهم از ادله، تأثیر نمی دهد و امانت علمی و انصاف تخصصی را رعایت می نماید و... و نتیجتاً مکلف اطمینان می کند به نتیجهء تخصص او
اما اگر متخصص در اِعمال تخصص خود امانتداری نکرد و انصاف علمی مجتهد به بیان فوق احراز نشد تقلید از او را نمی توان عقلائی نامید و نظر او در حکم نظرات سایر انسانها می باشد و ارزش خاصی ندارد
البته این به معنای آن نیست که مسائل اجتماعی و سیاسی، خارج از نطاق دین و ادله شرعیه هستند، خیر، همهء حرکات و سکنات انسان در دین مورد دستور و تکلیف است چه فردی و چه اجتماعی لکن این تکلیف را باید با مبنای فقهی (اجتهادی یا تقلیدی) به دست آورد و عمل نمود و نه براساس سلائق و استحسانات و...
موفق باشید
سلام
منظور از شهرهای هم افق که در موضوع رویت هلال مطرح میشه چیه؟ مثلا تا چند درجه از طول جغرافیایی (اگر اشتباه نکرده باشم) در یک افق محسوب میشن؟ به عنوان مثال اگر امشب در قم، هلال رویت بشه حدودا در چه مناطقی رویت هلال ثابت میشه؟ لطفا در این مورد کمی توضیح بدید. ممنون
سلام بر جواد عزیز
آن فقهایی که قائل به موضوع "هم افق" هستند در تعریف همین معنا به نظرات متفاوتی رسیده اند مثلاً برخی معتقدند ملاک اصلی، وحدت در نصف النهار است و اگر مثلاً در قم هلال دیده شود تا قطبین همهء نقاطی که روی نصف النهار قم هستند ماه قمری برای شان ثابت می شود
عده ای دیگر این ملاک را نادرست دانسته و براساس محسوسات علمی معتقدند ملاک هم افقی ربطی به نصف النهار ندارد و مهم این است که وضعیت رؤیت هلال در شهر دوم که می خواهیم ببینیم با شهر اول هم افق است یا خیر، چگونه باشد
اگر وضعیت رؤیت در آن از حیث شاخصه های رؤیت پذیری هلال(مثل ارتفاع و فاز ماه و...) بهتر از شهر اول یا مساوی آن باشد و نتیجتاً بتوان گفت رؤیت در اولی، ملازم است با رؤیت در دومی (اگر مانعی مثل ابر نباشد) اینجا این دو شهر هم افق هستند وگرنه نه
حاصل این قول دوم این است اگر در شهری هلال دیده شود برای همهء شهرهای غرب آن معتبر است به شرطی که در خط عرض، نزدیک به هم باشند مثلاً رؤیت در قم برای شهرهایی مثل همدان و تبریز کافی است که در غرب است و تقریبا هم عرض قم اما مثلاً برای مسکو کافی نیست چون هم عرض قم نیست گرچه در غرب قم واقع است (به لحاظ نصف النهار)
اقوال حاشیه ای دیگری هم وجود دارد اما عمدهء مطلب همین دو قول است و مسلماً قول دوم قوی تر است
موفق باشید
سلام
در خصوص رضوان من الله اکبر فرموده اید رضوان به معنی مصدری است یعنی اراده تنعم. و این اراده بزرگتر است از چی؟ متوجه نشدم.
اصلاً مقایسه اراده تنعم و خود تنعم مگر صحیح است که بفرمایند اراده تنعم از تنعم بزرگتر است. چون اگر تنعم باشد خوب معلوم است که قبل از آن اراده به عنوان علت موجود بوده است و چگونه می توان علت و معلول را مقایسه کرد. من استدلال شما را متوجه نشدم. اگر ممکن است بیشتر توضیح بفرمائید.
عرض بنده نیز این بود که عاقبت انسان در آخرت یا بهشت است یا جهنم. هر کدام از این دو مراتب دارند و رفتن انسان به هر مرتبه ای از بهشت یا جهنم بستگی به نیات و اعمال او در دنیا دارد.
اگر فرضاً انسانی در اعمال خود در دنیا تنها و تنها به این خاطر که خدا گفته این عمل را انجام بده کار کرد (چون خدا را شایسته اطاعت دید و یا او را دوست داشت) یعنی به گونه ای بود که حتی اگر نوید بهشت نیز به او داده نشده بود باز به همین گونه عمل می کرد و نعمات بهشت در نحوه عمل او بی تاثیر بود، آنگاه این بنده در مراتب بالاتری از بهشت قرار می گیرد نسبت به کسی که برای بهشت کار کرده و اگر بهشت نبود کار نمی کرد.
سوال من این است که آیا این فرض نمی تواند صحیح باشد؟
سلام
ارادهء تنعم (خصوصاً ارادهء ابدیه) از خود تنعم بالاتر است چرا که نه فقط علت موجدهء آن بلکه علت مبقیه نیز هست و قوام و دوام آن نعم، به آن اراده متکی است فلذا موردی ندارد که گفته شود ارادهء تنعم از خود تنعم بالاتر است و مقایسه علت و معلول خصوصاً در جایی که وجههء مبقیهء علت لحاظ شود امری معقول و بی اشکال است
البته آن اراده، ما به ازای خارجی برای ما ندارد جز همین تنعم فلذا نمی تواند خودش ذاتاً مطلوب ما قرار گیرد (خلافاً لما زعمه المتصوفین)
و اما مطلب مذکور در ذیل کامنت شما، ربطی به مطلب صدر ندارد و همچنین به مطلب صحیفهء مبارکه و صرفاً یک فرض است که نه تنها دلیلی بر اثباتش نیست بلکه مورد نقد است به دلایل متعدد نظیر آنچه در "انبیاء مزدور و عرفاء واله" عرض کردم
موفق باشید
سلام
طاعات و عباداتان مقبول درگاه الهی و التماس دعای بسیار در این شبهای با عظمت.
هر چند در این ایام ما توفیق! چندان دیدن سریالهای پر برکت! صدا و سیمای گرامی! را نداشیم،اما امشب توفیقی! حاصل شد و دقایقی چند از انوار ساتعه این جعبه جادویی پر سر و صدا روشن! گشتیم،که در حال پخش سریال ماورایی و نورانی! روز حسرت بود!!...از شوخی گذشته بعد از دیدن دقایقی از این سریال که همین امشب پخش شد،و به خصوص بعد از مراجعه خانم وکیل به یک روحانی سید و شنیدن گفتگوها دیگر نتوانستم تحمل کنم ،و اینجا آمدم تا کامنتی بگذارم که دیدم شکر خدا یکی از دوستان به این سریال در اینجا اشاره کرده اند،آن چیزی که رنجشم میدهد خیالات و توهمات آن خانم وکیل و دیگر قصه های کذایی این سریال نیست،بلکه سخنان آن جناب است که این توهمات را توجیه و تفسیر می کند و نام چند شخصیت را چاشنیش می کند و به دین می بندد، و از آن بیشتر اینکه نمی دانم آیا این بی اعتمادی مردم به روحانیت در این زمانه و در هنگام دیدن چنین سریالی خوب است و یا بد؟؟!! با دیدن اینها دیگر زیاد تعجب نمی کنم و حرص و جوش نمی خورم و صدایم بلند نمی شود که چرا وقتی در یک مهمانی افطار، شخصی میگوید: در نهایت هیچ کس در جهنم نمی ماند به غیر از ابلیس و همه به بهشت می روند،و در مقابل آیات آخر آیه الکرسی را برایش میخوانم که این سخن شما خلاف قرآن است،می شنوم که نه! خوب تحقیق کن تو هم به همین نتیجه میرسی!!کسی که مسلمان است! کسی که حداقل در خانه اش دو جلد قرآن پیدا می شود و آنها را چه بسا برای ثوابش هم که شده خوانده است! دیگر از انکار و نادیده گرفتن حدیث و سخن امام صادق و امام رضا(علیهم السلام) نزد فلان شخص و فلان شخص عصبانی و ناراحت نمی شوم ،که وقتی با قرآن خدا اینگونه می کنند،جای سخن رسیده از امام معصوم(ع) پس از گذشت این همه مدت و با وجود کثیری از احادیث جعلی کجا؟!
سخن را کوتاه میکنم فقط توضیح اینکه: ناراحت نمی شوم و حرص و جوش نمی خورم و...=قاعدتا نباید نارحت بشوم و حرص و جوش بخورم و غصه بخورم و حتی در خلوت خودم اشک بریزم و...!
سلام و طاعات شما هم قبول درگاه احدیت
خداوند از بابت اجر این غیرت ورزی شما که در مسیر دفاع از نوامیس معارف الهیه و به داعی حراست از آن عقائد مبارکه در برابر تهاجم ملحدین ملبس به لباس دین به کیان توحید می باشد شب قدر را بر شما مبارک کرده و تقدیرتان را در یسر و یسار و عافیت قرار دهد
سریال مذکور از همان شبهای اول ماه مبارک با نشر اباطیل و تبلیغ بدع و ترویج تصریحی و تلویحی مطالب خلاف صریح شرع و... کام ما را تلخ نموده بود و امشب نیز تلخ تر نمود با نشر خزعبلات منحرفینی چون لاله زاری (طهرانی) و یاوه های امثال ملاصدرا آنهم به نام دین و حکمت متعالیه!
ربّ عجّل لولیک الفرج
یاعلی
سلام آقا چرا سایتتون کار نمیکنه؟ بررسی کنید لطفا.
سلام
تقریبا همزمان با آن فتنه که برای بعضی سایتهای شیعی ایجاد شد سایت این جانب هم دچار مشکل فنی شد که البته نمی دانم ربطی به آن جریان دارد یا خیر لکن بنده از همان موقع تاکنون مکرراً پی گیر قضیه بوده ام از طریق شرکتی که هاست را از او تهیه کرده ام و امیدوارم به زودی مشکل مرتفع گردد
موفق باشید
با عرض سلام و تسلیت بمناسبت شهادت مولی الموحدین امیر المؤمنین علی علیه السلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و همه دوستان
ضمن تشکر ازجناب ناشناس بخاطر سؤال دقیقی که درخصوص توبه مطرح فرمودند، گفتنی است:
مطلبی که در جواب ایشان عنوان کردید، از آن دست مطالب نابی بود که کمتر مورد توجه عموم مردم در روزگار ماست.
چراکه کتب اخلاقی موجود، با توصیه به توبه تدریجی درواقع جواز گناه صادر میکنند تا زمانیکه ترک کامل گناه تحقق پذیرد!
حالا این ترک کامل چه زمانی اتفاق خواهد افتاد، خدا میداند! ولی معمولا با این روش، ترک کاملی در کار نیست وشیطان براحتی میتواند با القای تسویف به نفس انسان، توفیق ترک کامل را ازاو بگیرد!
بنابراین روش صحیح همانست که قرآن فرموده و شما توضیح دادید، یعنی توبه نصوح و ترک یکباره بخاطر ترس از عذاب!!!
جزاک الله خیرا و رزقک جنته بغیر حساب!
این شبها محتاج دعای خیر شما وهمه مؤمنین و مؤمنات هستیم.
سلام و عرض تسلیت متقابل و آرزوی توفیق درک لیلة القدر المبارکة
ملتمس دعا هستم
یاعلی
سلام
با اینکه عشاق بی سند رو قبلا خونده بودم ولی هیچی از جزئیات مطلب یادم نبود ، فقط میدونستم که یه جا یه تفسیری در مورد محب و محبوب بودن خدا خوندم . خیلی ممنون .
لطفا اگر اون معنای مفعولی و مصدری مربوط به این میشه که چه طور حس و حالت داشتن(نداشتن) خدا رو تاویل کنیم ، یه توضیحی درباره شون بدین . (هر وقت که وقت کردین )
سلام
عرض ما دربارهء معنای مفعولی و مصدری درخصوص مفهوم رضایت بود به این تقریر که:
خداوند حالت نفسانی ندارد فلذا رضایت به معنای بشری اش ندارد نتیجتاً تعبیر رضایت خداوند که در آیات و روایات آمده به معنای بهشت و نعمات اخروی اوست که نصیب بنده اش می کند
گاهی نیز منظور از رضایت، ارادهء خداوند بر دادن بهشت و نعمات اخروی است و در آیه مذکور، معنای دوم لحاظ شده است
هرگاه رضایت خداوند به ارادهء او بر دادن بهشت معنا شود می گوییم معنای مصدری رضایت لحاظ شده است و هرگاه رضایت خداوند به خود بهشت معنا شود می گوییم معنای مفعولی رضایت لحاظ شده است
در واقع مصدر، سرچشمه و علت است و مفعول، نتیجه و معلول آن علت و جز این دو امر (اعطاء بهشت و خود بهشت) معنای توحیدی دیگری برای رضایت خدا قابل تصور نیست و معانی عارفانه در این خصوص عمدتاً آلوده به شرک و تشبیه می باشد
اگر بازهم ابهامی هست در خدمت شما هستیم
موفق باشید
سلام-عباداتتون مقبول باشه انشا الله
1-چه گناهی است که توبه از آن پذیرفته نیست و عامل به آن برای همیشه جهنمی است!؟
2-حتما شنیدید که بعضی ها برای ترک گناهان توصیه می کنند به تدریج گناه را ترک کنید مثلا اگر زیاد غیبت می کنید به مرور آن را کاهش دهید.اما در قرآن خداوند انسان را به "توبه نصوح" دعوت می کند.با توجه به مفهوم "توبه نصوح" این دو توصیه متناقضند!؟
3-اگر پاسخ سوال 2 مثبت است.فرض کنید بخواهیم "توبه نصوح" انجام دهیم یعنی ترک گناه بدون بازگشت آیا برای این کار راهی جز کاهش تدریجی مثلا غیبت داریم!؟آیا ممکن است یک روز تصمیم بگیریم غیبت نکنیم و یکبار برای همیشه آن را ترک کنیم؟(این راه عملی است؟)0
التماس دعا
سلام
1.هیچ گناهی نیست که توبه نداشته باشد لکن بعضی گناهان طوری هستند که توبه از آنها به راحتی ممکن نیست و در مسیر جبران مافات، سختی هایی کثیری فراروی فرد معصیتکار وجود خواهد داشت که یک نمونه اش را در همین پستهای اخیر عرض کردیم (توبه از گمراه کردن مردم با بدعتها)
در واقع اگر معصیت در حد خاصی باشد که توفیق توبه را از انسان سلب کند دیگر توبه برای آن معصیت محقق نمی شود و عامل آن معصیت به جزای جهنمی آن (چه موقت و چه ابدی) خواهد رسید
2.چنین سخنی باطل است و انسان باید گناه را رأساً و کاملاً ترک کند
طبق تعالیم اسلامی، معصیت خالق، موجب جهنم و عذاب است و علیهذا معنی ندارد که انسان به تدریج از آتش فرار نماید و به دست خود، خود را به آتش بیفکند تا کم کم! از آن رها شود
*(و سارعوا الی مغفرة من ربکم)* آل عمران آیه133
3.اگر کسی بفهمد گناه یعنی چه و عذاب دوزخ را در ذهن خود تصور کند و با دوری از اباطیل عارفانه و طبق تعالیم معصومین(ع) ترس از بلاهای بی رحم دوزخ را در خود تقویت نماید و واقعیت جهنم را درک کند دیگر به تدریج و امثال آن نیاز نخواهد داشت و بر فرض هم که بصیرت او به عذاب، به حد مطلوب هم نرسد لااقل خوف نسبی از عذاب، مانع تکرار خواهد بود و سایر موارد را هم با توبه رفع خواهد کرد إن شاء الله لکن در هر صورت نمی توان حکم به جواز معصیت داد به بهانهء اصلاح تدریجی و...
ملتمس دعا متقابلاً
یاعلی
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم و العن اعدائهم
یا علی مدد
امام صادق علیه السلام فرمودند: دروغ میگوید کسی که گمان می کند دوستدار ماست اما از دشمنان ما برائت نمی جوید.
خدا را شاکریم که بعد از تلاش های فراوان سایت شیعه تیوب با رویکردی علمی و تحقیقی و با هدف معرفی دشمنان اهل بیت علیهم السلام راه اندازی شد. امیدواریم این سایت مورد عنایت و رضایت حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف قرار گیرد. از تمامی محبین حضرت زهرا سلام الله علیها خواستاریم تا به منظور تریج معارف ناب مذهب حقه تشیع این سایت را به همه دوستان خود معرفی کنند.
www.shiatube.com
با تشکر
خدمتگزار سایت شیعه تیوب
به نام خدا.
سلام.
درباره ی فیلم روزحسرت:
چقدر خوب ضایع می کنند خودشان را.
خانم وکیل که عارفی والاست و به تصریح روحانی!فیلم عارفی به حق است.تا اینجایش خودشان می گویند و اعتراف می کنند که این خانم مطمئنا الهاماتش از طرف خداست.
روحانی!فیلم جمله ای به این مضمون می گوید:(اگر از دیگری می شنیدم جای شک بود ولی با سابقه ای که شما در تقوا !دارید مطمئنا وحی الهی بود.)
و من دو ابهام در ذهنم به وجود می آید.
۱-تقوا ! کدام تقوا؟! لابد منظورش از تقوا بدعت ها و عدم مسئولیت او نسبت به تربیت فرزندش است.
۲-این دیگر چه ملاکیست که فلانی مطمئن شد.ای بابا مگر هر ایمانی چون ایمان است مقدس است؟و به قول برادرمان وهابی ها هم به اباطیلشان ایمان دارند.
راستی برادر این موضوع مترو خیلی جالب بود.خانم وکیل یحتمل در سیر الی الله بود و (به یقین عرفا) لحظه ای که در باغ های بهشت بود در میانه ی مسیر بود و در انتهای راه خود ذات خدا را احساس می کند.حیف شد که ما جنبه اش را نداشتیم و عرفان را درک نمی کنیم و اگرنه آنجا که خانم وکیل به ایستگاه میرداماد می رسید را هم به ما نشان می دادند.البته هم اکنون ایستگاه آخر میرداماد است.چندسالی بگذرد ایستگاه آخر از تجریش هم بالاتر می رود و خدای عرفا جایش باکلاس تر می شود.پناه بر خدای یگانه.
انشاءالله خداوند ، ما را جزو شیعیان واقعی گرداند و از عذاب نجات دهد و بهشت را نصیبمان کند.
موفق باشید.
سلام
رزقک الله و ایانا جنته ابداً ابداً
میشه خواهش کنم که این معنای مصدری و مفعولی رو بیشتر توضیح بدین ، در اون مورد اراده نعمت دادن و نعمت دادن ، منظورتون رو فهمیدم ولی اگه با ذکر چند مثال دیگه زحمت توضیح بیشتر رو بکشید ممنون میشم . مثلا مگه نه اینکه "ان الله یحب التوابین" ؟؟؟ حالا مگه حب و دوست داشتن صفات انسانی نیست پس چطور خدا که مثل مخلوقات نیست این صفت بشری رو داره ؟!
جریان معنای مصدری و مفعولی، ارتباطی با موضوع حب خدا ندارد
دربارهء حب خدا این آدرس رو عنایت کنید
http://www.313amir.ir/?p=oshaq-e-bisanad
اگر بازهم ابهامی بود در خدمت تان هستم
موفق باشید
سلام.حق با شماست.الان اون عبارت رو می بینم اما دیروز هر چه گشتم ندیده بودم!چراشو نمی دونم.در هر حال عذر خواهی می کنم.
درباره توضیحتون برای ضرب المثل ممنونم.جوابم رو گرفتم.
سوال دیگه ای هم دارم:
در بحثی بین دو نفر می خواندم که یکی می گفت ائمه بعضی را تکفیر کرده اند و دیگری این را انکار می کرد.اما روایتی برای این ادعا نیاوردند.شما روایتی سراغ دارید که معتبر باشد و امامان اهل بیت کسی را یا کسانی را تکفیر کرده باشند؟
راستی اگر ادعا شود عرفان زبان خاصی دارد که اینطور شعر گفته می شود و...چه می گویید؟
سلام
با وجود صراحت کلام خدا که افرادی را با نام و عنوان مشخص (فرعون و نمرود و...) و افرادی را هم با دادن ملاک کلی، تکفیر کرده *(لقد کفر الذین قالوا ان الله هو المسیح بن مریم)* و *(و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الکافرون)* و... از بررسی روایات در این خصوص بی نیاز هستیم
وقتی خداوند می فرماید کسی که فلان رویه را داشته باشد کافر است این مطلب را برای هوا که نفرموده بلکه برای فهم و التزام ما فرموده و اینکه ما هم آن کسان را کافر بدانیم و کافر تلقی کنیم ولو روایتی هم به ما نرسد که در آن، معصوم(ع) کسی را تکفیر کرده باشد
مضاف بر اینکه روایات بی شماری داریم که در آنها نقل شده معصومین(ع) کسانی را صراحتاً کافر یا بی نصیب از اسلام یا امثال این تعابیر تلقی کرده اند
روایاتی که در نوشتار هغلطهءوحدت و غیرت پاسداران حقیقت در سایت313امیر ذکر کردم در این خصوص دیدنی است و همچنین همین توقیع شریف منسوب به حضرت ولی الله الاعظم(عج) دربارهء شلمغانی که صراحتاً تعابیر مشتق از "الحاد" و "ارتداد" دارد که در همین ستون ذکر شد و...
و اما درباره زبان عرفان، اگر کسی چنین ادعایی کند از او پرسیده می شود دلیل او بر این ادعا چیست؟ آیا مثل مورد ضرب المثل ها می توان قرینه روشنی در اثبات این امر به دست داد یا صرفاً خیال و توهم و حسن ظن است؟ و بر فرض که قرینه ای یافت شود و نتیجتاً معنا، مَجاز باشد ما می پرسیم آن مَجاز به کدام حقیقت اشاره می کند؟ منظور از مغ بچه و لولی شورانگیز و مهوش شنگ و نازنین پسر و سایر کثافات تعبیری این حضرات آیا خود ذات اقدس الهی است معاذالله؟
سلام
با تشکر از پاسخ ارائه شده هنوز این سوال برای من باقی است که هر چند فرمایش شما صحیح است و خواستن خدا نمی تواند در عرض خواستن بهشت باشد ولی چه منافاتی دارد که در طول آن باشد که شاید آیه 72 سوره توبه نیز تائیدی بر آن باشد:
وعد الله المومنین و المومنات جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها و مساکن طیبة فی جنات عدن و رضوان من الله اکبر ذلک هو الفوز العظیم
آنجا که فرموده و رضوان من الله اکبر منظور چیست؟ ظاهراً اکبر از جناتی می باشد که در عبارت قبل توصیف شده است. البته نه اکبری که در عرض آن باشد. یعنی اینگونه نباشد که آنها را در دو کفه ترازو قرار دهیم و رضوان من الله سنگین تر از جنات بشود. بلکه منظور مراتب بالاتر باشد.
یعنی آنکه خود خدا را می خواهد نیز وارد بهشت میشود (چون در نهایت یا بهشت است یا جهنم و غیر از ایندو که نیست) ولی از نعمات بالاتری برخوردار است. و این برتری به این خاطر باشد که در دنیا در نیت خود حتی بهشت را نیز لحاظ نکرده بوده و لا نبتغی مراداً سواک را اینگونه توجیه کنیم. و در این صورت نیز با عبارات قبلی همان دعا تعارض پیدا نمی کند زیرا آنها را در عرض هم قرار نداده ایم بلکه در طول هم قرار داده ایم.
آیا به نظر شما این توضیح نمی تواند درست باشد؟
با تشکر.
سلام
بنده دقیق متوجه کیفیت استدلال و نتیجه گیری شما نشدم ولی در حاشیهء فرمایش تان نکاتی عرض می کنم و از شما می خواهم با لحاظ این نکات (یا رد مدللش) استدلال خود را دوباره تکرار بفرمایید
روشن است که خداوند، احساس و حالت و... ندارد فلذا خوشنودی و شادی و... بر ذات اقدسش راه ندارد نتیجتاً رضاء و رضوان او بسته به مورد، یا به معنای مفعولی تفسیر می شود (تنعم بنده در بهشت) و یا به معنای مصدری (ارادهء خدا بر تنعم بنده در بهشت)
http://kahf.blogsky.com/Comments.bs?PostID=6
غالباً معنای اول منظور می شود اما اگر در جایی رضوان در مقایسه با بهشت قرار گرفت (مثل همین آیهء مبارکه) به معنای مصدری تأویل می گردد و ناظر است به اینکه ارادهء خداوند بر تنعم، در سلسله طولی علل و معلول، بالاتر است از خود تنعم و طبیعتاً دوام و ابدیت و لذت آن نعمات به واسطهء آن اراده است نه که آن اراده، ذاتاً مابهازایی برای ما داشته باشد و ما دنبال کسب آن اراده باشیم چه رسد به کسب صاحب اراده! آنچه برای ما قابل تکسب و پی گیری و طلب است نتیجهء آن اراده است (تنعم در بهشت) و نه خود آن
ضمن اینکه بر فرض که به ظاهر آیه ملتزم شویم (بدون تأویل) بازهم ربطی به احتمال مورد ذکر شما ندارد و در هیچ جای آیه گفته نشده که اگر کسی دنبال بهشت نباشد و صرفاً دنبال رضوان باشد بعداً که به بهشت رفت نعمات بهتری به او می دهند! اساساً مورد صحبت آیه نسبت به این موضوع، بیگانه است و دخلی به آن مطلب صحیفه نیز ندارد که درخصوص اخلاص است و اینکه بخاطر بهشت خدا کار کنیم و نه بهشت "احداً دونک"
در خدمت شما هستم جهت بررسی بیان مجدد استدلال تان
موفق باشید
سلام
پیرامون این جمله شما:
"برای صحت روزه باید اذان ظهر را در خود وطن باشید نه در اطراف وطن چه قبل ترخص و چه بعد از آن"
سوال بنده اینه که اگر اطراف وطن وقبل از ترخص باشیم ، چه حکمی پیدا میکند؟
سلام
پاسخ شما در همین عبارتی است که از بنده نقل کرده اید
دقت بفرمایید
موفق باشید
به نام خدا.
سلام.
در پست صوفی نائب امام از سایت 313امیر نوشتید:(فتنهء او به حدی بالا گرفت که بسیاری از شیعیان، گمراه شده و حق و باطل در هم آمیخته شد نهایتاً نیز همانطور که در لعن و طرد ابن منصور حلاج، توقیعی از جانب حضرت ولیّ الله الاعظم(ارواحنا فداه) صادر شده بود در لعن و طرد شلمغانـی نیز توقیعی از ناحیهء مقدسهء امام زمان(عج) خطاب به ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی صادر شد .)
اگر ممکن است متن نامه ی امام(عج) درباره ی آن ملعون (ابن منصور حلاج) را دقیقا بنویسید و آدرسش را هم بنویسید.
موفق باشید.
سلام
مرحوم مجلسی در صفحهء380 ج51بحار به توقیعی اشاره می کند که دربارهء چند تن از این کذابان منجمله حلاج است اما متنی که بلافاصله بعدش ذکر کرده (که در نوشتار صوفی نائب الامام مختصری اش را آوردم) رأساً دربارهء شلمغانی است و اشارهء صریحی به حلاج ندارد گرچه ممکن است منظور از کلمهء "غیرهم" حلاج باشد و یا حلاج توقیع لعن مستقلی داشته که ایشان لزومی به ذکر جداگانه اش ندیده یا... اما بهرحال آن توقیع مستقل علی الظاهر در دست ما نیست و هرچه هست همان است که دربارهء شلمغانی عرض شد
متن عربی توقیع شلمغانی این است
..........................
أعرف أطال الله بقاءک و عرفک الخیر کله و ختم به عملک من تثق بدینه و تسکن إلى نیته من إخواننا أدام الله سعادتهم بأن محمد بن علی المعروف بالشلمغانی عجل الله له النقمة و لا أمهله قد ارتد عن الاسلام و فارقه و ألحد فی دین الله و ادعى ما کفر معه بالخالق جل و تعالى و افترى کذبا و زورا و قال بهتانا وإثما عظیما کذب العادلون بالله و ضلوا ضلالا بعیدا و خسروا خسرانا مبینا و إنا برئنا إلى الله تعالى و إلى رسوله و آله صلوات الله و سلامه و رحمته و برکاته علیهم منه و لعناه علیه لعائن الله تترى فی الظاهر منا و الباطن فی السر و الجهر و فی کل وقت و على کل حال و على من شایعه و تابعه و بلغه هذا القول منا فأقام على تولیه بعده و أعلمهم تولاکم الله أننا فی التوقی و المحاذرة منه على مثل ما کانا علیه ممن تقدمه من نظرائه من الشریعی و النمیری و الهلالی و البلالی و غیرهم و عادة الله جل ثناؤه مع ذلک قبله و بعده عندنا جمیلة و به نثق و إیاه نستعین و هو حسبنا فی کل أمورنا و نعم الوکیل
...........................
روح و جان مان فدای مولای غائب مان(عج)
موفق باشید
سلام-طاعات قبول
1-کافر کیست!؟(به تفکیک معاند و غیرمعاند تعریف بفرمایید)
2- با توجه به اینکه در روایات تارک الصلاه کافر معرفی شده آیا کسی که به یگانگی خدا و نبوت رسول شهادت می دهد اما تقریبا هیچ یک از فرایض دینی(نماز و روزه و ...) را به جای نمی آورد کافر است؟(به واجب بودن اعمال معترف است لکن خود به هر دلیلی عامل به آن ها نیست)
3--حقوق اقلیت کفار غیرمعاند که در جامعه اسلامی و تحت سلطه حکومت اسلامی زندگی می کنند چیست!؟(حق تحصیل و ...)
با تشکر فراوان
سلام و طاعات شما قبول ربّ شهر رمضان
1.کافر در تعریف فقهی (که ملاک روابط اجتماعی و حقوقی دنیوی است) کسی است که بر دینی غیر اسلام باشد و به شهادتین، اعتراف ولو ظاهری نکند که البته چنین کسی فاقد حقوق مسلمان است (ارث از مسلمان و نکاح با مسلمة و...) و با شهادتین، می تواند از این حقوق بهرهمند گردد و در این جهت، عدم اعتراف به اسلام چه از سر عناد و چه بدون آن، تفاوت چندانی ندارد البته اگر بخواهد از حقوق اهل ذمه و در پناه مسلمین بهره ببرد باید عناد عملی و... با مسلمین نداشته باشد
اما در تعریف عقیدتی (که ملاک حساب و کتاب خدا و سعادت و شقاوت ابدی است) کافر کسی است که به آنچه خداوند نازل کرده است چه در عرصهء عقیده و چه در عرصهء عمل، ایمان نیاورد و حقائقی که خداوند نازل کرده را عالماً عامداً انکار نماید
2.این روایات را به معنای کفر حقیقی (دستهء دوم) معنا کرده اند و نه کفر حقوقی (دستهء اول) و مطلب را چنین توضیح داده اند که بدلیل اهمیت خاص نماز در دین (ستون دین و...) کسی که آن را کاملاً ترک می کند ولو به شهادتین نیز اعتقاد و اعتراف داشته باشد مستحق عذاب کفار است
3.این مطلب، تابع قرارداد ذمه است که بین حکومت مسلمین و آنها واقع می گردد و بسته به موارد می تواند شامل حقوق مختلفی باشد اما مسلماً شامل عبور از خط قرمزها نمی شود مثل اجازه به آنها برای تبلیغ علنی اعتقادشان در حد افساد بنیان عقائد مسلمین و...
سلام
ضمن قبولی طاعات یک سوال در خصوص بحث های قبلی دارم:
جنابعالی بارها از انحراف و بدعت عرفا بحث نموده اید و ما نیز برخی را قبول داشته و برخی را خیر. یکی از مسائلی که جنابعالی شدیدن روی آن پای فشرده بودید مساله خواستن خود خدا بود که طبق نظر شما (ظاهراً) نمی شود و تنها رسیدن به بهشت و نعمات آن را غایت خوشبختی انسان می دانید.
اما در صحیفه سجادیه در دعای آغاز ماه مبارک رمضان داریم: "اعنا علی صیامه بکف الجوارح...حتی...لا نشرک فیه احدا دونک و لا نبتغی فیه مراداً سواک" منظورم همین جمله آخر است که حضرت علیه السلام می فرمایند کمکمان کن خواسته ای و هدفی جز تو نداشته باشم. و آن را هم به صورت مطلق می فرمایند. نفرموده اند کمکمان کن تا بهشت را بخواهیم بلکه فرموده اند کمکان کن تا جز تو نخواهیم. این را چگونه توجیه می فرمائید.؟
با تشکر
با سلام و آرزوی قبولی طاعات جنابعالی
یک خط قبل از جمله مذکور، عبارت شیوایی موجود است:
"و لانتکلف إلا ما یدنی من ثوابک و لانتعاطى إلا الذی یقی من عقابک"
به این مضمون که خدایا به ما توفیق بده که هیچ زحمتی نکشیم جز آنچه ما را به ثواب تو نزدیک کند و هیچ کاری نکنیم جز آنچه ما را از عذاب تو دور نماید
اگر خواستن خدا، چیزی جز خواستن رضای خدا (بهشت و نجات از جهنم) باشد با این عبارت، خواستن آن نفی می شود چون هر چیزی غیر از ثواب و بُعد عقاب نفی شده است و نتیجتاً با جملهء بعدی که اشاره کردید تعارض پیدا می کند ولی اگر خواستن خدا را همان خواستن بهشت و... بدانیم این عبارت و عبارت بعدی تعارضی ندارند و هر دو به یک حقیقت اشاره می کنند (معنای توحیدی اخلاص)
خصوصاً که در تعبیر "لانشرک فیه أحدا دونک و لانبتغی فیه مراداً سواک" تعبیر "مراداً سواک" همپایهء تعبیر "احداً دونک" قرار داده شده و به قرینهء جملهء قبلش "ثم خلص ذلک کله من ریاء المرائین و سمعة المسمعین" بر اخلاص و دوری از ریاء دلالت می کند و منظور از "مراداً سواک" تعریف و تمجید مردم و تشویق اطرافیان انسان و سایر انگیزه های ریایی است نه بهشت خدا که خودش به آن دعوت نموده است *(و سارعوا الی مغفرة من ربّکم و جنة عرضها السموات و الارض اعدّت للمتقین)* آل عمران آیة133
http://www.313amir.ir/?p=ekhlas-dar-botparasti
در جای دیگری از همین صحیفهء مبارکه (در انتهای دعای دهم- اللجأ الی الله) نیز همین عرض بنده به شکلی دیگر به کار رفته و رغبت به خدا، در عرض رغبت به شیطان قرار داده شده است نه در عرض بهشت و معارض آن
موفق باشید
سلام بر شما.
در پست قبلی صحبت از لعن شخصی به نام لاله زاری بر سر قبرش بود(اگر اشتباه دیدم اصلاح کنید!)اما الان آنرا نمی بینم.حذفش کرده اید؟چرا؟
و یک سوال:
شما معتقدید قرینه باید باشد تا بگوییم این شعر منظورش ظاهر نیست و...،پس درباره ضرب المثل ها تکلیف ما چیست؟
اگر کسی گفت همانطور که ضرب المثل زبانش با زبان ظاهر جداست پس اهل عرفان نیز لغات خاص و زبان خاص دارند و منظورشان چیز دیگری است چه جوابی دارید؟
سلام
آن نام کماکان هست و آن پست نیز کوچکترین تغییری نکرده است
نمی دانم علت اینکه شما نمی بینید چیست
و اما در پاسخ سؤال تان جهات مختلفی می توان طرح کرد که فعلاً یکی از جهات را عرض می کنم:
در ضرب المثل ها عمدتاً قرینه ای که موجب می شود از معنای ظاهری عدول کرده و معنایی فراتر را متوجه می شویم استعمال آن عبارت در جایی است که در بدو نظر هیچ ربطی به مطلب مورد نظر ندارد و صرفاً با دقت در تشابه های فیمابین بعداً متوجه می شویم که معنایی فراتر از ظاهر عبارت، مدنظر است به عبارت دیگر، اگر این استعمال، نابجا نباشد و مطلب، روشن و مربوط با مورد صحبت باشد دلیلی وجود ندارد که بگوییم منظور دیگری مدنظر است و نتیجتاً همان مطلب ظاهر را اخذ کرده و معنا را به همان ظاهر اخذ می کنیم
مثلاً ضرب المثل "هر که بامش بیش برفش بیشتر" را در جایی به کار می بریم که سخن از یک مسألهء کاملاً بی ربط به برف و بام باشد ولی منظورمان معنایی عام و شبیه رابطه برف و بام باشد (مثلاً اینکه هرکس اموال بیشتری دارد گرفتاری اش هم بیشتر است و...) که از همین بی ربطی اولیه می فهمیم منظور، کنایه است از یک امر کلی تر و نه همین برف و بام متعارف در حالی که اگر موضوع صحبت همین برف و بام بود و یک دفعه می گفتیم هرکه بامش بیش برفش بیشتر، دیگر نمی توانستیم جزم کنیم که منظور کنایه است و ضرب المثل و...
به عبارت مختصر: معمولاً قرینه برای فهم ضرب المثل و معنای کنایی آن، به روشنی در کلام گوینده هست و عدم ربط اولیه، عرفاً ابهامی ندارد که در فهم معنای غیرظاهر، دچار مشکل شویم و با وجود قرینهء حالیه یا مقالیه، عدول از معنای ظاهری، امری عقلائی و بلااشکال است
موفق باشید
سلام ..
احوال شما ؟
نمازو روزه و عبادات شما قبول درگاه حق تعالی ان شاالله ...
آقا بیاد ما باشید و دعامون کنید که محتاجیم ...
امیدوارم در این ماه پر برکت ، برکتی روز افزون نصیب شما بشود ..
سلام و تحیت
طاعات شما هم قبول درگاه احدیت
اکیداً محتاج دعای همهء مؤمنین هستم خصوصاً در لیالی منتسب به شب قدر
موفق باشید
1 . پس هیچ راهی نیست که بشه روزه رو گرفت ؟! اون دروازه ی شهر تئوری خوبی نیست ؟! حالا توی وطن دم دروازه وای میستیم 2 . میدونم حد ترخص 20 کیلومتر نیست .
اگر شهر شما بلاد کبیره نباشد بله می توانید در آخرین خیابان و نزد آخرین خانهء شهر بایستید و بلافاصله بعد اذان ظهر حرکت کنید اما اگر بلاد کبیره باشد مطلب اختلافی است و بعضی مراجع نظرشان این است که در این فرض باید اذان ظهر را در "محله" خود باشید و سپس حرکت کنید
خاص مورد را یا از فقیه خود اخذ کنید و یا احتیاط نمایید به درک اذان ظهر در محل خود بلکه منزل خود (نهایت احتیاط)
موفق باشید
سلام
اگر برای کار مهمی مجبور باشیم که راس ساعت 1:30 کرج باشیم ، میتونیم در 20 کیلومتری شهر تهران توقف کنیم تا اذان ظهر بشه و بقیه ی راه رو بعد از اذان طی کنیم و بعد از اذان از حد ترخص خارج شیم و به موقع برسیم یا اینکه حتما باید وقت اذان دروازه ی شهر تهران باشیم ؟! یعنی واقعا واسه اینکه روزه ی ماه رمضون از دست نره باید ازین کارا بکنیم ؟!
سلام
برای صحت روزه باید اذان ظهر را در خود وطن باشید نه در اطراف وطن چه قبل ترخص و چه بعد از آن
ضمناً حد ترخص 20کیلومتری شهر نیست
موفق باشید
با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات
مطالبی در مورد این مطلب حافظ به نظرم رسید که عرض می کنم:
اول اینکه چرا اینقدر همه در کامنت ها به هم ناسزا میگویند؟مگر غیر از این است که هرکس اینجا می آید به هر حال به احتمال زیاد شیعه و پیرو اهلبیت است ؟ هدفش هم پیمودن مسیر اطاعت از ایشان به بهترین نحو است ؟ به هر حال اگر هدفمان تبلیغ دین یا امر به معروف و نهی از منکر است این کار با اخلاق خوب بهتر انجام میشود البته نه اینکه از حق کوتاه بیاییم و با باطل قاطی اش کنیم. روش پیامبر و ائمه و مومنان که رحمت بین خودشان و دشمن کفار هستند بهترین راهنماست. اینجا شمر و یزید که نمی آیند شاید حرف های بعضی غلط باشد اما اصلاح آن با مهربانی و دوستی بهتر امکان پذیر است. به هر حال من فکر میکنم چون هدف نویسنده وبلاگ تبلیغ است برای ایشان این امر ضروری تر است . این بیان (مطلب درست یا غلط باشد) موجب انزجار است البته باید افراد متوجه حرف غلطشان بشوند اما فکر نمیکنم لزومی داشته باشد که چنان جواب دندانشکنی بدهیم که طرف حتما بفهمد جواب هر تیکه ای که انداخته را گرفته و بی نصیب نمانده است!(البته همه بیانات ایشان هم این طور نیست)
اما بعد در مورد حافظ. شما از معنی اشعار پرسیدید و فرمودید که این معنی اشعار یا حقیقی اند یا مجازی . در صورت اول فسق و گناه (همجنس بازی) است و در صورت دوم شرک و کفر.
به نظر من هم همین دو حالت را دارد . اما در صورت اول حافظ میشود عین این همه شاعر که گاهی از روی تنهایی گاهی از روی عقده گاهی برای صله از این مدل شعرها گفته اند . مساله این است که شعرا حرف های زیادی می زنند که عمل نمی کنند . اگر شاعری در شعرش گفت من دیشب با یار تنها بودم و رقیب نبود و الی آخر شما او را حد زنا میزنید یا سنگسار میکنید؟؟ این که اعتراف نیست.شعر است .برای تحریک احساسات . در آخر سوره شعرا آیاتی داریم که این مساله را روشن می کند. تازه خود حافظ اینها را انتشار هم نداده.بعدا یکسری آدم دیگر این ها را جمع و جور کرده اند.مساله می شود مثل همین رمانهای فعلی تازه خیلی هم مودبانه تر!
اما در صورت دوم. یکنفری معنایی از علامه نقل کرد و شما فرمودید به چه قرینه ای؟ مساله این است که نوشتن ساقی نامه و اشعار به اصطلاح عرفانی یک قواعد و زبان خاصی داشته که هم در عربی و هم در فارسی متداول بوده.شرح اینها را به طور کامل از قدیم بعضی ها داده اند مثل شبستری و...(فعلا بحث ما این نیست که اصلا عرفانی اسلامی در کار هست یا نه اینها کفر است بحثمان روی شعر بیان کننده عرفان است) خوب حالا از شرح احوال حافظ که مدرس کشاف بوده و عالمی در زمان خودش بوده احتمال میرود او هم منظورش همین عرفان بوده. در ضمن قرینه هایی در اشعار هم می توان یافت مثلا
ز وصل روی جوانان تمتعی بردار که در کمینگه عمر است مکر عالم پیر
نعیم هردو جهان به پیش عاشقان به دو جو که این متاع قلیل است آن بهای کثیر
خوب حالا به هرحال این وصل روی جوانان نعیم این جهانی است . معلوم نیست آخرش قیمت آن به همراه آن جهان رویهم دو جو است یا به اندازه عمرمان می ارزد؟! اینجا می گوییم آن وصل رابطه جنسی نیست و آن جوان یا شاهد آن شریک جرم نیست بلکه یک معنایی دیگر دارد. حالا مثالش زیاد است . به هر حال کار به جایی رسید که در اشعار عرفانی حتی اگر قرینه لفظی در همانجا اصلا در کار نباشد آن را روی همین حساب ها معنی می کنند و برای خودش یک نوع گسترده ادبی شد.
مساله دیگر مطرح شده اینکه به فرض اینکه همه اینها قبول آیا اینها شرک به خدا و تشبیه خالق به مخلوق نیست؟
خوب اولا این بحث خیلی طولانی است و من هم خیلی بیسوادم و نظری که میدهم عقیده قطعی من نیست. من ( لا اقل سعی ام این است)هرچه مال اهل بیت است را قبول دارم و هرچه مخالف آنهاست را مخالفم.اما مجتهد هم نیستم و از مرجعم می پرسم .اما نظر من (نه عقیده ام) این است که این شرک و تشبیه به آن معنای دینی اش نیست !چرا؟
ببینید ما وقتی در ادبیات یا حتی گاهی در زبان روزمره می گوییم این فلان است بعضی وقتها مصداق آن را در نظر داریم گاهی مفهومش را.نظر من این است اگر در مورد این اشعار (یا خیلی جاهای دیگر) آن حالت مصداقی را مد نظر داشته باشیم میشود شرک و یا توهین به اهل بیت و الا این طور نیست. مثلا میگویند ساقی همان امام یا ولی خداست. وجه شبه آن را هم فیض رسانی میدانند. خوب اگر مصداق را در نظر بگیریم که معلوم است که توهین است و هیچ ربطی ندارد. اما در مفهوم هر دو نوعی از فیض را می رسانند . به هر حال وقتی می گوییم علی شیر است با وجه شبه شجاعت منظورمان این نیست که مصداقا این طور است.حتی در مفهوم هم شجاعت علی دقیقا شجاعت شیر نیست .این هدف شجاعتش و روشش و همه چیزش با آن فرق می کنداما در یک کلام هر دو شجاعند برای این با یک خصوصیات و برای آن با خصوصیات دیگر.ببینید اگر مصداقا بخواهیم حرف بزنیم در مورد خدا باید سکوت کنیم و هیچ نگوییم . چون همه افعالی که ما در ذهن داریم محدودند در لااقل زمان و همه صفات هم به همین شکل.این عظیم یا کریم یا این فعل خلق و ضرب و کتب که در ذهن من هستند همه محدودند. خدا هیچ کدام از اینها نیست و هیچ کدام فعل او نیست. همه اینها مفهوما اطلاق میشود و در غیر این صورت یعنی مصداقی یعنی بگوییم این عظیم در ذهن من همان عظیم در خارج است اشتباه گفته ایم. اما مفهوما به هر حال عظمتی است که من نمیفهمم و از آن هم بالاتر است اما مفهوما به هر حال عظمت است.حالا در مثالمان هردو فیض رسانی در مفهوم و اصطلاح یکسان عنوان میشود.مثلا این که می گوید معشوق من دخترکی است که مثلا زلفش چنان است و قدش بهمان باز به همین ترتیب قابل معناست. مثلا زلف مجازا در بعضی اشعار اشاره به دنیا است .(دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس) هر دو سیاه و ظلمانی و پر پیچ و خمند. یا این عشق با آن یکی که غایتش رختخواب است فرق دارد. هر دو طلبند نه از یکنوع و هردو محبت بسیارند نه دقیقا با یک معنی اما مفهوما هردو را می توان تحت عنوان عشق جمع کرد. حالا شما برو الی آخر.ممکن است بگویید طلب خدا محال است و در دین هم هرجا گفته شده مثلا یریدون وجه الله یا رضوان من الله اینها همه به بهشت برمیگردد. خوب فعلا بحث ما این نیست و در این گناه فعلا حافظ همراهان بسیاری دارد و توجیهش هم با همانها . این دیگر به شعر مربوط نیست و بحث کاملا دینی است و من اصلا صلاحیت لازم را ندارم و نظر قابل عرضی نیز ندارم.
موفق باشید
سلام و طاعات شما هم قبول درگاه احدیت
1.فی نفسه و ذاتاً بله بنده هم لزومی نمی بینم به آن مطلب که فرمودید لکن گاهی عناوین ثانویه ای در کار است که اهمال از آنها نیز روا نیست و البته تمایلی ندارم وارد مصادیق شوم در این امر حاشیه ای
2.طبیعتاً شما هم قبول دارید که لوث کردن نواهی الهیه به بهانهء عقده گشایی و تنهایی و... غیرقابل قبول است و ای بسا معصیتش از خود ارتکاب گناه بیشتر باشد *(ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشة فی الذین آمنوا...)*
ضمن اینکه فقهای ما در بحث حدود (که شما مختصر اشاره ای کردید) درخصوص اقرار، قید نکرده اند که اقرار حتما باید به نثر باشد بلکه اقرار به نظم را هم کافی می دانند بله اگر بعد از اقرار متعدد، واقعاً و با طرق شرعیه اثبات شود که طرف منظورش مجازی بوده و حقیقت نداشته ممکن است با شرایطی حاکم شرع وی را از حد معاف کرده و صرفاً به تعزیر، اکتفا نماید یا... اما در هر صورت اصل اولیه در تکلمات بشری، جدّ و واقع است و نه هزل و مجاز و...
3.شروحی که از امثال شبستری و... است و اشاره به آن کردید نیز زیر همین سؤال حقیر هستند و عیناً همان پرسش مطرح می شود که به چه قرینه ای...؟
4.فرمودید "قرینه هایی در اشعار هم می توان یافت مثلا
ز وصل روی جوانان تمتعی بردار که در کمینگه عمر است مکر عالم پیر
نعیم هردو جهان به پیش عاشقان به دو جو که این متاع قلیل است آن بهای کثیر
خوب حالا به هرحال این وصل روی جوانان نعیم این جهانی است . معلوم نیست آخرش قیمت آن به همراه آن جهان رویهم دو جو است یا به اندازه عمرمان می ارزد؟! اینجا می گوییم آن وصل رابطه جنسی نیست"
بنده متوجه قرینهء مذکور نشدم اگر ممکن است راهنمایی بفرمایید که چطور از این شعر و قرائنش معلوم شد که منظور رابطهء جنسی نیست؟
5.در باب شرک و تشبیه یک خلطی ظاهراً در ذهن جنابعالی واقع شده است آنچه که ما به تبع از عقل و نقل بر آن مصرّ هستیم نفی تشبیه خالق و مخلوق است و مماثلت ذاتی در این زمینه در حالی که شما در بعضی موارد به مماثلت های فعلی مثال زدید که کلاً بی ارتباط با عرض ماست
اینجانب منکر این معنا نیستم که افعال خداوند در بعضی جهات و حیثیات (که به ذات برنگردد) ممکن است اجمالاً شباهتی به افعال مخلوقات داشته باشد کما اینکه می گوییم ربّ ارحمهما کما ربیانی صغیراً فلذا مثلاً مثال از فیض رسانی خداوند (که فعل اوست) در این مقام، بیجا می باشد و اگر اعتراضی به آن اشعار هست بدلیل تشبیه در ذات است و نه تشبیه افعال که طبیعتاً امری ممکن و محقـَّـق است و اگر مطلقاً به ذات برنگردد شرک نیست
اشتباهات دیگری هم در فرمایش شما هست منتها چون خودتان می فرمایید که بر آن مصرّ نیستید بنده وارد نمی شوم و به همین مقدار اکتفا می کنم إن شاء الله که موفق باشید
یاعلی
به نام خدا و سلام
دو روز در خدمت دوستان نیستم
یاعلی
نظرتون درباره حرف های محمد نوری زاد چیه؟
آدرس وبلاگش:
http://mohammadnourizad.blogfa.com/
مطلب یکی دو مورد نیست که بشود ولو به اجمال درخصوص آن نظر داد غیر از آن سخن اصلی چند روز پیش او که غوغا بر پا کرد دهها سطر سخن بعد از آن گفته و طرح کرده است و نمی توان یکجا گفت همه رد یا همه تأیید
بعضی از آن مطالب، درست و منطبق با موازین عقلی و ادلهء شرعی است و بعضی دیگر نیز محل اشکال و مورد نقد است و جای نقد و تأیید هم فضای علمی و خالی از غوغاسالاری جاهلان و منزه از شلوغ بازی سیاسی صاحبان قدرت است که فعلاً امید ندارم این فضای شفاف را در عرصهء عمومی و رسانه های فراگیر، امثال ما درکش کنیم به این زودی ها!
خداوند دین ما را از فتن آخرالزمان حفظ فرماید
سلام-طاعات قبول
1-در مورد عرفان تا اندازه ای فهمیدم که چه مباحثی در آن مطرح می شود اما درباره فلسفه مگر چه چیزی گفته می شود که اینقدر علما از خواندن آن نهی می کنند!؟اگر فقط چند مثال کوتاه بیاورید کافیست
تو تلویزیون یک استاد فلسفه رو آوردن بودند که می گفت فلسفه یعنی تفکر عمیق با این تعریف تفقه در دین هم نوعی فلسفه است
2-کلمه "علم" که در روایات به فراگیری آن تاکید زیادی شده آیاعلوم دنیوی(شیمی و فیزیک و ...) رو هم شامل میشه!؟
ممنون
سلام و طاعات شما هم قبول درگاه حق تعالی
1.اینکه کسی بگوید فلسفه یعنی تفکر عمیق و منظورش همان فلسفهء مصطلح باشد بیان تفکر او یک نوع لطیفه محسوب می شود که ارزش علمی ندارد و شاید تنها کارکرد جدی اش، تطهیر وجههء منفور فلسفه در میان اهل دیانت باشد
اما آنچه فلسفه را بین اهل علم، منفور کرده در دو جنبهء اساسی است
جنبهء اول جنبهء روشی است
اهل فلسفه برای تفلسف خود روشهایی دارند که لزوماً روشهای عقلی نیست و آمیخته با توهمات و مبانی باطله است اما ظاهری عقلی و لباسی مرتب دارد که غلط انداز است و به دروغ تحت عنوان تفکر عقلی جا زده می شود و وجههء عقلی و حق به جانب به آن داده می شود که کسی جرأت نکند آن را رد کند
مثلاً در جنبهء تعیین اخلاقیات، بعضی از آنها از روش اعتدال و حد وسط استفاده می کنند که صرفاً یک توهم نادرست و خلاف عقل است و در دو نوشتار قبل تر به آن اشاره کردم لکن این آقایان چنان روی آن توهم اصرار دارند که افراد بی خبر فکر می کنند مطلب عین حکم عقل است!
جنبهء دوم جنبهء نتیجه ای است
بخش مهمی از نتایجی که اهل فلسفه در چیدمانهای خود به آن می رسند نتایجی است که خلاف مسلمات دینی است و با ظواهر دین سازگاری ندارد و متأسفانه فیلسوفان ظاهراً متدین به جای اینکه فلسفهء خود را تأویل کرده و با دین منطبق نمایند متون دین را تأویل کرده و با اباطیل خود منطبق می کنند و گاه همان اباطیل را تحت عنوان معارف دین مطرح می نمایند که عین بدعت گذاری است
مثلاً قول به قدیم بودن عالَم، از بافته های فلسفی است که خلاف ادلهء شرعیه است لکن آنان براساس بعضی خلطها به آن معتقد شده و متون دینی ِناظر به آن را تأویل می نمایند و عجیب تر اینکه همین اباطیل خلاف شرع را بعضاً به نام معارف دین هم ارائه می کنند!
2.تعلم این علوم، خوب و محبوب است لکن آن علمی که در راویات به آن نحو خاص مورد توصیهء اکید برای تعلم قرار گرفته و دارنده و جوینده اش با تعابیری بلند و الفاظی والا مدح شده است علوم الهیه و معارف اهل بیت(ع) و امثال ذلک است و بس
موفق باشید
سلام
استاد در مورد زندگی حضرت سکینه سلام الله علیها توضیح میدهید
ممنون
سلام
اطلاعات کامل و دقیقی از زندگانی خانم سکینة بنت الحسین(ع) در دست نداریم لکن اجمالاً بعضی مورخین دربارهء او گفته اند که نام اصلی اش آمنه بوده که بعدها به سکینه ملقب گشته است و تا سال117قمری نیز زنده بوده است
مادرش رباب بود {همان مادر طفل شیرخوارهء حضرت سیدالشهداء(ع)} و از نظر علم و ادب و فصاحت و کمال عقل، در میان مردم شهرتی بسزا داشته است
گفته اند که حضرت سیدالشهداء(ع) به او علاقه مند بوده اند و در این خصوص شعر کوتاهی هم گفته اند که نشان از علاقهء پدری به دختر مکرمهء خود دارد
موفق باشید
سلام
آیا دیدن زیبارویان از تلویزیون موجب بطلان است
ممنون
سلام
به فتوای همهء فقها ولو معاذالله نگاه آلوده به لذت حرام هم باشد مبطل روزه یا وضوء نمی باشد
موفق باشید
سلام علیکم
بسیار از لطف شما سپاسگزارم
اجرکم عندالله
سلام علیکم و رحمةالله
سلام علیکم
طاعات و عبادات شما مقبول درگاه حق
ممنون از اینکه این مطلب رو گذاشتید. ولی متاسفانه یه کم دیر. چون من چند روز قبل از شروع ماه رمضان منتظر این مطلب بودم. اما به هرحال خیلی ممنونم.
در ضمن میخواستم بپرسم که آیا میتونم این مطلب رو در سایتمون قرار بدم؟ (البته اگه امکانش باشه حتما با ذکر منبع) اگر اجازه دهید بسیار ممنون میشم.
راستی آیا امکانش هست که اون نقشه های جغرافیایی را که پارسال در وبلاگتون گذاشته بودید نیز ضمیمه این مطلب بکنید؟
با تشکر
التماس دعا
سلام علیکم
سابقاً عرض کرده بودم که در آستانهء ماه مبارک و همینطور هم شد
مضاف بر اینکه مطلب از چند روز قبلترش هم آماده بود منتها مشکلات فنی سرور و اف تی پی مانع بود که در سایت گذاشته شود و بنده هم تمایلی به نهادن در وبلاگ نداشتم که نهایتا مجبور شدم به این امر در آستانهء ماه مبارک
مانعی برای نهادن در سایت نیست چه با ذکر منبع و چه بدون آن گرچه با ذکر منبع بهتر است برای خوانندگان که ممکن است سؤالی داشته باشند و...
این نقشهء رؤیت در غروب شنبه:
http://amkma.persiangig.com/image/rmdn14291.gif
و غروب یکشنبه:
http://amkma.persiangig.com/image/rmdn14292.gif
و غروب دوشنبه:
http://amkma.persiangig.com/image/rmdn14293.gif
موفق باشید
سلام برشما و همه روزه داران و عرض تبریک بمناسبت فرارسیدن شهر الله (جل و علا)
دو سوال متفرقه دارم:
1-آیا عبارت *لا جناح علیکم فیما تراضیتم به من بعد الفریضة* از قرآن کریم به این معناست که هیچکس حق ندارد از حقوق "شرعی" خویش -به هردلیلی- گذشت نماید؟
2-چه تفاوتی بین "ورع" و "تقوی" وجود دارد؟
سلام و تبریک متقابل ایام و لیالی ضیافةالرحمن
1.نه تنها از این آیه چنین چیزی برداشت نمی شود بلکه دقیقاً برعکس می فرماید بعد از اینکه تعیین مهریه در نکاح موقت به نحو قطعی و دقیق کردید و حق شرعی تان در این خصوص مسجل شد سپس اگر خواستید می توانید در صورت رضایت طرفین، آن را تغییر دهید و بر چیز دیگری توافق کنید (با شرایط فقهی اش) مثلاً مهر را ببخشید و...
2.تفاوت چندانی ندارد لکن در برخی موارد، جنبهء احتیاط از شبهات و ترک محرمات در استعمال واژهء ورع، برجستهتر است از واژهء تقوا که لفظ عام است و شامل ترک محرمات و انجام واجبات و... می گردد
موفق باشید
با سلام وتبریک ماه مبارک رمضان
مدتی است که در تودی لینک لینک نمیگذاری ؟
کمی دلواپس شدم
التماس دعا
سلام و تبریک متقابل ضیافةالله
بنده تاکنون مطلقاً در تودی لینک، لینکی نگذاشته ام و اگر لینکی در آنجا مربوط به بنده دیده شده توسط افراد دیگری گذاشته شده که به صلاحدید خود این کار را کرده اند
در هر صورت ممنون از محبت تان
یاعلی
سلام و تشکر از پاسخ قبلی درباره جعل حدیث.گفتید از اینکه بیان شده این شخص موثق هست و...میفهمیم سند جعلی نیست،این درسته،اما از کجا معلوم این روایت رو اون شخصی که در کتب رجال توثیقش اومده گفته باشه و این سند جعل نشده باشه؟
البته جوابی به ذهن من میرسه(نمیدونم درسته یا نه،شما بفرمایید)که اینطوریه که مثلا کلینی در کتابش گفته فلانی برای من از فلان و از فلان و..حدیث کرد از امام معصوم،و نقل کلینی نیز در کتابش به ما رسیده،لذا ما مطمئنیم کلینی این حدیث رو ازینها نقل کرده،بنابرین اگر اونها موثق بودند واحتمال دروغگوییشون نبود حدیث جعلی نیست.درسته؟
بنابر این جواب اگر مطلبی بدون مدرک به دست ما برسه ولو سند داشته باشه احتمال جعل است.آره؟آیا در چنین مواردی اصلا اهمیتی داده میشه به چنین حدیثی که مدرکی در کتب حدیث نداره؟اصلا ممکنه؟
و سوال بعد اینکه آیا اینکه در کتب حدیث اومده فلانی از فلانی از فلانی برای من حدیث کرد منظور از من همون صاحب کتاب هست؟
تشکر.
سلام و تحیت
پاسخ قبلی شامل همین مطلب شما هم بود به این ترتیب که عرض کردیم وقتی کسی می گوید از فلانی شنیدم که گفت از فلانی شنیده که او از فلانی شنیده که او از امام معصوم(ع) شنیده چنین و چنان، اینجا وقتی نفر اول، انسان موثقی باشد مطمئن هستیم که سند و حدیث را جعل نکرده است و می رویم سراغ نفر دوم و اگر او هم موثق باشد می رویم سراغ سومی و....
یعنی همانطور که شما مثال زدید اگر مثلاً کلینی که به وثاقتش همهء امامیه اعتماد دارند بگوید عن فلان عن فلان عن فلان تا معصوم اینجا اطمینان هست بر اینکه این سند وجود دارد و سپس وارد بررسی اصل سند می شویم اما اگر حدیثی در مدرک غیرمعتبری (که در اصل انتساب کتاب به مؤلف یا در وثاقت مؤلف تردید باشد) وارد شود یا اساساً مدرکی برایش یافت نشود اینجا مطلب از اساس مردود است و جای هیچ گونه استنادی نیست (جز به عنوان مؤید با شرایط خاصش)
دربارهء سؤال دوم چنین تعبیری در کتب حدیث معمول نیست اما بهرحال همان که حدس زدید معنا می دهد
موفق باشید