یکی از نقاط بهت آور اشعار حافظ شیرازی، تأکید بر عشق به پسربچه ها و تمایل به همآغوشی با همجنس است این نقطه عجیب، آنقدر در اشعار این شخص، تکرار شده که جای هیچ شک و شبهه ای باقی نگذاشته و انحراف شدید جنسی او را به انحاء مختلف، اثبات می نماید البته انحراف همجنس گرایی، مختص او نیست و عارفان دیگری نیز به بهانهء عشق مجازی به آن مبتلا بوده اند لکن جلوه این انحراف، در اشعار حافظ، بسیار روشن تر از اشعار سایر بت پرستان و عاشقان است... اشعار او برای متأمل دقیق، نکات جالبی دارد:
1.گر چنین جلوه کند مُغ بچهء باده فروش . خاکروب ِدر میخانه کنم مژگان را (غزل4)
-مغ بچه!
2.این نازنین پسر تو چه مذهب گرفته ای . که ت خون ما حلال تر از شیر مادر است (غزل39)
-پسری نازنین!
3.بگشا بند قبا تا بگشاید دل من . که گشادی که مرا بود ز پهلوی تو بود (غزل207)
-می دانیم که لباس متداول پسربچه ها قبا بوده است؛ دعوت به گشودن قبا هم نیاز به توضیح ندارد و همچنین ذکر خیر پهلوی پسرک!
4.دهان یار که درمان درد حافظ داشت . فغان که وقت مروّت چه تنگ حوصله بود (غزل211)
-تعبیر مروّت تعبیر بسیار ظریفی است شاعر در اینجا، زمان کامجویی از لب و دهان معشوق خود را زمان مروّت معشوق اش نامیده که مفهوم کمک و همکاری معشوق در کام دادن به او را می رساند و نکته ظریف تر اینکه تعبیر مروّت در اصل به معنای مردانگی است!
5.ای سروناز حُسن که خوش می روی به ناز . عشاق را به ناز تو هر لحظه صد نیاز
فرخنده باد طلعت خوب ات که در ازل . بُبریده اند بر قد سروت قبای ناز (غزل255)
-بازهم تعبیر قبا!
6.دلم رمیدهء لولی وشی است شورانگیز . دروغ وعده و قتـّال وضع و رنگ آمیز
فدای پیراهن چاک ماهرویان باد . هزار جامهء تقوی و خرقهء پرهیز (غزل262)
-تعبیر "پیراهن چاک" یادآور روش عشق بازی بعضی عرفا در حین سماع عرفانی است که از فرط عشق و بی قراری، ناگهان پسرکی را جامه دریده و سینه بر سینهء لخت آنان می نهادند (عارف و صوفی چه می گویند ص59)
7.صبا زآن لولی ِشنگول سرمست . چه داری آگهی چون است حالش
گر آن شیرین پسر خونم بریزد . دلا چون شیر مادر کن حلالش
مکن از خواب بیدارم خدا را . که دارم خلوتی خوش با خیالش (غزل276)
-ای عاشق شنگول! چرا شیرین پسر، خون شما را بریزد؟ مگر می خواهید او را آزار جنسی دهید؟ فعلاً که فقط در خواب عارفانه و خیال عاشقانه خود، صحنهء کامجویی از او را تصور می کنید پس خون تان محفوظ است و احتیاجی به حلالیت نیست!
8.ببُرد از من قرار و طاقت و هوش . بت سنگین دل سیمین بناگوش
نگاری چابکی شنگی کـُلـَه دار . حریفی مهوشی ترکی قباپوش
ز تاب آتش سودای عشقش . بسان دیگ دائم می زنم جوش
چو پیراهن شوم آسوده خاطر . گرت همچون قبا گیرم در آغوش (غزل284)
-تعبیر "سیمین بناگوش" نیز بسیار ظریف است چرا که پسربچهء حدوداً ده الی پانزده ساله را منظور می کند از آن رو که بناگوش ِپسربچه در این سن، کمی رنگ محاسن به خود گرفته و تاحدودی نقره خام می شود مضاف براینکه پسر در این سن به نسبت کودکان، چابک هم هست و برخلاف دختربچه که در این سن، روسری دارد و حجاب، او کلاه بر سر می گذارد نکته دیگر اینکه پسربچهء معشوق به عشق ِمجازی ِحضرت!حافظ، تـُرک هم بوده است (سپیدرو و خوش اندام) و قبا هم بر تن داشته البته اگر تا پایان مراسم ِهمآغوشی، پاره نشود!
9.مجمع خوبی و لطف است عذار چو مهش . لیکن اش مهر و وفا نیست خدایا بده اش
چارده ساله بتی چابک و شیرین دارم . که به جان حلقه به گوش است مه چهارده اش
دلبرم شاهد و طفل است و به بازی روزی . بکشد زارم و در شرع نباشد گنه اش (غزل286)
-دلبری که چارده ساله باشد و در عین حال طفل، طبیعتاً پسر است چرا که دختر چهارده ساله، طفل نیست و بالغ می باشد مخصوصاً که به قرینه "در شرع نباشد گنه اش" روشن است که منظور، دختر نیست چرا که پسر چهارده ساله شرعاً ممکن است مکلف نشده باشد اما دختر چهارده ساله خیر
10.سبزپوشان خط ات بر گرد لب . همچو حوران اند گرد سلسبیل
ناوک چشم تو در هر گوشه ای . همچو من افتاده دارد صد قتیل (غزل305)
-سبز بودن اطراف لب، چه معنایی می تواند داشته باشد!؟
11.عاشق روی جوانی خوش و نوخاسته ام . وز خدا صحبت او را به دعا خواسته ام (غزل306)
-جان کلام را گفت این عاشق الهی! اگر منظور از جوان نوخاسته (نوجوان) در این شعر و سایر تعابیر این اشعار -معاذالله- خود خداوند بوده پس چرا از خداوند، مصاحبت با آنان، درخواست می شود به دعا؟
12.بگشا بند قبا ای مه خورشید کلاه . تا چو زلفت سر سودازده در پا فکنم (غزل346)
-بگشا بند قبا!
13.دل بدین رود گرامی چه کنم گر ندهم . مادر دهر ندارد پسری بهتر از این (غزل403)
-چه پسری!
14.آمد افسوس کنان مُغ بچهء باده فروش . گفت بیدار شو ای رهرو خواب آلوده (غزل421)
-بازهم مغ بچه!
15.پدر تجربه ای دل تویی آخر ز چه روی . طمع مهر و وفا زین پسران می داری (غزل451)
-واقعاً ها! چرا طمع "مهر و وفا" داری از اینها؟
.................................................................
و اما نکاتی در حاشیه:
16.عارفان متعصب و جامداندیش، برای فرار از این مخمصه حیثیتی و تطهیر حافظ، تلاش های فراوانی کرده اند این تلاشها در دو دسته کلی قرار می گیرد:
الف.تجهیل و هتک مخالفین عرفان و روانه کردن تهمت های کوته نظرانه بسان سطحی نگری و امثال آن
ب.تأویل اشعار و ارائه تفاسیر شگفت و بی ربط و بدون شاهد و قرینه و خالی از منش تحقیقی و خارج از موازین ادبی
مورد الف که ترفند همیشه شان بوده و هست و خواهد بود... وقتی کسی با حقیقت برهنه و واقعیت بی پرده مواجه می شود اگر انصاف نداشته باشد و تحت تأثیر عادات و سلایق و مقبولات ذهنی خود بخواهد از قبول حق و پذیرش واقع، امتناع نماید ساده ترین و کم خرج ترین راه اش تجهیل و هتک مخالف است و راه بعدی اش نیز جنجال و هوچیگری و خود را "عمقی" و دیگران را "سطحی" نشان دادن!
مورد ب نیز حکایت غریبی است... کسی می آید و تراوشاتی از مغزش بر زبانش جاری می کند چند سال بعد از مرگ او مفسران می آیند و تفاسیری می سازند که روح او هم از آن همه تفاسیر بی سر و ته، بی خبر است و اگر سر از قبر برآرد دچار حیرت خواهد شد که این همه مطلب، چطور در مغز من بود و خودم نفهمیدم!؟
17.از مورد ب بدتر، تطبیق چرندیات مربوط به پایین تنه یک همجنس گرا، بر حقائق عالم ملکوت و انطباق این تعابیر کثیف بر خداوند سبحان و خالق قهار زمین و آسمان است کسی می آید و می گوید «منظورش از مغ بچه و لولی شورانگیز و شیرین پسر نازنین و تـُرک شنگول سرمست و مهوش شنگ کـُلـَه دار و... ذات اقدس الهی است» (سبحانه و تعالی عمّا یشرکون) نادانی که چنین تعبیر رجس نجسی می آورد که به خیال خود، لسان الغیّ را لسان الغیب کند آیا کور است و نمی بیند که مؤدای حکم عقل و صریح آیات قرآن و روایات معصومین(ع) نفی تشبیه خالق و مخلوق است و رد تصور و مثلیت!؟ *(لیس کمثله شیء)* این چه عذر بدتر از گناهی است که از فسق لواط به شرک تشبیه پناه می برد و یاوه سرایی ِدون شأن توحیدیهء حضرت حق عزّوجلّ را مفسر اباطیل یک گمراه می نماید!؟
18.عاشقان گمراه می گویند عشق مجازی، قنطره ای (پلی) است به سوی عشق حقیقی! بلی راست می گویند! خدای شان خدای لامکان و فوق زمان و دون تصور و خارج از توهم نیست که عقل و نقل معرفی کرده است اگر خدای آنان، الله سبحانه و تعالی بود می دانستند که عشق به او از اباطیل است و هیچ مؤید عقلی و نقلی ندارد خدای آنان بتی ساختگی و خدایی بافتنی است که ابلیس ِبـُتگر برای شان بافته است و بس که شیرین بافته است عاشقش شده اند دیگران را هم به عشق آن بت شان دعوت می نمایند و مظاهر آن عشق حقیقی شان را نیز همین عشق های مجازی ِآلوده معرفی می نمایند که گوشه ای از آن، در بالا ذکر شد عشقی که ثمری جز دوزخ ابدی نداشته و خداوند در وصف چنین عاشق و معشوقی می فرماید *(انّکم و ما تعبدون من دون الله حصب جهنم انتم لها واردون)* شما و هر آنچه جز الله می پرستید هیزم دوزخ خواهید بود که به آن وارد خواهید شد (الانبیاء آیه98)
19.رجبعلی خیاط از همین حافظ کذایی تجلیل می کرد و او را شیعه و دارای مقامات والا می دانست و برعکس، مولوی را منحرف و سنی و گمراه می خواند! آیا بهتر نبود رجبعلی قبل از بیان این نظر با لاله زاری (طهرانی) هماهنگ می کرد که جان کندن لاله زاری در کتاب روح مجرّد و آسمان و ریسمان بافتنش برای اثبات تشیع مولوی و مقام والای او بر باد نرود!؟
20.حافظ می گوید: هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم (غزل316) فتأمّل جیّداً فی "چه"!
آقای با هوش!!
اگه شهید مطهری رو قبول داری!
بهتره یه سر به کتاب (تماشاگه راز) از استاد مطهری بزنی تا ببینی که استاد در مورد انسانهایی مثل تو که حافظ رو بد فهمیده اند چی نوشته!!!!!!!!
حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی ------- دام تزویر مکن چون دگران قرآن را
واعظان کین جلوه بر محراب و منبر می کنند ------- چون به خلوت می روند آن کار دگر می کنند--مشکلی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس ------ توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند؟!
یا رب این نو دولتان را بر خر خودشان نشان ---- کین همه ناز از غلام ترک و استر می کنند گوئیا باور ندارند روز داوری---- کین همه قلب و دغل در کار داور می کنند
میخواره و سرگشته و رندیم و نظر باز --- آنکس که در این شهر چو ما نیست کدام است؟
کاش هممون قبل از حرف زدن (در اینجا قلم زدن) به گفته ی امام اولمون گوش می کردیم و کمی فکر می کردیم!
حافظ خودش جواب تو را داده :
من اگر خوبم و گر بد تو برو خود را باش ــــ که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
بیش از گلیم خویش مگر پاکشیده ای ...
شناخت و تحلیل شعر حافظ به چند چیز احتیاج دارد :
1 عقل سلیم
2 هوش متوسط به بالا
3 آشنایی متوسط با ادبیات
4 آشنایی با زبان حافظ
5 آشنایی با مفهوم رند در نزد حافظ
6 آشنایی با طریقت قلندریه و فرقه ی ملامتیه .
7 آشنایی با اسلام و مذهب تشیع
8 آشنایی با زبان قرآن
که از این هشت مورد حضرت عالی هیچ کدام را دارا نیستی .
شما از همان دسته افرادی هستید که به استناد به آیه ی "ید الله فوق ایدیهم" می گویند خداوند دست مادی دارد . العیاذبالله .
خدا هدایتتان کند
خاک برسرت
خیلی شر و ور نوشتی
سلام فقط اینو میگم که هر کس به اندازه ی شعور فکریش از شعر حافظ عزیز میفهمه.
شما کاملا درست می فرمایید
من هم مطالعات در این زمینه داشتم
این موضوع کاملا روشن است و جای بحث هم نیست
برای همین من اعتقاد دارم عرفان عرفا اصلا ربطی به دین اسلام ندارد و اعمال و تفکرات و سلوک آن در بعضی مواقع کاملا متناقض با شریعت اسلام است
چه یک عده هرچند دانشمند و فاضل بخواهند چه نخواهند حقیقت به این روشنیست
انسان آگاه باید در هر برهه زمان با تمسک به عقل و به دور از تعصب و مطلق نگری معلومات ارایه شده را بسنجد و بعد سقم و صحت آنرا بپذیرد
ای کاش چماعت با تمسک کور کورانه به علما و بزرگان هر چه آنا می گویند بی تعقل نپذیرند یادمان باشد آدم های بزرگ اشتباهات بزرگ هم می کنند
به میزان آگاهی و علم شما در این مورد آفرین
متاسفانه ظاهرا صاحب وبلاگ خودش تمایلات همجنس بازانه دارد و برای اینکه تمایلات خودش را توجیه کند و در عین حال کسی هم چیزی از حس درونش نفهمد در نتیجه حافظ را الم کرده و حرفهای خودش را از زبان حافظ زبان بسته میزند .
بنده خدا نمیداند حافظ تنها شاعریست که هر گاه می خواست شعری بگوید ابتدا نماز شکر بجا میاورد . حافظ همان کسی است که قرآن را از حفظ بود و این کار هر کسی نیست . حافظ همان کسی است که قرآن را به تمام صوتهایی که موجود بوده ( چهارده صوت مختلف ) می خواند .
بنده خدا نمیداند که تفسیر و تعبیر و معنی اشعار از روی میل یا دلخواه کسی نیست که هر کسی یک جوری بخواهد معنی کند و نمیداند که برای تفسیر هر کلمه باید هزار نکته ریز و درشت را در نظر گرفت تا بشود شعری را صحیح معنی کرد .
بنده خدا چند تا کتاب خوانده و بعد دیوان حافظ را گذاشته جلویش و چهار تا شعر از حافظ در آورده و اینجا کپی میکند و فکر میکند دیگر به همه چیز عالم است .
یک چنین آدمی ! رقص صوفیان ( سماع ) را از روی شهوت میداند و شاید اصلا نمیداند رقص صوفی به این شکل که در عروسی میرقصند نیست . میگوید وقتی عارفی شروع به چرخ زدن کرد و مست شد یک نفر میاید و لباسش را چاک میدهد و سینه اش را روی سینه او میگذارد !!! با این حساب مولانا عارفی به این بزرگی را هم به جمع همجنس بازان باید اضافه کرد ! و در پس آن باید شمس تبریزی و خیلی های دیگر را همجنس ب.ا.ز نامید . در کل من نمیدانم چرا همه چیز را به شهوت و بچه بازی ربط میدهد ؟ شاید هم اساسا با فرهنگ فارسی دشمنی دارد . مثل همانهایی که می گفتند سعدی بچه باز است .
و در نهایت چند تا همجنس باز هم می آیند و گفته هایش را تایید میکنند و ایشان به خود میبالند !
امان از انسانهای ظاهربین و کج فهم و لجوج .
در هر صورت عزیز من اگر میخواهی آمار بازدیدها از سایتت بالا برود این راهش نیست . این کار تقلب محسوب میشود .
دوستان خودتان را خسته نکنید تا اینجای بحث همه چیز روشن شده و انسان عاقل آنچه را که باید برداشت کند میفهمد . کم نیستند کسانی که میخواهند به فرهنگ ایران زمین لطمه بزنند ...
۱-اززمان حافظ تا به حال حدود۶۰۰ - ۷۰۰ سال گذشته است.تابه حال علامه طباطبایی ها ومطهری هاوامام خمینی هاوعلما و عرفای بسیار بزرگوار و عالی رتبه ای در این دنیا بوده اند ونظری مانند نظر شما نداشته اندواز قضا شما از آسمان فرود آمدید وبا علم و عرفان بی مثالی به این نتایج زننده و کثیف و دور از عقل سلیم و... رسیدید.
۲-از نوع برشت از اشعار حافظ معلوم است که هرکدام را که معنایش را نفهمیده ای به عنوان دلیل و مدرک بیان کردی و به هیچ وجه سراغ ابیات زیبا و منحصر به فردی که درباره خداوندو امام رضا (ع)و امام مهدی(عج) و...سروده است نرفته ای(که خوب ازشما بعیدنیست!)
۳-وقتی این افکار پلید و کثیف به ذهنت رسید به خودت نگفتی که قبل از من هزاران انسان عالم تروزاهدترودانشمندتر از من
هم در این دنیا بوده اند که اشعار حافظ را خوانده اندودرآن تفکر نموده اند.چرا ؟و فقط چرا به ذهن هیچکدام چنین چیزی نرسیده است؟(البته متاسفانه بعید هم نیست!)
۴-آیا به خودت نگفتی که تعزو تذل در اراده خداوند است ومانند صدها هزار انسان بدکاره وظالم و پست که خداوندیا درزمان خودشان ویا درزمانهای بعد به بهترین نحوجایگاه واقعی آنها را مشخص نموده است تا مایه عبرت دیگران شود.
۵-آیا پیش خودت فکر نکردی که کس که یکی از غزلهایش حاوی بسیاری از نکات زیبا واخلاقی وعرفانی بوده ودارای زیباییهای ادبی و صنایع وایهام و الفاظ ادبی است نمی تواند به اعمال کثیفی که در تفکرات شما هست دست بزند.
۶-آیا فکر نکردی کسی که دیوان اشعارش در بیشتر خانه ها بوده ونه یک دسته نه یک قشر نه یک گروه خاص شعرهای اورا می خوانند و لذت می برندنمی تواند چنین تفکرات زشتی را داشته باشد.
۷-آیا فکر نکردی که کس که به حافظ مشهور است آن هم حافظ قران آنهم به ۱۴ روایت نمی تواند این چنین باشد.
۸-این طور که معلوم هست بعد از حافظ رفتید سراغ ملا صدرا.
به گفته حجت السلام فاطمی نیا:وقتی کربلایی کاظم که قرآن را یک دفعه حفظ شده بود برای امتحان به مصر بردند.اونها جملات عربی را نوشته ودر میان آن آیات قرآن کریم را قرار دادند واو گفته بود که من نمی توانم بخوانم(کربلایی بی سواد یوده است)ولی محلهایی را که آیات قران بوده است را نشان می داده وگفته است که اینها سفید ونورانی می باشد.حال ملاصدرا هم در چندین سال قبل در یادداشت های خود اشاره کرده که نوشته های روی صفحات قرآن نورانی وسفید است(عکس حالت معمول) .
۹-حافظ هر چه که بوده یک مسلمان بوده وتا زمانی که به طور قطع!به طور قطع!به طور قطع!(به دلیل وضعیت شما مجبور به تکرارم)این افکار و نظریات کثیف و پلید شما ثابت نشده حق اظهار نظر های بی مورد ازروی ناتوانی درک صحیح را نداریدو باعث آبروریزی که نمی توان گفت چون افکارشما دراین حدو اندازه ها نیستندولی بدنامی یا تصور غلط درباره او نشوید که جواب دادن آن درروز قیامت !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
۱۰-من دیگر بیش ازاین فرصت ندارم .
اگر فکر بسته ای نداری و تصور نمی کنی که عقل کل هستی مطالب ذیل را بخوان شاید ؟؟؟
دایره المعارف بریتانیکا می نویسد: حافظ در دنیای اسلام به سرعت در شعر اشتهار یافت، مسلمانان عراق و سوریه و ترکیه و قفقاز و ترکستان و افغانستان و هندوستان و حتی در میان زرتشتیان و پیروان مذاهب هند ارادتی کامل به حافظ داشته و دارند.
در دایره المعارف اسلام آمده است که حافظ در ادبیات اروپائی و در دیوان شرقی- غربیِ گوته که به سال 1819 منتشر شده است نفوذ کرده است. گوته در سال 1813 میلادی دیوان حافظ ترجمه (فن هامر) آلمانی را به دست آورد و درباره او گفت: اشعار حافظ چنان تأثیری در من داشت که کمی مانده بود که در مقابل قوت معنوی آن اشعار خویشتن را ببازم و مجبور شدم من نیز با اشعار خود با این شخص بزرگ مقابله نمایم تا مگر بدین وسیله بتوانم خودداری کنم و بیدل و ناتوان فرو نیفتم.
سرویلیام جونز انگلیسی می نویسد: «من با مطالعه اشعار حافظ به خواب می روم و برای مطالعه آن از خواب برمی خیزم، خوشبختانه هر چه حافظ را بیشتر می خوانم زیبایی های تازه در اشعار او می بینم و اشکال کار ما در این است که نمی توانیم آن همه ملامت و فصاحت غزلها و قصیده های حافظ را به قالب زبانهای فرنگی درآوریم، آری این کار بسیار بسیار مشکل به نظر می رسد
در هند، پدرِ «را بیند رانات تاگور» را مردم ملقّب به لقب (حافظِ حافظ) کرده بودند، زیرا اغلب اشعار حافظ پروفسور تِدِسکو آمریکایی می گوید: برای من مشکل است شاعری بزرگتر از حافظ تصور کنم، و به هر حال یکی از چند شاعر طراز اولِ عالم است.
هِرمان اِتِه در تاریخ ادبیات خود راجع به حافظ می نویسد: «اول کسی که غزل را از جهت صوات و معنی به کاملترین پایه رسانید شمس الدین محمد حافظ شیرازی است که بزرگترین غزلسرای همه زمانها بوده و خواهد بود. این شاعر تصاویر و تشبیهات صوفیان را به منظور تزیین افکار و نظریات بشری، غنیمت شمردن تمتّعات محدود زندگانی و به نفع آزادگی یعنی مبارزه با ریا و تظاهر به کار برده و برای رساندن روح بشر به بلندترین مرتبه لیاقت خود کوشش نموده است.
پیر لوتی (Pierre. Loti) نویسنده فرانسوی می نویسد: «زمان نتوانسته است گوهر وجود حافظ را در زیر خاکستر حوادث و تصاریف خویش پنهان نماید،
ادوارد براون می گوید:«نمونه حافظ را در عصر جدید نمی توان یافت، تاریخ معاصر برای جا دادن افکار عالیه خواجه بسیار کوچک است.
ایرانشهر (مجله ماهانه) شماره 12 از سال چهارم «حافظ و گوته»
تاریخ عصر حافظ از دکتر قاسم غنی
روز حافظ شیرین سخن از استاد مرحوم دکتر محمد معین (به عنوان مأخذ اصلی)
روزگار نو (مجله* ادبی و علمی چاپ لندن) جلد 4، شماره 1 مقاله دکتر اربری
شعر العجم شبی لقمانی ترجمه* فخر داعی
مقدمه منسوب به محمد گلندام
نفحات الانس جامی
در آخر از خداوند متعال عاجزانه خواهشمندم همه ما را به راه راست هدایت نموده و خیر دنیا و آخرت را به حق لطف و کرم و مهربانی اش وبه حق ائمه معصومین علیهم السلام که مهر ایشان رادر دل مانهادنسیب همه ما بگرداند.ان شاء الله.
اگر به شما بنده خدا هم توهین یا بدگویی شد خواهشمندم مرا حلال بفرمایی.باتشکر
اولاً عرض می کنم عمدهء مطالب و پرسشها و ابهامات شما در پاسخهای کامنتهای قبلی پاسخ داده شده است که زحمت مراجعه اش با شما
ثانیاً خواهشمندم به جای تحمل این همه زحمت، به سؤالی که چندین بار در کامنتها پرسیده و جوابی نگرفته ام پاسخ عنایت فرمایید
(منظور حافظ از لولی شنگول سرمست و مهوش شنگ و شیرین پسر و... کیست و مثلاً به چه کسی می گوید بگشا بند قبا!؟)
موفق باشید
سلام امیر خان راجع به دیدگاهت نسبت به حافظ با اینکه مثل اغلب مردم ایران زمین به اشعار او علاقه دارم حقیقتا چیزی نمی توانم بگویم (یعنی بیشتر از انچه سایر دوستان صاحب نظر گفته اند چیزی به ذهنم نمی رسد) و شخصا باب بحثی را که جسورانه باز کرده ای جالب و به نحو قابل قبولی علمی می بینم. بنظر من هم (در حد یک مخاطب و خواننده اشعار) ظاهر بعضی از این تعابیر انقدر زننده هستند که ارائه تفسیرهای چند لایه و ربط دادن انها به مفاهیم بلند دینی مقداری لایتچسبک است. اما انتقادی نسبت به خودت دارم که بعنوان برادرت امیدوارم دلخور نشوی بنظرم نظریات خود را با نوعی غرور و عجب بیان می کنی و تقریبا همه مخالفین خود را هم دربست رد می کنی و به نوعی انها را می کوبی .شاید بهتر باشد به پیامهایی که در مقام مخالفت با نوشتار اصلی ات درج می کنی پاسخ ندهی و بگذاری بحث ازادی درگیرد و قضاوت نهایی بعهده خوانندگانت باشد. ضمنا در پاسخ یکی از پیامها به خلیفه مورداحترام براداران اهل سنت اهانت کرد ه ای که از فر د اهل قلم و کلام بخصوص صاحب فضل و کمال اینکار بعید و ناپسند است. /یا علی
سلام و ممنون از دلسوزی جنابعالی
درخصوص خلیفه دوم عرض کنم که بنده برای جنایتکاری در این حد که فقط بخاطر خودخواهی و ارضای عقده های درونی و رسیدن به شهوت ریاست و حکومت، خلافت را غصب کرده و پاک ترین بانوی گیتی (سلام الله علیها) را به قتل رسانده و به بیت نبوت جسارت ها کرده و میلیاردها انسان را تا قیامت -غیرمستقیم- گمراه نموده یا به خاک سیاه نشانده و... هیچ حرمتی قائل نیستم و او را شایسته بدترین فحشها می دانم
مع الوصف، آنچه در جواب آن کامنت آوردم فحش نبود بلکه یک گزارش تاریخی بود که نه تنها شیعه بلکه بعضی از اهل تسنن نیز به آن معتقدند گرچه توجیهاتی کرده اند (مثلاً اینکه او بیماری خاصی داشته که با ... دردش تسکین می یافته!)
ولی درخصوص آن مطلب که در صدر کامنت فرمودید باید عرض کنم بنده، اعتماد به نفس ِناشی از حجت روشن و دلیل متقن را غرور و عجب نمی دانم و سعی کرده ام رفتارم به هیچ وجه، نمادی غیر از اتقان ادلّه نداشته باشد لکن با این تذکار برادرانه که دادید، سعی می کنم بازهم بیشتر دقت کنم
در هر صورت ممنون
یاعلی
به نام خدا و سلام
کامنت گذاری که با آی پی 217.218.83.5 و در تاریخ شنبه 14 اردیبهشت 1387 ساعت 16:58 کامنت گذاشته اید
کامنت شما بدلیل اینکه حاوی نام صریح اندام شرمگاهی است قابل عمومی کردن نیست
چنانچه تمایل دارید می توانید توهین تان را بدون ذکر صریح نام آن اندام دوباره در کامنتی دیگر بفرمایید
موفق باشید
شرمتان باد شرمتان باد
تنها حرفی که می تونم بزنم اینه که برات متاسفم از صمیم قلب
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
تا بیخبر بمیرد در درد خود پرستی
بله بله!
همهء مخالفان افکار امثال شما، خودپرست هستند!!
کمبود استدلال، یک وقت هایی چقدر دردسر ساز است برای بعضی ها!
موفق باشید
واقعا متاسفم . چه جور به خودتون اجازه می دید این حرفارو بزنید.شرمتان باد همین.
کاشکی تو ام زمان حافظ بودی تا ترتیبتو میداد(آخه خیلی جیگری) تا دیگه از این چیزا پشت سرش نگی
بردار کلا در پیتی ؟؟؟؟؟؟؟
واقعا خاک برسرت با این تفسیرهایی که میکنی.هرکسی که مودبانه نظری در مخالفت با تو گفته با تمسخر جواب دادی.واقعا موجود حقیری هستی.نکنه بلایی سرت اوردن که اینقدر ناراحتی؟خودت رو هم عقل کل میدونی.اون یا علی بخوره تو سرت بدبخت.حیف که خانمها این کامنتهارو میخونند وگرنه چنان ادبیات لولی وشانه ای نشونت میدادم که دیگه جرات نکنی به مفاخر ادبیات دنیا و کسی که گوته در مورد اون گفته اگه میتئنستم که یه آرزوکنم و برآورده بشه دوست داشتم در زمان حافظ زندگی میکردم توهین کنی.
متشکر از بین نظرات تون
لطفاً با دقت بیشتری کامنتها را بخوانید تا درباره چند فحش و تمسخر، تعبیر {نظر مؤدبانه} نکنید
ادبیات لولی وشانه هم چند نفر نشان دادند که بخاطر حرمت همان خانمها، کامنتشان خصوصی ماند
شما هم مخیرید در این باب
ضمناً ما تفسیری نکردیم متن اشعار را با توضیح مختصری آوردیم
شما تفسیری دارید غیر برداشت ما، بفرمایید استفاده کنیم
موفق باشید
یاعلی
واقعا جای تاسف دارد که به خود اجازه داده اید تا از اشعار حافظ و سایر عرفا تفسیر در آورید. لابد از می و ساقی هم استنباط می کنید که حافظ دائم الخمر بوده.
بعید می دانم که ایرانی باشی که یک چنین مطالبی را چاپ می کنی.
فرض کنید ایرانی یا بورکینافاسویی
لطفاً بعد از اینکه تأسف تان را کامل ابراز کردید جوابی به سؤال مکرر ما در پست و کامنتها ارائه فرمایید
متشکرم
من همیشه نوشته هاتون را دنبال میکردم ولی این یکی به مزاجم خوش نیامد فردا لابد نهج البلاغه بعدش هم قرآن ودیگه همچی را به هیچی ربط میدهید....
گرآن شیرین پسر خونم بریزد دلا چون شیر مادر کن حلالش
منظورش امام زمان است حاج آقا
البته شما صاحب اختیار وبلاگتون هستید ولی به محبوب خلقی توهین نکنید
متشکر از بیان حالات مزاجی تون
حافظ می گوید:
صبا زآن لولی ِشنگول سرمست . چه داری آگهی چون است حالش
گر آن شیرین پسر خونم بریزد . دلا چون شیر مادر کن حلالش
مکن از خواب بیدارم خدا را . که دارم خلوتی خوش با خیالش
اولاً کجای این شعر درباره امام زمان بود؟ روی چه دلیلی؟
ثانیاً آیا واقعاً می پذیرید کسی امام زمان تان را لولی و شنگول و سرمست بخواند و شیرین پسر!؟
ادب صحبت درباره معصوم(ع) این است!؟
جای بسی تاسف است در زمانی که دیگران به دنبال هویت می گردند ومفاخر فرهنگی مارا از خود می دانند واز این رهگذر به دنبال هویت نداشه خود هستند افرادی هستند هر روز به بهانه ای مفاخر فرهنگی این کشور را به باد اتهام می گیرند
تأسف واقعی آنجاست که مشتی فرومایهء بی دین را مفاخر فرهنگی مان بدانیم!
فرهنگی که مفاخرش لواط کاران و بی دینان هستند غیرمفاخرش چه هستند!؟
ماجرای سوره تحریم را تشریح کن حافظ را ولش
اگر اینکار را کردی با تو بحث را شروع میکنم
خاطرم نمیاد زمانی درخواست بحث با جنابعالی داده باشم
چنانچه سؤالی درخصوص سوره تحریم دارید در پست اخیر وبلاگ، کامنت بگذارید و البته مؤدبانه!
در خدمت تون هستم
یاعلی
بنده خودم یه روحانی هستم و سنم هم از شما بیشتر است و بیشتر از شما هم درس حوزه خوانده ام باید بدانی که این نوع تفکر یه بیماری روحی و روانی هست والا بنده روحانی های زیادی را دیده ام که نماز شبشان ترک نمی شد و همین اشعار حافظ را می خواندند و گریه می کردند نه به خاطر معانی پستی که تو ذهن حضرت عالی خطور می کند نمونه انها را در کتاب جمال آفتاب می تونی بخونی اصلا اینطوری برداشتی را تاکنون کسی از اشعار حافظ نکرده .
تازه شما که می خواهید اذهان را نسبت به حافظ و مولوی و بقیه عارفان بد بین می کنید چی دارید که در مقابل به جامعه ارائه دهید اگه شما متاعی داشتید همان را عرضه می کردید و دنبال عیب جویی دیگران نمی رفتید.
حداقلش این است که کلام این بزرگان لغو باشد تو اگه ادعای مسلمانی داری باید به این آیه عمل کنی که . اذا مروا باللغو مرو کراما
تازه اگه این اشعار فاسد هستن به چه انگیزه ای انها را ترویج می کنی .
در هر حال رفتار های تو خلاف ادعاهایت هست بهتر هست اگر روشی یا سخنی برای گفتن داری همونها را بگی و از دشنام دادن و تهمت زدن به بزرگان پرهیز کنی .
متشکر از بیان نظرات تون
به چند نکته عنایت بفرمایید:
1.ملاک حقانیت یک مطلب، سن و سال گویندهء آن مطلب، نیست بلکه ملاک حقانیت، برهان و استدلال است برفرض هم که مقدار تحصیلات حوزوی اهمیتی داشته باشد ملاک آن کیفی است نه کمّی
2.در یک بحث علمی، استفاده از عباراتی نظیر اینکه "فکر شما، بیماری روحی و روانی است" جایگاهی نداشته و چیزی را اثبات نمی نماید چرا که براحتی می توان عین همین عبارت را به گوینده آن نیز نسبت داد
بهتر است به برهان و استدلال بپردازیم نه به امثال این الفاظ
3.نماز شب خواندن یک یا چند نفر، دلیل نمی شود که برداشت آنها از یک متن ادبی درست باشد و همچنین نماز شب خواندن، موجب اثبات عصمت عقیدتی نمی گردد
یادمان نرود که خوارج هم نماز شب می خواندند...
بهتر است به ملاکات علمی، استناد شود
4.اینکه کسی اینطور برداشتی نکرده دلیل نمی شود که ما نکنیم
نکرده اند؟ خب نکرده باشند
به ما چه ارتباطی دارد؟
ملاک، دلیل است و برهان و نه برداشت این و آن
ضمن اینکه اصل ادعا، باطل است چرا که کسانی بوده اند که همینطور برداشت کرده اند که ما کردیم
5.ما مکتب غنی اهل بیت(ع) داریم که هم در عرصه عقیده و عقلیات و هم در عرصه احکام و نقلیات، بسیار غنی و کامل است و با بودن آن، نیازی به افکار فلان و بهمان نداریم
منتها افکار پوسیده عارفان، حجاب فهم این مکتب شده و بتهای عرفانی، در کعبه هدایت، جا خوش کرده است همین است که باید اول آنها را شکست تا راه برای فهم حقیقت دین باز شود و سپس به عرضه دین واقعی مشغول شد وگرنه تا این بتها هستند هر سجده ای که به آستان خدا می شود آلوده به شرک و بت پرستی نیز هست و خواهد بود و سجده خالص نخواهد شد
6.اگر *(مروا باللغو مروا کراماً)* داریم آیات دیگری هم داریم شما که نمی توانید یک آیه را بگیرید و دهها آیه را رها نمایید آیات نهی از منکر چیست؟ آیات مبارزه با شرک و بدعت و امثالهم چیست؟ روایت (اذا ظهرت البدع فعلی العالم ان یظهر علمه) چیست؟
7.گزارش واقعیت را دشنام و تهمت نمی دانیم ضمناً انگیزه ما روشن است: بیان حقائق
موفق باشید
با دیگران مگویید اسرارحق پرستی
بگذار تا بمیرند در شرک و بت پرستی
از شما بسیار ممنونم. اما ای کاش به همان نقد تفکر اکتفا می نمودید تا کسانی که به بتشان توهین شده یا از سر عقل کشف از مصداق می نمودند یا از سر جهل حقی در بر بتشان می دوختند
زنده باشید و ممنون از بیان نظرتون
یاعلی
سلام.من بدون اینکه بخوام توهین یا کلی گویی کنم فقط یه مثال میزنم.
علامه محمد حسین طباطبایی رو همه میشناسن.در کتاب((در محضر علامه طباطباطبایی)) نوشته اقای محمد حسین رخشاد که مجموعه پرسش و پاسخ با ایشونه(سال۱۳۸۴) در صفحه ۴۲۵ از علامه پرسیده شده:
معنای این مصرع حافظ چیست:((به یاد رخ مه رخان باده نوش)) ؟
جواب ایشون رو عینا نقل میکنم:(( باده نوشی کنایه از ذکر قلبی و توجه باطنی و مشاهده است.یعنی به هنگام دعا و ذکر و توجه به حضرت حق سبحانه ٬ ماه رویان و زیبایان عالم ـ که همان حضرات معصومین هستند ـ را یاد کن و به آن انوار الهی نیز توجه داشته باش و با نام و یاد آن عزیزان خدا را بخوان و از او بخواه و او را یاد کن.))
این نگاه علامه طباطباطبایی به شعر حافظ است. به راحتی میشد با نگاه به ظاهر مصرع ٬حافظ را علاوه بر همجنس بازی به میگساری هم متهم کرد.اما علامه با گذر از ظاهر ٬به معنی رسیده اند.(و اصولا اگر ادعای همجنس بازی و کفر حافظ صحیح بود٬آیا امکان داشت ایشان شهر حافظ را اینگونه تعبیر کنند؟)
حال سوالم این است: تفاوت نگاه تو با علامه از کجا تا به کجاست؟
.
سلام
ممنون از بیان نظرات تون
من هم یک سؤال دارم که امیدوارم پاسخی برای بنده داشته باشید
قرینه و شاهد و دلیل ادبی که موجب شده این شعر را طباطبایی، آن گونه تفسیر کند چیست؟
آیا صرفاً از سر ذهنیت پردازی شخصی، این گونه معنا کرده است؟
اگر چنین است که بحثی نیست و هرکسی می تواند به نحو {کیلویی} هر شعری را به هر معنایی دلش خواست تفسیر کند
اما اگر ذهنیت شخصی نیست بلکه برداشت مستند ادبی و مستدل لغوی است آن استدلال چیست؟
بالاخره تأویل و تفسیر بدون شاهد و قرینه که نمی شود
منتظر پاسخ حضرتعالی هستم
موفق باشید
من مادر هرچی عرب و عربزاده و معتقدین به دینشون رو ....
...هر چی مرده تو دهن کثیفت
ممنون از اینکه آدرس دادید. چشم همیشه سر میزنم و از مطالب شما و نظرات دوستان استفاده میکنم.
یا حق
سلام
زنده باشید و همیشه موفق
یاعلی
سلام
اینجا را ببنید !
http://www.fardanews.com/show/?id=47732
سلام
ممنون
یاعلی
سلام علیکم.
لطفاَ
http://seyyedmohammadi.blogfa.com/post-320.aspx
را ببینید.
سالم ماندن بدن تعدادی از انسانها بعد از مرگ: امکان یا امتناع عقلی یا نقلی
سلام علیکم
ان شاء الله فرصت مطالعه پیدا کنم
موفق باشید
به نام خدا.سلام.امیر جان تقصیر من بود باید تاکید می کردم وبلاگ شخص دیگریست.خود این خانم کلی از کامنت های من که مدافع جملات معصوم و برخلاف عرفان بود تمجید کرد.
شرمنده کامنت های بی ربط گذاشتم.
سلام و متشکر از توضیح
یاعلی
امیر عزیز سلام من آدرس وب خودم را در وب و ژیوند هاتون ندیدم البته مهم نیست اما در باب تفسیر اشعار حافظ
مفسرین معتقدند کهمنظور ایشان از دختر شراب خوار لخت و پتی خدا یا ائمه علیهم السلام یا قدیسین بودند . حتی جناب رجبی در هیات زینبیه فرمودند منظور از مغ بچه باده فروش همان حضرت صاحب الامر عجل الله تعالی فرجه الشریف هستند. چه عیب دارد که خدا را به یک دختر لخت تشبیه کنیم؟؟؟اصلا مولوی فرموده هرچه میخواهد دل تنگت بگو این هم خواسته همین کار را بکنه دیگه!!!!یعنی شما مولوی را قد خدا هم قبول نداری؟؟ ممنونم
سلام
خدا ریشه کن کند آن کسانی را که اینقدر وقیحانه و بی شرمانه درباره خدا و ائمه معصومین(ع) سخن می گویند
متشکر از مطلب مفیدتان
یاعلی
سلام جناب امیر...
با آرزوی سلامتی برای شما...
در ادامه صحبت ها تون بد نیست که دوستان سری به اینجا
هم بزنند.البته اگر تحمل خواندن داشته باشند
http://www.jadoogarzeoos.blogfa.com/cat-24.aspx
ممنون از شما...
سلام برادر گرامی
ممنون از لینک
موفق باشید
به نام خدا.سلام.امیر جان من بودم که با شما اشتباه گرفته شدم.منظورم در کامنت قبل است.
خواهر محترم به ایمیل ها توجه کن.
سلام بر همنام همدل
فکر کنم یک پسوند (ولو مستعار) اگر به نام تان اضافه کنید این مشکلات پیش نیاید چون این بندگان خدا، دقت شان کم است
کسانی که چشمشان صریح کلمات حافظ را نمی بیند آیا تفاوت دو ایمیل را متوجه می شوند!؟
*(فانها لاتعمی الابصار و لکن تعمی القلوب التی فی الصدور)*
موفق باشید
سلام
گفتی بیایم امده ام اما می دانی من معتقدم شده ای والضالین
دلم برایت می سوزد تو با این همه استعداد تو با این همه ذکاوت چرا باید گمراه شوی ؟
حافظ هرچند هرگز قبولش نداشته ام اما همجنس باز نبوده است
گروه ملامتیان را که می شناسی ؟ حافظ از ان دسته است
امیر می ترسم می ترسم از اسلامی که دارد تکه تکه می شود و هر کس گوشه ای را به دندان گرفته و به میل خودش نشخوار می کند
می ترسم
خدا همه را هدایت کند
سلام خواهر گرامی
بنده سرکار رو به خاطر نمیارم و اینکه کجا عرض کرده ام بیا هم یادم نیست!
یک نشانه ای مرحمت بفرمایید که این گمراه ضالین بفهمد با کدام هادیه مهدیه سخن می گوید
ضمناً (ملامتی بودن) که همان ادعای معصیت و گناه برای جلوگیری از ریا و خودپسندی و... است خود به تنهایی یک انحراف بزرگ در عرفان و تصوف می باشد که ای بسا از همجنس گرایی هم بدتر باشد
اسلام نیز خیلی وقت است که تکه تکه شده است
از همان وقتی که مثل امروزی سقیفه بنی ساعده تشکیل شد و مشرکان بر جای امیر مؤمنان تکیه زدند و قدرت سیاسی به دست آنان افتاد جریان همین بوده است حتی ظهور الحجة ارواحنافداه
در هر صورت ممنونم از بیان نظرتون
sghl....
من نیومدم راجع به حافظ بگم... ولی این عجیب نیست که شما فقط اونو شناختی و همه ی مردم ایران که تو خونشون دیوان حافظ پیدا میشه نشناختن؟... بگزریم...
یک سوال.... ظاهرا شما عشق الهی رو شرک میدونی...
یک ۱۶ تا سوال از یکی پرسیدم گفت جواب نمی دم... نمی دونم جواب نداره یا نمی خواد به بحث ادامه بده....
شما ظاهرا روشن فکر تری.... بیا پیشم توی نظرات پست آخر پیداشون میکنی.... جواب مارو بده ببینم چقدر به خدا فاصله داری... کم یا زیاد...؟ منتظرمآ... چون طرف رو شما خیلی حساب کرده....
سلام
من کاری به برداشت مردمی که یک شب یلدا و یکی دوبار دیگه در طول سال و فقط برای فالگیری یک تورقی از حافظ می کنند ندارم من با کسانی کار دارم که در اشعار او دقت می کنند و تأمل دارند کسانی که در اشعار او نگاه عمیق دارند و دور از نگاه سطحی و ماستمالی گرایانه به آن می اندیشند
شاید خوب باشد بدانید از این افراد دقیق نظر، بسیاری شان همین نظر حقیر را دارند لکن بدلایلی که بر اهل فن پوشیده نیست چندان امکان بیان نظر خود را ندارند
همه که حال و حوصله جوابگویی به خیل عظیم بت پرستان ِکف بر زبان آورده و شهامت مواجهه با توهین و تهمت و هتک و تهدید و... آنها را ندارند مخصوصاً اگر بعضی های شان مجهز به قدرتهای سیاسی و اهل سوءاستفاده از رانتهای اجتماعی هم باشند
ما شاء الله لا قوة الا بالله
ضمناً حبّ به خدا اگر در تعریف توحیدیه خود قرار نگیرد و به عشق خدا کشیده شود بلاشک ملازم با شرک خواهد بود
http://www.313amir.ir/?p=oshaq-e-bisanad
سؤالات تون رو هم در همین وبلاگ مطرح بفرمایید
در خدمت هستم
موفق باشید
http://moridenur.blogfa.com/post-68.aspx
مذهب شیعه مذهبی مزخرف است که بانیان و مبلغانش افرادبیشعور ولایعقلی مثل جنابعالی هستند.آخر بی شعور شعر حافظ ومولانا نمودی از قرآن ومعنویت است تو هرزه ازکجا فهمیدی از شعر حافظ همجنس گرایی می تراود؟!
ثواب دشنام به اهل سلوک از نظر امیرابدال
http://moridenur.blogfa.com/post-67.aspx
یا حق اخوی
اگر می توانی یک بیت مثل ابیات حافظ بگو مریض روانی . انشایت که تعریفی ندارد . سایت هم برای این اراجیف زدی اوه اوه
http://moridenur.blogfa.com/post-66.aspx
بازداشت
فرمانده نیروی انتظامی تهران
با 6 زن برهنه در یک خانه!
این خبر برای انتشار دراختیار پیک نت قرار گرفته است:
سردار سرتیپ پاسدار "زارعی" فرمانده نیروی انتظامی استان تهران و مسئول مستقیم اجرای طرح باصطلاح مقابله با اوباش در یک خانه فساد و در حالیکه با شش زن سرگرم عیش و نوش بود بازداشت شد. این بازداشت بدستور مستقیم آیت الله شاهرودی و از روی سر قاضی مرتضوی دادستان مرکز صورت گرفت و همین مسئله برای 48 ساعت به تند ترین واکنش ها در قوه قضائیه انجامید. از آنجا که شاهرودی حدس می زده قاضی مرتضوی با توجه به رابطه بسیار نزدیکی که با "زارعی" دارد، او را از ماجرای بازداشت مطلع کرده و نجات خواهد داد، طرح بازداشت "زارعی" بدون اطلاع او صورت گرفت. حتی گفته می شود برکناری رئیس دادگاه فرودگاه نیز در همین ارتباط و برای کور کردن پیوندهای وی با مرتضوی و زارعی صورت گرفته است. صدور قرار وثیقه و آزادی زارعی و جلوگیری از پخش خبر به بهانه عدم تضعیف نیروی انتظامی نیز به معنای پایان کشاکش تند بین شاهرودی و مرتضوی نیست و در روزهای اخیر این مسئله در شعب دادگاه ها و دادسرای تهران بر سر زبان قضات و روسای این شعب و دادسراست. در شعبه.... دادگاه های تهران، رئیس دادگاه، رئیس دفتر و حتی منشی دادگاه گفتند که شاهرودی تاکنون یک قدم از مجازات شدید زارعی عقب نشینی نکرده و بیت رهبری هم خواهان اجرای قانون شده است، اما بدون سرو صدا و پس از انتخابات!
مبنای اولیه تحقیقات مردم محلی بوده اند که خانه فساد در آن برپا بوده است. مردم این خانه را بعنوان خانه ای مشکوک معرفی می کنند و روز حمله به این خانه، سردار زارعی در کنار شش زن و دختر و در شرایطی زننده بازداشت می شود.
زنانی که در آن خانه بوده اند نیز بازداشت شده اند و در جریان بازجوئی و تحقیقات گفته اند سردار زارعی از ما خواسته بود لخت شده و دسته جمعی به صف شده و نماز بخوانیم!
با سلام.یک بنده خدایی در مورد مطلب آخر شما در وبلاگ من نظر گذاشته.لطفا اگر خواستید به ایشان پاسخ دهید به وبلاگ خودتان لینک دهید تا انشالله بحث ما از مسیرش خارج نشود.متشکرم
سلام و ممنون از اطلاع رسانی تان
خیر
بنده قصد پاسخگویی به ایشان را ندارم
آن چند کامنت هم بدلیل تقاضای شما بود که فکر می کنم ادامه مطلب آن در صورت تمایل حضرتعالی در ایمیل مقدور خواهد بود
موفق باشید
به نام خدا و سلام
دو سه روزی خدمت دوستان نیستم
کامنتی اگر بود جمعه بررسی خواهم نمود
نوشتار بعدی نیز شنبه شب ان شاء الله
موفق باشید
عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند
http://www.313amir.ir/?p=makhluq-e-mahbub
سلام
اون پست رو خوندم.
فهمیدم که اگر عده نگه ندارد به مرد مربوط نیست.
ولی درباره گذشته،اگر یقین داشته باشم با کسی کار حرام یا حلالی انجام داده میتونم این کار رو بکنم؟
اگر یقین نداشته باشم و او هم ادعایی ابدا نکند و من هم سوال نکنم میتونم؟
اگر زن از سن عده نگهداشتن رد شده باشه،و سوال ازش نکنم میتونم این کار رو بکنم؟
سلام
۱.اگر یقین داشته باشید که قبلاً متعه کسی بوده (نه زنا که عده ندارد) تا زمانی که احراز نکردید از عده خارج شده باشد نمی توانید متعه نمایید
۲.اگر زن، مورد اتهام نباشد، فتوای فقها بر عدم احتیاج به تفحص است بنابراین می توان پرسش نکرد
۳.اگر یقین دارید که زن شرعاً یائسه است و عده ندارد، مطلقاً اشکالی ندارد
موفق باشید
سلام.
میتوان زا فاسد را صیغه کرد؟
اگر بدانم دیشب با کسی دیگر بوده چطور؟
اگر بدانم فردا نیز با کس دیگری خواهد رفت چطور؟
اگر بدانم عده نگه نمیداره چطور؟
میشه؟
سلام
این لینک را عنایت کنید
http://www.313amir.ir/?p=wa-inak-nokhodaki
اگر پاسخ تان را نگرفتید بفرمایید
موفق باشید
آدمای کوچیک ادعا دارن با همه کوچکی ام ادعایی ندارم اما سوال پرسیدید.در مورد غزل مذکر قرن ۶ تا ۱۰گفتم ...مغ بچه هم در اصطلاحات عرفان و تصوف :نتیجه حال تجلی عارف است.
بسیار خب
ممنون از شما که یک جوابی دادید
حال می پرسم این تجلی عارف به چه معناست؟
آیا شخص عارف در چیزی تجلی می کنه که مجازاً میگه مغ بچه؟
یا خدا تجلی می کنه برای عارف و به شکل مغ بچه میشه؟
سؤالات دیگری هم دارم که بعداً عرض خواهم کرد
ممنون
موفق باشید
ارادت. بعدا بیشتر متشکر می شوید!
دوستان مشعوف شدند از این سوپر پست جنابعالی.خواهشا به منظور حض بیشتر نقبی هم به سایر شعرا بزنید تا پورنوی جدید شما را شاهد باشیم.جنون عقل هم خودش حالی دارد استاد!حیف از امثال حافظ که عمرشان صرف معشوق پنهانی شد.
سلام جناب امیر...
با آرزوی سلامتی برای شما...
ای کاش کمی توحید می دانستیم تا هر که هر چه را گفت به سادگی نپذیریم... و از افراد برای خود بت نسازیم
قلمتون سبز و پاینده باشه
.
.
.
یا حق
سلام برادر گرامی و تشکر از محبت شما
خدا به شما توفیق عنایت کند
یاعلی