کهف اصحاب

*(فأووا إلی الکهف ینشر لکم ربّکم من رحمته)*

کهف اصحاب

*(فأووا إلی الکهف ینشر لکم ربّکم من رحمته)*

هیأت عاشقان پدر و پسر و روح القدس!

تاکنون درباره سبکهای عزاداری عاشقانه و غیرعقلایی بعضی عوام در عاشوراء و عزای سیدالشهداء(ع) حرف و کلام، بسیار گفته و نوشته شده و تذکرات فراوانی از جانب اهل علم به جهال عاشق، ارائه شده است بارها گفته شده که باید سیره ما در عزاداری، همان چیزی باشد که خود اهل بیت(ع) از ما خواسته اند و برای ما تبیین کرده اند لکن بازهم ماه محرم و دوباره سیره های شیطانی جاهلانی که عرصه عزاداری اهل بیت(ع) را عرصه عشق بازی و هواپرستی خود می خواهند و به تنها چیزی که نمی اندیشند خواسته همان امامی است که تحت نام او مراسم می گیرند ظاهراً کارکرد عزاداری برای بعضی ها صرفاً کارکردی نفسانی است که برای تخلیه احساسات و هیجانات بکار می رود و بهانه ای است برای دور هم جمع شدن و خوردن و آشامیدن و رفع خستگی از کارهای روزمره و بعد هم انجام عملیات سماع عرفانی جهت تمدد اعصاب!

 

روشن است که منشأ این حرکاتِ خالی از جهت گیری حقیقی، چیزی نیست جز نگاه عاشقانه و دلخواه گرایانه به دین... همان نگاهی که در مراتبی احیاناً به حرکاتی خلاف ممشای معصومین(ع) نیز می انجامد افرادی که چنین نظرگاهی در مقوله عزاداری دارند بعضاً در سایر جنبه های زندگی دینی خود نیز در همین بستر رفتار می کنند و دینداری آنها به جای اینکه مستند به ادلّه معتبر و قابل دفاع عقلایی باشد به مشتی احساسات آنی و زودگذر، بند است که در تلاطم های مختلف زندگی براحتی از هم می پاشد و ضامن اجرایی همیشگی و ماندگار و محکمی در ورای دینداری آنان به چشم نمی خورد چند روز در محرم و چند شب در لیالی احیاء، آنها را می بینی و سایر اوقات، خبری از آنان در هیچ کدام از عرصه های دینداری نیست

 

رفتار دینی این افراد از آنجا که از فرمان عقل و اتّباع دلیل، ناشی نشده نتیجتاً در سایر عرصه های دین ورزی نیز تابع این فرمان نمی گردد و به یک دینداری «عشقی» تهی از مسئولیت عقلی می انجامد که بسیار شیرین و دوست داشتنی و با هوای نفس، سازگار است... در مسلک آنان، رفتارهای نمادین و سمبولیک، اهمیت والاتری از رفتارهای ریشه ای و عمقی دارد و گاه این نمادها تا حدی فربه می شوند که جایی برای عمق و اصالت فرمانهای اصیل دین نمی ماند و بعضاً به رفتارهای ناقض دین کشیده می شود

 

از گفتن کفریات و لگدمال کردن گوهر توحید، زیر پای رقاصان فلان هیأت و عرعر کردن آوای شرک در نوای فلان مداح و بهمان «ذاکر» گرفته تا ترک نماز و سایر واجبات به بهانه عزاداری و ایجاد مزاحمت برای مؤمنین با راه انداختن دسته های بی هویت که شبیه کارناوال شادی و محمل مناسب اختلاط حرام دختر و پسر است و ایجاد سر و صدای ناهنجار در زمان و مکان نامناسب و نجس کردن مساجد و اماکن متبرکه و پرستش عَلَم و کُتل و ترویج شمائل چرند و نقاشی های قهوه خانه ای تحت نام ائمه و اولیاء و جنایت بر نفس و اضرار به بدن و تخریب شأن و وجهه دین و... همگی بروزها و ظهورهای همین نگاه ضلالت بار است که دین را امری عاشقانه می خواهد و می خواند و آن را از ماهیت عاقلانه و مسئولیت شناسی متفقهانه اش تهی می نماید

 

از آنجا که این نگاه، نسبت به حقیقت و واقعیت و مسئولیت عقلی انسان در تحقق آن، نگاهی خنثی و بیطرف است فلذا با همه گونه فرقه و مسلکی، قابل جمع است (صلح کل) و در پیروان ادیان مختلف و مسلکهای متناقض، می توان نمونه های مشابه و بعضاً یکسانی از این نوع دین ورزی را مشاهده نمود عاشقانی که تهی بودن شان از پیام فکری و محتوای مکتبی، موجب یکسانی رفتار آنها شده و از آنجا که دین ورزی آنان، چیزی فراتر از "عشق بازی" نیست نتیجتاً تضادّهای بنیان مکاتب شان با یکدیگر، مانع از تشابه "قلوب"شان و همسانی سبک رفتاری آنان نمی شود *(تشابهت قلوبهم)* البقرة آیه118 و عجیب اینجاست که وقتی مورد اعتراض و انتقاد دیگران قرار می گیرند و از آنها خواسته می شود به حجّت های مستحکم و براهین مدلّل و رفتارهای مبتنی بر فهم و تفقه روی آورند همگی یکطور جواب می دهند:

به رغم مدعیانی که منع عشق کنند . جمال چهره تو حجت موجه ماست!

 

یک نمونه از این رفتارهای ناشی از حبّ شدیدِ خارج شده از حدود عقلایی (عشق) را می توان در عزاداری مسیحیان برای مصلوب شدن عیسی شان! (که با حضرت عیسی علیه السلام تفاوت بنیادین دارد) چنین ملاحظه کرد:

 

نظرات 36 + ارسال نظر
بابک دوشنبه 1 بهمن 1386 ساعت 16:01

سلام خدمت برادر بزرگوار آقای امیر خان:
چرا قاعده عقلی برای اموری مثل اثبات خدا، بی‌خاصیت و عقیم است؟ عقل بشر برای دنیا علتی در نظر می‌گیرد و بناچار برای آن چیز، نیز باید علت دیگری برگزیند و برای علت بعدی هم علتی دیگر و ... الخ. ملاحظه می‌فرمائید که برای بحث اثبات خدا این قاعده بی‌فایده می‌گردد و به تسلسل می‌رسد.
اما در پاسخ به شما باید بگویم که: منظور من هستی مطلق است ( تمام موجودات هم در بخشی از هستی مطلق هستند)حال اگر این هستی مطلق(طبیعت) را دایره و خطوط داخل آن را طبق نوشته ی قبلی (جهان) فرض کنیم چه می شود؟اصلا" چرا طبیعت را همان خدا نپنداریم؟
با تشکر از شما.

سلام برادر گرامی.. اتفاقا سؤال اینجاست که چرا طبیعت را همان خدا بدانیم!؟ و روی چه قاعده عقلی؟ ما هستی موجودات اطراف خود را به واسطه ماهیت و آثارشان درک می کنیم و هستی خدا را نیز به ضرورت برهان عقلی می فهمیم حال به چه وجهی بیاییم این دو را یکی کنیم!؟ همان ضرورت عقلی که خدا را برای ما ثابت کرده، تباین ذاتی و صفاتی خدا با این جهان را هم به ما نمایاند چون اساس آن ضرورت، بر نفی حدود و اوصاف از موجودی فراتر از این جهان بنا شده که مسلماً "غیر" آن است اگر ما این برهان عقلی را نداشتیم دیگر لزومی نداشت اصلاً خدایی فرض کنیم حال چه بیرون از موجودات و چه عین آن.. اگر خدایی هست وجود او نه با حس و درک عادی بلکه با برهانی عقلی اثبات می شود که اگر آن برهان را مخدوش بدانیم دیگر اصل وجود او زیر سؤال است چه رسد به تساوی او با این مجموعه.. موفق باشید

بابک شنبه 29 دی 1386 ساعت 18:38

سلام به آقای امیر خان و پوزش بخاطر بد قولی:
انسان‌ها در دایره هستی گرفتارند و راهی به بیرون این دایره ندارند. منظورم از دایره هستی کل جهان هستی (عالم ذر، عالم واقع، و عالم باقی) است. اگر خدا بیرون دایره هستی باشد، چون ما همه در دایره هستی گرفتاریم و راهی به بیرون دایره نداریم، دیگر راهی برای اثبات و درک خدا و درستی یا نادرستی دین وجود ندارد. در واقع هر یک از ما بر اساس ظن خود استدلال می‌کنیم و معلوم نیست از این استدلال‌ها کدام درست و منطبق با حقیقت بیرون دایره است.

اگر خدا درون دایره باشد در آن صورت می‌توان آن را درک کرد، و شاید در این حالت از خدائی خلع شود، ممکن است هم نشود. حالت دیگر این است که خدا همان دایره و جهان هستی هم همان دایره باشد. هر سه سناریو می‌تواند درست باشد و البته درست بودنش به تعاریف قراردادی ما بستگی دارد.

با ترسیم چند خط راست این دایره را به چند بخش تقسیم کنید. چه خواهید داشت؟ یک دایره که با خطوط تقسیم بندی شده است. حالا خط‌ها را عوض کنید و جور دیگری درون دایره را خط خطی کنید. حالا چه خواهید داشت؟ دایره همان دایره است، ذاتش عوض نمی‌شود اما حالتش عوض می‌شود. حالا چه اشکالی دارد که این دایره را خدا و خطوط درون آن را جهان فرض کنیم؟
من این نوشته را از وبلاگ رازهای نهفته گرفتم و می خواستم نظر شما را بدونم ؟
با تشکر و التماس دعا

سلام بر برادر گرامی.. این چیزی که الان شما به نقل از آنجا ترسیم کردید یکی از قرائات مکتب عرفان است که به جای توحید خدا به وحدت وجود معتقد هستند لکن طبق همان بیانی که در وبلاگ سابق و همچنین چت مان عرض شد خدمت تان: همه موجوداتی که در درک ما قرار می گیرند دارای حدود و اوصافی هستند که به ضرورت عقلی باید هر حدی از حدّدهنده و هر وصفی از وصف دهنده ای نشأت گرفته باشد و اگر آن حدّووصف دهنده، خودش حد و وصفی داشته باشد باز او نیز احتیاج به بالاتر خواهد داشت و همینطور تا جایی که موجودی به ضرورت عقلی (و نه درک حسی) ثابت شود که خود نه حد داشته باشد و نه وصف و در عین حال همه این حدود و اوصاف را ایجاد کرده باشد چنین موجودی از هر محدودیتی منزه و مبراست و نمی توان او را با مخلوقش که کل جهان متغیر و محدود است یکی دانست.. موفق باشید

اشنای دیرین شنبه 29 دی 1386 ساعت 18:36 http://nabiekazeb.wordpress.com

سلام.
مطلب وبلاگتونو خوندم...اتفاقا منهم مطلبی در مورد عاشورا نوشتم ُ شاید کمی با نظرات شمامشابه باشد اما اگر بخوانید و نظرتونو با ما تقسیم کنید خوشحال میشم.
در مسیحیت هیچ عزاداری وجود ندارد و اینهایی که این کارها را میکنند ، مسلما مسیح رانشناخته اند چون مسیح هرگز دستور به چنین کاری نداده و در ثانی مسیح زنده است و برای کسی که زنده است عزاداری معنا ندارد.
اینان کسانی هستند که مسیح بهشون خواهد گفت از من دور شوید که شما را نمیشناسم.
دعا میکنم خداوند چشمان روحانی همه را باز کند و همه را از این خرافات ازاد کند تا این وقت و انرژی که صرف این خرافات میشه صرف شناخت خود خدا بشه.
فیض و رحمت خداوند با شما و دیگر عزیزان خواننده این وبلاگ باد.

علیک.. وبلاگ تان را خواندم.. باید بگویم شما اول بروید دین حق را منطبق با حجج عقلیه و ادله برهانیه بدست آورید سپس درباره آداب و رسوم دینی اظهار نظر کنید شما که فرق بین خداوند لامکان و لایتناهی را با بشر مقدس و پیامبر معصوم خدا حضرت عیسی(ع) تشخیص نمی دهید معلوم است چطور وقت و انرژی تان را صرف شناخت خدا کرده اید! مضاف بر اینکه اگر چشمان نابینای خود را درست باز کرده بودید می دیدید آنچه در این پست، مورد انتقاد قرار گرفته، روحیه عشقی و نگاه دلخواه گرایانه به مذهب است که خب در میان مسلمان نماها همان نمودی را دارد که در صلیب پرستان مشاهده می شود ضمن اینکه عزاداری لزوماً مخصوص مرگ نیست همین که به بهانه همدردی با عیسی شان، چنین حرکاتی می کنند همین کافی است که بدانیم در چه پایه ای از تفکر هستند و نگاه شان به دین ورزی از چه سنخی است.. خداوند شفا دهد و چشم بینا و عقل آزاد

مریدنور شنبه 29 دی 1386 ساعت 01:30 http://moridenur.blogfa.ir

ارادت.والله تا قبل روشن شدن چشم ما به مطالب وبلاگ شما که خوب می دید مگر این فرمایشات حجاب بر دیده انداخته باشد!خیلی عجیب است شما این همه سنگ ان ابدال را چرا روی سینه مبارک که مخزن عنایات الهی است گذاشته اید؟عاشورا بهانه مضحکه ای که به راه انداخته اید نکنید چون بعید است بتوانید با این سلسله عقول مبتدای و منتهای حرکت امام را تشریح کنید که به زعم عاشورا بودن یا به سوم رسیدنش بنده قهقه هم میزنم تا نه فلک بشنود که بر اهل ضلالتی چون من که خطا از حد فزون است بلا اشکال است !حالا به عقول برسیم.شوخی هم نداریم.موضوع دارد جالب و جدی میشود.شما مطمئن باشید بنده جزو آن موافقین اهل هستم که اولیات را منکر نیست .بسم الله... خداوند دائره ادراک عقول ما را از حصار جمود عبور بدهد ان شاءالله.

در کوری دیده، بیش از حجاب مطالب حقیر، محتمل بدانید حجب غروریه را که سابقاً نداشتید و اخیراً با تعریفی که از شما کردیم ظاهراً چشم خوردید و باحجاب شدید! درباره رفتار معصوم هم فعلاً صحبت نکنید چون هنوز موعد صحبت روی آن نرسیده و ما هنوز روی مفاهیم اولیه عقلی، از شما اطمینانی نداریم چه برسد به تحلیل صحیح رفتار معصومین(ع) وقتی به شما گفته می شود به حجیت ذاتی عقل، اعتراف کنید بجای فهم بداهت مطلب، دچار تخیل جمود می شوید! حال بگذریم... شما به همون سؤال آخر بنده پاسخ بدهید: حجیت چیست؟

مریدنور جمعه 28 دی 1386 ساعت 16:02 http://moridenur.blogfa.ir

ارادت.عرض کنم هنر شما استفاده از جهالت دیگران است.برادر عزیز.حجیت عقل اثبات شدنی نیست.تنها یک پیش فرض است که طرفین صحبت می پذیرند معیارشان عقلی باشد و بعنوان حکم فی مابین قبول کنند..چون برای اثبات حجیت عقل خودش عقل لازم است که فرض اول باشد!اشکال شما مغلطه فاحش در عالم ثبوت و اثبات است.بنده هم برای شروع اینرا قبول کردم و قبول کردیم معیارمان عقلی باشد و بر این اساس قران که متن و نص آن مورد ماست در تایید اشراق و الهام قلبی حضورتان عرضه میشود .حالا اینکه عقل مورد قبول شما تا آنجا قطع نمی دهد اشکالش را در اینطرف موضوع جستجو نکنید.ان شاء الله در پستهای بعدی وبلاگ در حد اقناع عقل سلیم خدمت دوستان عرضه میشود.یا حق.یادم رفت اینرا عرض کنم آن ابدال بلا نسبت سایر ابدال و حضرتعالی غلط کرد این فرمایش خلاف شرع مقدس را به حضرتعالی بیان نمود چون هیچ کس بانی هدایت نیست حتی رسول الله هم متذکر است و بس.حالا مطمئن هستید این یک ابدال همان الهامات شیطانی نیستد؟

ظاهراً آن وصف (کور) که برای چشم بصیرت بنده گفتید به چشمان جنابعالی انسب است چرا که بنده صحبتی از هدایت نکردم! کامنت را یکبار دیگر بخوانید و با چشمان باز! شما گفتید بحث آیا فقط با موافقین؟ بنده گفتم خیر بحث در مسیر اهل کردن مخالفین هم هست لکن مخالفینی که اولیات را هم انکار نکنند و نقطه مشترکی برای آغاز داشته باشند که خب از مطالب شما کاملاً مشخص است! فلذا صحبتی از هدایت نبود و همان تعبیر متذکر را شرح و بسط کردیم از جریان ابدال هم لبخندی زدیم که اگر شب عاشورا نبود مسلماً به قهقهه تبدیل میشد! یعنی واقعاً جنابعالی از چند علامت تعجب بنده متوجه نشدید که اصل مطلب، شوخی است؟ در آخر هم یک سؤال کردیم که بی جواب گذاشتید... با این مقدار دقت و تأمل که از شما دیده می شود، دیگر چه جای بحث و کلام؟ خداوند، دقت و بصیرت عنایت کند.. یاعلی

خادم الرضا علیه السلام پنج‌شنبه 27 دی 1386 ساعت 23:47 http://ala.mihanblog.com

سلام علیکم
ضمن تسلیت تاسوعا و عاشورا
توجه شما رو به یک مطلب در مورد سندروم چشمی ناشی کار با کامپیوتر و نرم افزار جلوگیری آن در آدرس زیر جلب میکنم :
http://ala.mihanblog.com/post-۴۴.aspx

سلام علیکم... اعظم الله اجورنا و اجورکم.. یاعلی

خادم الرضا علیه السلام پنج‌شنبه 27 دی 1386 ساعت 19:08 http://ala.mihanblog.com

یک پست حذف شده (بدون شرح!)
http://alirezam.persiangig.com/bin/Ashq.gif

فصل مشبعی خندیدیم اخوی! هم از شدت ربط آیه به مدعا و هم از کلمه مبعوص!! میگم شما آخرش میری بهشت با این ادخال!هات پر بیراه نمیگم .. زنده باشی و موفق

مریدنور پنج‌شنبه 27 دی 1386 ساعت 13:08 http://moridenur.blogfa.ir

ارادت.عقل خودش حجیتش را از جای دیگه وام گرفته بزرگوار.از اینجا خلط بحث شما شروع میشه .از همون یکی از ابدالی که به شما پرچم داده بپرسین براتون روشن میکنن.درضمنومنم یه سری روایات عقلی و نقلی! پیدا کردم.سند قرآنی هم داره.برای فحش دادن به عقول جمود.کامنتتون رو باز بزارین بد نیست عزیزان گاه به گاهی ثواب ببرن.نمیدونم این ابدال کی بود پا گذاشت رو سر شما ولی ظاهرا بد جایی گذاشته چون چشم بصیرت رو کور کرده.اگه بحث شما فقط با موافقین هست که دیگه چه بحثی؟رسالت شما در اهل کردن اباطیلی مثل منه که موجب امتنان خاطر هم میشود.راستی این ذاتی بودن حجیت عقل هم خیلی جالب است.این ذات ...؟؟؟مثلا اینکه من سئوال کنم چرا چوب رو اب میمونه شما بگین در ذات چوب اینه که رو آب ببونه و ذاتیتش اقتضای این شناور بودن رو داره.حالا شده حجیت عقل.ادامه بدین به نتایج خوبی میرسم.یا حق

تحیت.. برادر عزیز! ظاهراً جنابعالی یا عقل را نمی دانید چیست و یا حجیت را و یا هر دو را و همچنین ذاتیت را! وگرنه چه جای این مثال بی ربط بود؟ شما اگر به معنای حجیت دقت کنید امکان ندارد ربط و تلازم آن به عقل را درک نکنید که به نحو ذاتی و عینی است بنابراین یا در مقام مکابره هستید و تجهیل که در اینصورت بنده با این چشم بصیرت آن چنانی ام که گفتید و آن عقل جمودی و سایر مطالبی که نسبت دادید نباید اصلاً مورد خطاب بحث شما قرار می گرفتم و یا در مقام عدم دقت و فقدان امعان نظر هستید که بازهم بحثی بین ما نخواهد بود چون این گزاره که {عقل، حجت ذاتی است} ذاتی و عینی و حقیقی و بدیهی و بی نیاز از برهان است نگران ثواب و فحش هم نباشید شما فحش تان را بدهید ولو کامنت خصوصی بماند! ثواب شما بر فرض وجود، دائر مدار عمومی بودن کامنت نیست ضمناً از آن ابدال! درباره رسالتم پرسیدم! فرمودند رسالت شما در اهل کردن مخالفینی است که حداقل نقطه مشترکی با شما دارند و در سایر موارد، اختلافاتی دارند که همان را نیز در فضای دلیل وبرهان مطرح کرده و بررسی و تحلیل می نمایند نه کسانی که حتی اولیات را هم انکار می کنند و بنیان شان بر چیزی غیر از حقیقت و التزام به ادله، بنا شده است! ضمناً فرمودند! به شما بگویم حجیت را تعریف کنید ببینیم اصلاً درک شما از آن چیست! یاعلی

دانشجوی هرز پنج‌شنبه 27 دی 1386 ساعت 00:01 http://www.azad-qom.blogfa.com

برای این پرسیدم که ببینم شما همون بنده خدای نور المبینی یا نه اگه هستی که هیچ اگه نیستی ما رو حلال کن غیبتتو کردیم

حلال.. یاعلی

دانشجوی هرز چهارشنبه 26 دی 1386 ساعت 21:00 http://www.azad-qom.blogfa.com

به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام
مربی ٬ شما بودی که بنده رو خر خطاب کرده بودی ؟ ( توی بخش نظرات وبلاگ حاصل اوقات )

سلام.. خیر

. چهارشنبه 26 دی 1386 ساعت 09:15

اگر همه عالم و آدم بگویند که فحاشی نکن، تو کار خودت را بکن. کی به کیه؟ خدایی که در کار نیست. واقعاْ جهل مرکب یعنی همین. آدم نادان باشد، اما احساس کند که داناست و دیگران مشتی الاغ و سگ و چارپا.
جناب فحاش از به خاطر این فحاشی هایت از پارسی بلاگ رانده شدی. از خدای بزرگ خواهم که از درگاه خدا رانده نشوی، چنان که شیطان رانده شد.

چنان از {رانده شدن از پارسی بلاگ} سخن می گویید که آدم فکر می کند پارسی بلاگ، کنگره عرش است و مدیرش حضرت حق! جهت اطلاع شما عرض می شود: مطالبی که در جهت روشنگری نسبت به ملحدان و افشاگری بدعتگذاران نگاشته می شود مسلماً به مذاق دوستداران آنان خوش نمی آید و جلوی نشر آن را می گیرند چسباندن انگ "فحاشی" نیز تاکتیک نخ نمایی است برای رد گم کردن و بهانه کودکانه ای است برای توجیه رفتار وحشت زدگی ناشی از نشر حقیقت! منتها آقایان، طرف حساب خود را نشناخته بودند و ای بسا گمان برده بودند که در اینجا با من طرفند غافل از اینکه به قول یکی از رفقای اهل علم، این کهف، صاحب دارد و خودش از آن حمایت خواهد کرد (سلام الله علیه و عجّل الله فی فرجه) ضمناً حقیر تصور ندارم که همه الاغ هستند و چارپا و من دانا؛ بلکه معتقد و معترفم به قصور علمی خویش و تنها کسی که در این مجال، او را شایسته آن عناوین می دانم همان استاد محترم است که نمی فهمد نباید از دانشگاه قم، کانکت شده و کامنت بگذارد که سریعاً شناخته شود و زورش می آید برود یک عدد کارت اینترنت خریده و از منزل، وصل شود جهت پیشگیری از ضایع شدن! موفق باشید و همیشه عاشق!

احمدرضا چهارشنبه 26 دی 1386 ساعت 03:14 http://www.haseleogt.blogfa.com

حقیر ابائی از شنیدن اهانت از جانب شما به شخص خودم ندارم. قدر شما از همین کامنت برای ما روشنه. جدای از اینکه تکلیف در برابر لحن فحاشانه شما در قرآن کریم مشخص شده (و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما) اگر نبود که عنوان طلبه علوم آل محمد (ص) رو دارید و شأنتون بالاتر از اینه که جسارتی به محضرتون بشه جواب ناسزاتون رو می دادم علت پاک شدن کامنت قبلی شما فحش هایی بود که به مرحوم قاضی (رضوان الله علیه) داده بودید. بلاشک کامنتی که گذاشته بودید از نظر خدا دور نمونده چه من پاک کرده باشم چه نکرده باشم. (نعوذ بالله من شرور انفسنا)
شنیدم که در حدیثی از رسول اکرم (ص) داریم که: "قال الله تبارک و تعالی من اهان لی ولیاً فقد ارصد لمحاربتی" دعا می کنیم که این حدیث درست نباشه و شما از مشمول این حدیث بودن و تهدیدی که توش براتون هست نجات پیدا کنید. سوای از مجازات الهی آیا می دونید که طبق قانون مجازات اسلامی کسی که شخصی رو هجو کنه به حبس از یک تا شش ماه محکوم میشه؟! و طبق ماده ... توهین به افراد از قبیل فحاشی و بکار بردن الفاظ رکیک اگر موجب حد قذف نباشه 74 ضربه شلاق داره؟! شما قراره به ما دین یاد بدین. این فحاشی تون به محضر عالمان و مجتهدان دین کدوم باب از دینه؟
شما برای ما ناپیدا نیستین جناب امیر! برای مخفی کاری نیازی به نوشتن آدرس وبسایتتون بصورت http://sss.sss.sss و آدرس پست الکترونیک بصورت sd@y.jjj نیست. رسیدن به محضرتون هم کار سختی برای ما نیست.

ظاهراً حقیر در دیدگاه جنابعالی در عداد جاهلین نبودم که مخاطب به سلام نشدم! با این حال، بنده لازم می دانم که سلام کنم و تحیت: سلام علیکم و تشکر از سوءظن و تهدیدات عجیبه و حرکات غریبه شما و اما بعد: 1.جهت اطلاعتان عرض می شود که بعضی عزیزان هستند که هر از چند گاهی مطالب جالب و خواندنی و احیاناً طنز و فکاهی مخصوصاً در عرصه عقائد اهالی بدعت و تحلیل حرکات اولیاء الحاد (لعنت الله علیهم اجمعین) جهت تنوع حال و تجدید ذائقه و رفع خستگی به ایمیل حقیر لینک کرده یا آف می گذارند بنده هم بعد از مطالعه و تلخند، بعضاً برای بعض عزیزان دیگر، همان لینک ها را آف می گذارم و آنان نیز برای دوستان خود وقس علیهذا 2.کسی که بخواهد مطلبی را بطور ناپیدا و ناشناس بیان کند می تواند کامنت را بدون نام و آدرس بگذارد و اجباری بر دادن آدرس وب غلط و ایمیل جعلی نیست همانطور که اگر از ردیابی آی پی اش نگران باشد تغییر آی پی و به خطا انداختن طرف مقابل، کاری است ممکن برای اهلش 3.بنده نه شأنی دارم آن گونه و نه قدری.. با این حال اگر من باب شأن بنده، مراعات کردید و تصور می نمایید جسارت ننمودید بنده ضمن تشکر از این همه مراعات و شأن شناسی!جنابعالی، خدای را سپاس می کنم که نخواستید جسارت نمایید! که در آن صورت، حساب شما با کرام الکاتبین بود 4.بنده برخلاف فرمایش تان، ابداً و اصلاً بنا ندارم به جنابعالی "دین" یاد دهم یکبار به آن رفیق شفیق تان خواستم دین یاد بدهم که با حرکات جالب توجه شان، حساب کار دستم آمد و از هرچه دین آموزی به امثال ایشان پشیمان شدم شما هم مطالب بنده را به خود نگیرید *(لکم دینکم و لی دین)* 5.با این حساب، وجهی برای رسیدن به محضر حقیر، به نظر نمی رسد ولو برای شما، مثل سایر عزیزان، سهل و یسیر می باشد! مگر بخواهید برای کاری غیر از کسب علم، خدمت برسید (نظیر شلاق زدن و زندان کردن و امثالهم) که در این صورت دقت دارید که *(و لینصرنّ الله من ینصره انّ الله لقوی عزیز)* به دو کلمه "قوی" و "عزیز" اکیداً توجه دارید که!؟ 6.آیت الله صافی گلپایگانی اخیراً فرمودند کسانی که در تمجید از مولوی، آن حرفها را زدند باید از امام زمان خجالت بکشند آقای نوری همدانی نیز مشابه همان مطالب را بیان کردند نمی دانم آن رفیق تان که در "مداحی" از مولوی، مؤمنین را مورد هتک و فحاشی قرار می داد از این حرکاتش توبه کرد یا خیر لکن می دانم که بیشترین فریاد اهل دوزخ از تسویف توبه است حواس تان شش دنگ جمع باشد! 7.و اما درخصوص قانون هم خوب است بدانید در همان قانون مجازات اسلامی، کسی که از پدر و مادر مسلمان، زاده شده و سپس بعد از بلوغ و اظهار اسلام، به کفر گراییده و ملحد شده است مجازات او مرگ است و ضمناً در جریان باشید که چنانچه در اثر بعضی موانع، اجرای قانون شرع و حدود الهی در بعضی مصادیق آن میسر نشود لکن در حکومت آخرین ذخیره خدا مولانا بقیةالله الاعظم روحی فداه حتماً در تمام مصادیقش عملی خواهد شد فتأمّل جیّداً! موفق باشید

نور المبین چهارشنبه 26 دی 1386 ساعت 01:57 http://sss.sss.sss

با عرض معذرت
جریان رو براتون ایمیل می کنم

متشکرم.. یاعلی

[ بدون نام ] چهارشنبه 26 دی 1386 ساعت 01:06 http://sss.sss.sss

انشاء الله که قیامتی در کار نباشد...

بله!!!!؟؟؟؟

آرش چهارشنبه 26 دی 1386 ساعت 00:39

سلام.
عکسها جالب بود.
فقط آرم وبلاگ شما با علامت بهاییت شباهت داره!!!!!!!!!!!!اگه کمی دقت کنید بهتره.یا علی

سلام.. آرم منظورتون لوگوی آبی رنگ هست یا لوگوی تیتر بالای صفحه یا چیز دیگر؟

سلمان سه‌شنبه 25 دی 1386 ساعت 22:17 http://http:/360.yahoo.com/sasansaba

سلام علیکم
آقا حرف دل ما رو زدی.خدا خیرت بده.
عکسای جالبی بود.درباره اینگونه عزاداری برای مسیح علیه السلام شنیده بودم.اما نمیدونستم تا چه حد صحیحه.به هر حال مستند خوبی ارائه دادید.راستی اگه میشه آدرس عکسارو بدید.یه نکته هم به خادم الرضای عزیز : شحات انور سنی بود پس تسلیت جایی نداشت.
إن شاءالله توفیق دیدار به زودی حاصل بشه و مانعی پیش نیاد.
خدا نگهدارت

سلام علیکم و رحمةالله.. ممنون از دعاتون.. عکسها رو دو سال پیش از یک سایتی برداشتم که اسمش خاطرم نمونده و از این بابت شرمنده شما و مسئولین اون سایت.. در خدمت تون هستیم و مشتاق دیدار.. یاعلی

مریدنور سه‌شنبه 25 دی 1386 ساعت 19:27 http://moridenur.blogfa.ir

ارادت.شما در تعریف ایمان قلبی به مقولات ورای عقل ه هنایت داشتید از جمله روح و تعبیر قلب که به به اثبات عقل رسیده است اشاره داشتید.نکته قابل عرض هم این که خود عقل جزو نفس ناطقه هست و اینکه جزء بتواند احاطه بر کل داشته باشد و در صدد اثبات بر اید بر میگردد به همان اعجاب عقل در ثبات خدا.حضرتعالی در بحث اثبات خدا شدیدا مغلطه نمودید.تعریف ارائه شده از طرف خودتان مجددا مرور نمائید.ضمن اینکه این بخش روح و دل و تجلی بیرونی را هم تشریح فرمائید.چون حتی در بخش اعجاز هم اشاره داشتید عقل باید یا الزاما آنرا تایید کند لازم به ذکر است این امور ادله اثباتی نیست بلکه صرف الزام است.موردی که شما در فرمایشات از ان چشم پوشی کردید اینکه خود این عقل و حجیت آن چگونه اثبات میشود و از کجا معلوم درست باشد آنچه شما بدان رسیده اید درست است.چون ادله شما مبتنی بر همین آیات و روایاتی است که از عالم عقول در شکل مقبول شما خارج است اما در یک خلط مبحث اول عقل را که از همان بالاست و ورای تصور عقل است مقدمه اثبات مطالبی قرار می دهید که وامدار عالم مورای عقل است و جالب تر اینکه در نفی و رد الهامو اشراق روحانی از اینها مدد میگیرد.یک خط فصل و ممیزی مطرح کنید اینکه عقل مورد قبول شما از کجا آمده.چگونه اثبات شده و حجیت آن در کجا و تا چه سطحی به تایید رسیده است؟البته دست به آیات و روایات هم برای اثبات مدعی نزنید چون اعتقاد من ین است خود این موهبت حجیتش را از آن بالا گرفته و بعنوان رسول باطنی یاد شده که خودش نکته قابل توجهی است این تعبیر باطنی که موید مراتب عقل است.مطلب اینجاست در عقل جزوی بسیاری از اموری که حضرتعالی در مقام مخالفت با آن هستید نمود ظاهری دارد و هرچه عقل از این علوم اکتسابی و متغیر بیرون میرود و از استحاله زمانی خارج میشود . ورای عقل بحثی وارد تکامل عقلی شده و به مراتب بالاتر از همین قوه تمییز و ادراک میرسد دامنه مخالفت و شبهات کمتر میشود و ترجیحا سکوت میکند.یا حق

تحیت.. اولاً تشبیه نفس ناطقه انسانی با خداوند و ربط دادن آن با بحث جزء و کل، بسیار بی ربط است و خلط مبحث می باشد ثانیاً آنچه که در اعجاز مطرح است بحث حقانیت و صادق بودن مدعی فرستاده شدن از جانب خداست نه تأیید مفاد معجزه توسط عقل که خلط مبحث است ثالثاً ما از شما تعهد گرفتیم که به حجیت ذاتی عقل اعتراف کنید که کردید حال چه شده که دوباره برگشتید به همان نقطه اول؟ یعنی چه که حجیت عقل از کجاست؟ یعنی چه که حجیت عقل را بواسطه آیات و روایات گفته ایم!؟ ما می گوییم حجیت ذاتی عقل آن وقت شما حجیت عَرَضی و به تبع آیات و روایات را در دهان ما می گذارید؟ ما به شما می گوییم آیات و روایات را کنار بگذارید و استناد نکنید به آن، آنوقت شما....؟ ما می گوییم عقل ذاتـــــاً حجت است و حجیتش بند به چیز دیگری نیست باز شما می روید روی عوالم غیبیه تان؟ نخیر! اینطور نمی شود! بازهم تأکید می کنم اگر شما حجیت عقل را ذاتی نمی دانید ما بحثی نداریم با شما چون نقطه مشترکی نداریم... اگر شما عقل را وامدار!!ماوراء عقل می دانید اساس بحث بین من و شما بیجا و باطل است.. یاعلی

خادم الرضا علیه السلام سه‌شنبه 25 دی 1386 ساعت 14:04 http://ala.mihanblog.com

ضمن تسلیت ایام محرم ، و رحلت آقایان شهیدی و شحات انور ،

دوستان برای دانلود چهار کتاب عاشورایی زیر

1. دانلود « اسرار عاشورا جلد 1 و 2 » سید محمد نجفى یزدى

2. دانلود « لهوف »

3. دانلود « پیام عاشورا » حاوى بیش از 160 پیام از حسین بن على

4. دانلود « فرهنگ عاشورا » جواد محدّثى

میتوانند به این آدرس مراجعه کنند :

http://ala.mihanblog.com/post-42.aspx

اعظم الله اجورنا و اجورکم.. اسمی از این آیت الله!!؟مجتهدی تهرانی نیاوردی! نکند شما هم مثل ما.....!؟ یاعلی

فرهاد سه‌شنبه 25 دی 1386 ساعت 10:53 http://www.farhadqasimi2u.blogfa.com

سلام دوست عزیز !
شهادت امام حسین (ع) را به شما تسلیت عرض میدارم .
امیدوارم که همیشه در زندگی تون موفق باشید بسیار مطلب جالب بود . به من سر بزنید .

سلام برادر گرامی.. خدمت می رسم.. وفقکم الله لمراضیه.. یاعلی

پو یا سه‌شنبه 25 دی 1386 ساعت 03:12

سلام جناب امیر ...

می خواستم اگه ممکنه ؛ ثار الله ؛ را برای من توضیح دهید...

السلام علیک یا ثار الله...

ممنونم...

یا حق...

سلام.. در لغت عرب، {ثار} به معانی متعددی ذکر شده لکن بنا بر شواهد و قرائن، در عبارت {ثارالله} معنای خونخواهی شونده می دهد یعنی {ثارالله} برابر است با {کسی که خود خدا خونخواه اوست} یعنی انتقام خون ایشان را خود خدا بر عهده گرفته است و با ظهور قائم آل محمد(ص) این وعده الهی انجام خواهد شد.. موفق باشید

فرهاد دوشنبه 24 دی 1386 ساعت 16:05 http://m-shirazi.blogfa.com

با سلام و عرض تسلیت
روحیه حق طلبی و علم جویی شما قابل تقدیر است...
سایت زیر را جهت آشنایی به شما معرفی میکنم:
www.tatbir.com
موفق و موید باشید

سلام و تسلیت ایام منتهی به لا یوم کیومک یا اباعبدالله.. حق شناسی و قدردانی شما موجب تشکر حقیر است بنده هم یک لینک خدمت شما ارائه می کنم
http://www.313amir.ir/?p=taabeer-e-tatbeer
ملتمس دعا..یاعلی

سحر دوشنبه 24 دی 1386 ساعت 15:11

سلام (خطاب به اقای هیچ کی)اگر ممکن هست ادرس خودتون وبلوگ یا ایمیل رو مرحمت کنید.

هیچ کی دوشنبه 24 دی 1386 ساعت 05:59

سلام : خیلی جالب بود . جوابات رو میگم. مرد مومن شما که اهل فقه و فقاهت هستید و دغدغه دین و دینداری دارید نباید از اینکه به جای لفظ (شما) ، بهت (بگن) تو ، ناراحت بشی. اخه نداشتن غرور و داشتن تواضع خیلی خیلی برای یه فقیه لازمه . عجیب بود برام که بنده ای که به جای کلمه (شما ) ، کلمه (تو) رو بکار بردم ، دعوت به کلاس شعور میکنی ولی از پیشنهاد بنده برای دعوت کسانی که علنا فحاشی میکنند رو به کلاس ادب ، ناراحت و برافروخته میشی. عجیب نیست ؟؟؟ در هر حال بنده اگر شما کلاس شعور یا ادب بذارید بدم نمیاد شرکت کنم . ثانیا اونایی رو که اهل بدعت دونستی و خودت حکم به بدعتشون رو صادر کردی و خودت هم محاکمشون کردی و یه عده هم برات به به و چه چه کردن رو نتونستی یه بدعتشون رو اثبات کنی . بنده قصد بحث کردن نداشتم چون خیلی وقت گیره و خیلی حوصله میخواد . طرف مقابل هم باید یه اصول اولیه از صحبتهای طرف مقابل رو بدونه و فهمیده باشه نه اینکه همینجوری مثل تو ... . حرف عجیب دیگه ات این بود که حرف من رو غیر عقلانی دونستی و اسمش رو سلیقه گذاشتی . اخه مرد عزیز قبول نکردن نسبت دادن امر به فسق به یک معصوم عقلانی نیست . اونوقت حرفی رو که تو اوردی مبنی بر دستور دادن پیامبر اسلام به فحش دادن و بد گویی کردن و ریختن ابروی دیگران ، عقلانیه ؟؟؟؟ بنده هم معتقدم که عقل تعبد به امر خدا رو میپذیره و غیرت داشتن نسبت به دین رو میپذیره ولی این چه ربطی به فحش دادن داره بدون فحش دادن و ریختن ابرو و بدگویی کردن نمیشه تعبد خدا کرد و نمیشه توی دین غیرتمند بود ؟؟؟؟ لابد از مصادیق غیرتمندی نسبت به دین فحشه . شاید چاقو کشی و امثاله هم باشه ها . تعارف نکن . چه ربطی داره به امر پیامبر به ... . میدونی حدیثی رو که اوردی و ازش دفاع کردی و دنبال سند عقلی و ... نگشتی چه پیامد هایی داره؟؟؟؟ یکی از مصادیق ریختن ابرو میتونه تصاحب زن و دخترانشون باشه . حدیث مذکور بار برداشت این معنا رو داره . یکی دیگه از مصادیقش میتونه تهمت باشه و ... . اونوقت توجیهی که تو اوردی برای اون حدیث بار معانی فسقهای بیشتری رو حمل میکنه که حوصله وارد شدن بهش رو ندارم . حالا عجیب اینه که قائل شدی به اینکه پیغمبر شریف اسلام برای حیثیت یه عده حرمت قائل نیست . شما که دهان نبوت و رسالت رو با دهان یه لات کوچه بازاری مساوی میدونی و فحش دادن رو از معصوم ولو به یک اهل بدعت جایز میدونی ، چه جوری نسبت عاقلی به خودت میدی؟؟؟ عجیب تر از عجیب اینه که خدا رو هم به فحاشی متهم کردی . عزیزم ، خدا اینهمه رعایت کرده که چند نفر امثال شما بهش نسبت فحاشی ندن . خدا نمیگه اونا کلب هستن . یا نمیگه اونا حمار هستند. بلکه داره مثال میزنه و تشبیه میکنه . تشبیهش رو هم خیلی غلیظ میکنه که یکی مثل شما توهم فحاش بودن خدا رو نکنی . میفرماید که مثلهم ک مثل ... . اونایی که قران رو کردن دستاویز فحش دادن و نسبتهای ناروا دادن به دیگران شمایید . هرجا که میخواید به یکی فحش بدید سریعا میگید مثلهم کمثل ... ولی این نکته رو نفهمیدید که خدا فحاشی نمیکنه . البته از شما نسبت امر به فحاشی و بی ابرو کردن و بدگویی رو از جانب پیامبر معصوم خدا جایز میدونید و نپذیرفتن این حرف رو سلیقه میدونید ، قائل شدن به یه خدای فحاش هم عجیب نیست . چه دنیایی شد ؟؟؟؟ یه خدای فحاش و یه پیامبر ... . به نظرم یه توبه اصولی بدهکار شدی . جالبه !!! یه رساله جدید بنویس و این فحشهایی رو که گفتی واجب شرعیه رو مشخص کن. راستی اون فقهای نا معلومی که این حدیث رو جایز میدونند و این کلام رو از دهان معصوم میدانند و ... به بار معنایی حدیث توجه نکردند؟؟؟؟؟ از مصادیق ریختن ابروی اهل بدعت چه چیزایی رو میشه برداشت کرد ؟؟؟؟؟ مگه به نظر شما همین متن صریح کلام عصمت نیست ؟؟؟؟؟

سلام.. ظاهراً عنایت نکردید به لبّ عرایض بنده و به حواشی پرداختید حالا مهم نیست بنده نسبت به بعضی مطالبی که مطرح کردید نکاتی عرض می کنم و سایر مطالب رو فعلاً رها می کنم تا بعد: 1.بنده دفعه قبل به صرف اینکه به جای (شما) گفته شود (تو) ابراز ناراحتی نکردم خودتان هم می دانید که مطلب بسیار زشت تری گفتید و بنده در برابر هتاکی شما صرفاً یک واکنش ساده نشان دادم و گفتم تو نه شما و سایر هتاکی های تان را به سکوت گذراندم لکن از این به بعد به این موضوع، اهمیت می دهم! از این به بعد کامنت های شما در صورتی که تهی از ادب باشد یا در آن تعابیر تو و امثالهم بکار رود، بدون پاسخ خواهد ماند 2.غرور و عدم تواضع، مطلبی است و استحکام دلیل و اعتماد به نفس علمی، مطلبی دیگر.. خلط نفرمایید 3.قبلاً عرض شد که امر به فسق نبود لکن جنابعالی توجه نمی کنید و مداماً خیال می بافید معصوم امر به فسق نمی کند بنابراین وقتی چنین امری کرده است یعنی این امر فسق نیست 4.ریختن آبرو در همان حدی است که در روایت گفته شده و بهتر است با آوردن مصادیق "من درآوردی" نظیر تصاحب زن و دختر و چاقوکشی و... مطلب را شلوغ نکنید خودتان هم می دانید که تصرف در جان و فرج، تابع احکام خود است و ربطی به این مسائل ندارد *(و الذین هم لفروجهم حافظون الا علی ازواجهم او ما ملکت ایمانهم)* 5.جالب است! چند وقت پیش یک وب نویس ابله بود که هرچه من می نوشتم به خود می گرفت و فکر می کرد درباره اوست و شروع می کرد به نوشتن ردیه های آبکی و تمام وبلاگش پر شده بود از ننه من غریبم و... یادم می آید یکبار در کامنتی دیدم کسی نوشته بود فلانی درباره ات دوباره چرت و پرت نوشته بنده در جواب، مثال زدم به همین آیه قرآن که می گوید مثال او مثال سگ است که چه کار به او داشته باشی و چه نه، زبانش آویزان است! آن وب نویس مدتی را به اشک و آه و ناله گذارند که فلانی به من فحاشی کرده! حال هم با شما مواجهیم دقیقاً برعکس! در برداشت از این آیه 6.ما هم نگفتیم فلان فرد، ماهیتاً و حقیقتاً الاغ است بلکه ما نیز داریم تشبیه می کنیم چون حماقت او کاملاً شبیه است به حماقت یک الاغ بل هم اضل! 7.درباره رساله نوشتن حقیر هم بهتر است مسخرگی را کنار بگذارید اگر اطلاع ندارید خوب است به کتب مراجع تقلید مراجعه کنید تا ببینید بسیاری از فقهای عظیم الشأن امامیه به همین روایت، فتوا داده و آن را در معرض عمل مؤمنین قرار داده اند و مصادیقش را هم همانها گفته اند که ما گفتیم و نه آن نتایج خیالات جنابعالی.. موفق باشید

مریدنور دوشنبه 24 دی 1386 ساعت 01:27 http://moridenur.blogfa.ir

ارادت.بسیار خوب.از ایمان شروع کنیم.رابطه ایمان را با قلب تبیین نمائید.قرآ» ایمان را یقین به قلب میداند.ایمان قلبی چیست و آیا اساسا عقل برای این نوع از ایمان چه تعریفی دارد.

ایمان یعنی اعتقاد و اعتقاد یعنی باوری که بر تمام وجود انسان سیطره پیدا کرده به نحوی که حرکات و سکناتش مبتنی بر آن می شود یا لااقل تحت تأثیر آن جهت دهی می گردد... جایگاه این ایمان، روح انسان است که وقتی مطلب مورد اعتقاد، به هر وجهی و هر طریقی (حال چه عقلی و چه غیرعقلی) در جان انسان نشست و به زندگی و رفتار او جهت داد تعبیر می کنیم که ایمان قلبی پیدا کرده است دقت داریم که در این بیان که عرض شد منظور ما از ایمان، مطلق ایمان بود (چه ایمان به امر صحیح و چه ایمان به امر باطل و چه از طریق درست عقلی یا مورد تأیید عقل و چه طریق چرند و اباطیل) یعنی حال از هر طریقی و به هر شکلی، وقتی کسی به چیزی تا این مقدار معتقد شد این بنیان راسخ در جان او به ایمان قلبی تعبیر می شود حال اگر این ایمان و باور، منتج از تعقل و ممشای صحیح و رصین اعتقادی باشد، عقل، آن را تأیید نموده و تمسک و التزام به آن را توصیه می نماید خداوند نیز یاری نموده و آن را تقویت می نماید و در صورتی که ناشی از تعقل درست نباشد (امور شبه عقل یا خیالی یا اوهام یا...) عقل، فشار می آورد و با دریافت ابهام و شبهه و کمک گرفتن از نیازها و خواستها و مسائل زندگی، آن را سست می نماید لکن شیطان با لطائف الحیل خاص خود سعی در رد حکم عقل نموده و شخص را بر باور باطل خود مستحکم تر می نماید.. یاعلی

[ بدون نام ] دوشنبه 24 دی 1386 ساعت 00:01

ارادت.عجب!شما این عقل ماخوذ از قرآن عرفان و توصف را مشت و مال می دهید.بعدش هم عقل ابزار شناخت مستقل است که برای شما دهری نعوذ بالله نقطه مشترک لازم است.نه اینکه این همه مخالف و معاند با عقل سر رسول الله مشکل داشتن در حالیکه فی نفسه و بالذاته به فرمایش شما در همان حجیت عقل قرآن مورد انکار آنان نبوده و تنها لجاجت میکردند.باشد از منظر عقل با همان حجیت شما به موضوعت نگاه میکنیم.ما هم مشکلی نداریم.این خودش نقطه مشترک کمی نیست.در ضمن قرار بر هدایت آدم لجوجی مثل من است.حوصله کنید ما اهل منطق هستیم.

تحیت.. ببینید اخوی، من الان کار ندارم که مخالفین رسول خدا(ص) سر چه چیزی دعوا داشتند با ایشان همانطور که کار ندارم به سایر حواشی.. همین که روی حجیت عقل بالاستقلال تأیید آوردید ما را بس.. ادامه بفرمایید که در خدمت تون هستیم.. یاعلی

مریدنور یکشنبه 23 دی 1386 ساعت 20:40 http://moridenur.blogfa.ir

ارادت.قرآنش درست است.لا ریب فیه.مشکل اینجاست که برخی اول عقلشان را اثبات میکنند بعد خدایشان را.بی خبر از اینکه این عقلشان خودش عطیه الهی است و ازجنس کشف و شهود هم نیست.حالا اینکه شما عقل دیگران را از جنس شیر اب و خوراکی میبیند ما حصل هین عقل شماست که با توجه به همین امکان درست بودن یا نبودن و بالضروره نیاز به استدلال دارد و چه دلیلی بالاتر از قرآن .هستیم خدمتتون.تحمل بفرمائید.حتما آن شاهد غیبی که بر شما وارد شد تا پرچم تعقل برافراشته نگه دارید این صبر را هم در هدایت تفهیم نموده حتی اگر ضاله ای مثل من باشد.خویشتنداری از نزاکت عقل است.یا حق

برادر گرامی.. بنده نمی دانم علت تأکید مکرر شما بر خویشتنداری بنده ز چه روست؟ بنده که خدمت شما هستم و مشکلی ندارم و اما درباره قرآن بله قرآن درست است اما نه در بحث الان ما که هنوز روی اولیات مانده ایم ببینید شما فرض کنید بنده یک دهری کافر هستم و از قرآن شما هیچ نمی دانم و شما می خواهید من را نسبت به مسائلی آگاه کنید خب باید روی یک نقطه مشترک بایستیم و با هم بریم جلو وگرنه بحث من و شما به جایی نمی رسد الان شما عقلی که من دهری کافر قبول دارم رو به این ترتیبی که من معتقدم قبول ندارید مثلاً بدلیل اینکه عقل، مخلوق و عطیه خداست تصور کرده اید نمی توان بوسیله آن خداوند را اثبات کرد در حالی که چنین نیست عقل، یک ابزار ادراکی است و در حیطه ای که حکم دارد و می فهمد (نه در اموری که نمی فهمد مثلاً ریز فلسفه احکام) نمی توان او را از حکم دادن و بررسی و تحلیل بازداشت اگر بر فرض که ما اختلافی در حیطه و کارکرد همین عقل داشته باشیم بازهم راهکارش مراجعه به همین عقل است وگرنه قرآن چیست و کدام است (از دیدگاه من نوعی کافر دهری) فلذا اول روی این جهت به نقطه مشترک برویم و از آنجا حرکت کنیم وگرنه وقت شما و بنده تلف نشود بهتر است.. یاعلی

مریدنور یکشنبه 23 دی 1386 ساعت 12:59 http://moridenur.blogfa.ir

ارادت.خب نقطه مشترک حاصل است.عقل ابزار شناخت است.اما خود این ابزار از جنس اموری است که حضرتعالی سعی در رد آن دارید.علوم و معارف اگرچه در حوزه سعی آدمی است اما صرف آموختن و مسلح شدن به آن دال بر صحت مدعی نیست.یهدی من یشا و یضل من یشا.ضمن اینکه بوده اند کسانی که نه در مکتب و مدرسه و دانشگاه تلمذ ننموده اما بیش از همه آنچه دیگران سعی به آموختن داشته اند از معارف الهی بهره برده اند .نمونه این را در حضرت رسول می بینید که مورد اشتراک نظر ما هم هست.البته عقل من و شما اینرا استثنا قرار می دهد و در عالم عقول استثنا قائده نیست اما در تایید عرایضم اشاره میکنم به آیه ۴ سوره جمعه:بسم الله الرحمن الرحیم.ذلک فضل الله یوتیه من یشاء والله ذوالفضل العظیم.صدق الله العلی العظیم.تفسیرش را حضرتعالی بدان اشراف دارید منتهی برای سایر مخاطبین عرض کنم من باب توضیح مختصر :خداوند به هرکس (دقت کنیم) به هرکس بخواهد این حکمت را می دهد و فضل و رحمت خدا بی منتهاست.یا حق

تحیت... خیر! نقطه مشترک، حاصل نیست اولاً شما هنوز که ما بحث مان در اولیات مشترکه، گیر کرده است به قرآن استناد نکنید چون اصلاً از کجا معلوم قرآن درست باشد! ما اول باید نقطه اولمان را محکم کنیم سپس وارد نقطه های بعدی شویم ثانیاً حکمت خدا را با هوا و هوس خدا و به قول یکی از رفقا "عشقش بکشد" مخلوط نکنید معاذالله ثالثاً نقطه مشترک ما جایی است که شما نفرمایید عقل از جنس کشف و شهود و اوهام و الهام و... است عقل یک تعریف روشنی دارد و حجیتش هم از ذاتش ناشی می شود چنانچه شما این را کاملاً می پذیرید ما بحث کنیم ولی اگر این را از جنس همان ها می دانید خب معلوم می شود عقلی که من میگم با عقلی که شما میگید صرفاً تشابه لفظی دارد مثل شیر آب و شیر جنگل و شیر خوراکی! یاعلی

هیچ کی یکشنبه 23 دی 1386 ساعت 03:22

سلام: اولا که کامنت بنده شدید اللحن بود ولی بی ادبانه نبود.ثانیا شما نه تنها مسئول نوشته های خود هستید بلکه مسئول کامنتهای دیگران نیز هستید. چون هم در حقیقت تریبون پخش ان سخنان هستید و هم تایید کننده سخن انان . صرف اینکه شما ننوشته اید نشد دلیل بر حرفتان .ثالثا گیریم که شما در نوشته های دیگران و رواج فحش های مبتذل نقشی ندارید لااقل برای مریدانتون یه چند تا پست اموزش ادب بذار . رابعا عجیبه که تو شدی متصدی تشخیص بدعت ؟؟؟ اخه به راحتی نسبت فسق به پیغمبر میدی . اون پستی رو که گفته بودی دیدم . لازم نیست بگردی برای اون حدیث کذایی سند و ... جور کنی اخه توی مرحله اول ، عقل اونرو رد میکنه . فحش به هرکی که میخواد باشه ، فسق اشکاره و امر به فسق از خود این فسق مذموم تره . پیغمبر که معصومه محاله امر به فسق کنه . من نمیدونم کدوم عقل میتونه توجیه کنه که پیغمبر دستور بده که به یه عده فحش بدن و(زیاد) و... . چون اهل بدعت فلانند و بهمانند میشه دلیل برای اینکه پیغمبر امر به فسق کنه ؟؟؟؟؟ یه چیز عجیب تر اینه که اگر یه عارفی یه حدیثی بیاره همه جوره سعی میکنی اون حدیث رو مردود کنی ولی یه حدیث اینجوری رو که پیامبر رو فاسق معرفی میکنه به راحتی مینویسی و ازش دفاع هم میکنی .
در اخر هم بگم که از نصیحتتون ممنونم ولی یه توصیه دارم . شما اگه یه روز احساس کردید دارید به کسی فحش میدید و از اون فحش احساس گناه نکردید بدونید یه جای کار لنگه . فحش ، فحشه . مهم نیست به کی باشه . مهم خودشه که گناهه . عجیبه که میگی فحش بدین و به خدا نزدیک شین ؟؟؟؟ اونهم شدیدا !!! لابد هرچی فحشاش رکیک تر باشه قرب به خداش بیشتره شدیدا ؟؟؟؟؟؟ مگه نه ؟؟؟
یه سوال ، از اینا که گفتی فحش دادن بهشون حلاله میشه دزدی هم کرد ؟؟؟؟ زنا چی ؟؟؟؟ شاید اینا قربش بیشتر باشه مگه نه؟ اگه نمیشه چرا فحش و بد گویی و ریختن ابروشون میشه ؟؟؟؟

سلام.. 1.ما هم نگفتیم بی ادبانه بود 2.ابداً چنین نیست بنده کامنتهای مختلف و متفاوت و بعضاً متناقض را هم عمومی می کنم مسلماً در بین کامنتهای متناقض نمی توان گفت به مفاد هر دو معتقدم اینجا فقط کامنتی که مفاد آن را صددرصد تأیید کنم نمی گذارم! تقریباً همه کامنتها بدون هیچ مانعی عمومی می شوند حتی کامنتهایی که صریحاً فحش به بنده است 3.بنده مرید ندارم و با فرهنگ مریدپروری و... شدیداً در جنگم پست شخصیت پرستان کم شخصیت را برای همین نگاشتم که نشان دهم هیچ کسی جز معصوم، اصالت ندارد و نباید بت شود و این مسلماً شامل حقیر نیز می گردد خوب است بدانید بعضی از همین دوستانی که کامنتهای موافق بنده می گذارند کسانی هستند که گاهی در بحثهای چتی با هم گره می خوریم و نظرمان در امری متناقض می شود (چه مرید و مرادی!) و البته از آنجا که به دیانت و وثاقت هر دو اطمینان طرفینی داریم (یا لااقل جای حمل بر صحت است) به رأی خلاف هم احترام می گذاریم 4.اولاً تو نه! شما! بهتر است قبل از تشکیل کلاس ادب برای دوستان دیگر، از شما دعوت کنم در کلاس شعور، حضور بهم برسانید! ثانیاً تشخیص بدعت چیز عجیب و سخت و پیچیده ای نیست از همان پست که زحمت کشیدید خواندید تا حدود 5 پست بعد مفصلاً بدعت را تعریف کرده و توضیح داده ام و با همان معیار می توان اهل بدعت را شناخت 5.اون چیزی که یک حدیث صحیحه (که بسیاری از فقهاء امامیه به آن فتوا داده اند) را رد کند نامش عقل نیست نامش سلیقه است و سلیقه شما بدرد خودتان می خورد معلوم است که عقل، غیر از اینکه تعبد به امر خدا را می پذیرد ضمناً تأیید می کند که باید برای دین خدا غیرت داشت و جلوی کسانی که با نشر بدعت، موجب ریب می شوند موضع سخت گرفت
http://kahf.blogsky.com/?PostID=11
۶.بله پیغمبر معصوم است و اگر امر به فحش به کسی کند یا خودش فحش به کسی دهد یعنی حیثیت آن کس، حرمتی ندارد و فحش به او گناه نیست بهتر است به قرآن رجوع کنید فمثله کمثل الکلب! کمثل الحمار یحمل اسفاراً! و... ۷.هیچ عارفی تاکنون در بحث با حقیر، به حدیث مستند موثق و دارای دلالت روشن و بی ابهام، استناد نکرده است ۸.جداً!؟ فحش فحشه ولو به هر کس!؟ بهتر است همان آدرس که الان در چند سطر بالایی دادم را ببینید تا متوجه بشوید که فحش فحش نیست ولو به هرکس! فحش به بعضی ها واجب شرعی و به بعضی ها حرام کبیره است و ملاکش هم آیات و روایات معتبر است ۹.خیر! آنچه در روایت است و فقها فتوا داده اند به آن، فحش به اهل بدع و ریب است و نه دزدی از اهل بدع و زنا با آنان و آنچه که ملاک فتوای فقهاست کلام معصوم است نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر.. موفق باشید

مریدنور یکشنبه 23 دی 1386 ساعت 00:54 http://moridenur.blogfa.ir

ارادت.روی عقلش اشتراک داریم.مسئله اینست حضرتعالی هنوز در این قدم تعلل داشته اید عقل خودش ماورایی است ...در ضمن بزرگوار صبر و حوصله از سیره ائمه هست.ضمن اینکه راه برای ارتباط با مولا مسدود نیست .بسم الله..

تحیت... بنده متوجه فرمایش حضرتعالی نشدم.. بالاخره یا عقل، حجیت دارد یا خیر.. اگر حجیت دارد که ادامه دهیم وگرنه جای ادامه بحث نیست چون بنده روی حجیت عقل تأکید دارم و چنانچه به جهتی مثل ماورایی بودن یا هرچه، شما حجیت عقل نپذیرید بنده، نقطه مشترک ندارم با جنابعالی.. یاعلی

سلام و ادب خدمت دوست ارجمندم جناب امیر عزیز

فرارسیدن ایام سوگواری حضرت سیدالشهدا (علیه السلام ) را خدمتتان تسلیت عرض مینمایم .

امیدوارم حقیر را در این ایام از دعای خیرتان محروم نفرمائید.

جناب امیر خان ؛ سوال زیر چند صباحی است که فکر بنده را مشغول کرده که با اجازتون در این نظر به پرسش آن که مرتبط با این ایام است میپردازم :

جناب امیر عزیز تاریخ دقیق واقعه عاشورا حسینی به تاریخ شمسی چه زمانی است ؟ ( چندمین روز از چه ماهی و چه سالی به تاریخ شمسی )

ممنون میشوم پاسخ دقیق حضرتعالی رابدانم .

اگر وقت داشتین ممنون میشم در وبلاگ حقیر پاسخ پرسش بنده را بدهین .

با کمال تشکر و امتنان

حق تعالی نگهدارتون [گل]



سلام و عرض تسلیت متقابل و التماس دعا از شما برادر گرامی.. محاسبات نجومی در این زمینه حکم می کند که روز عاشوراء (۱۰محرم سال۶۱ هجری قمری) برابر بوده با (چهارشنبه ۲۱ مهرماه سال ۵۹ هجری شمسی) و (۱۰ اکتبر ۶۸۰ میلادی) البته به دلیل ابهاماتی که احیاناً در خصوص اول ماه قمری رخ می دهد ممکن است بتوانیم (سه شنبه ۲۰ مهرماه سال ۵۹ هجری شمسی) را هم در این مورد لحاظ کنیم اما قول اقوی همان چهارشنبه است مضاف بر اینکه مرحوم علامه مجلسی نیز در بحارالانوار با محاسبه خود، همان چهارشنبه را مورد تأیید قرار می دهد.. موفق باشید

امیر شنبه 22 دی 1386 ساعت 22:31

به نام خدا.سلام.مطالبتان به جا و خوب ومفید بود.خداوند توفیق خداپسندانه ترین عزاداری را به همه ی ما عنایت فرماید انشاءالله.در پناه حق باشید.

سلام بر همنام همدل.. الهی آمین.. یاعلی

مریدنور شنبه 22 دی 1386 ساعت 21:35 http://moridenur.blogfa.ir

ارادت.عجیب این است شک در خدا را محتاج استدلال عنوان کرده اید.عمده این شکیات حاصل نگرش عقلی است.پس تصور میکنم در صحت عقل هم تشکیک واجب است!خوب است مخالفین عرفان و تابش انوار اشراق بر قلوب آدمیان در لابه لای جستجوی آیات ومستندات ضمن یافتن فرامین فحش و ناسزا نیم نگاهی هم به آیاتی که موید احوالات روحانی باشد بیندازند.مثلا بد نیست درک حقیقت ایمان و معرفت به قلب هم عنوان شود.این یعنی چی؟وقتی به راحتی میشود اسلام را با عقل درک کرد و ایمان را در لفظ و عقل و اعضاء ظاهر نمود این جایگاه قلبی ایمان چه صیغه ای است.و حتما قلب این گوشت تپنده نیست در میان سینه.بزرگواری شما در پاسخگوی به این سئوالات مخلوط موجب امتنان خاطر است.یا حق

تحیت.. یعنی چه {در صحت عقل هم تشکیک واجب است}!!؟؟ بر فرض که در صحت چیزی شک کنید باز باید با همین عقل، آن صحت و سقم را ارزیابی کنید مع الوصف این چه طرز صحبت است؟ خب اگر در صحت عقل شک دارید اصلاً ما با شما بحثی نداریم چون نقطه مشترکی نداریم ما هرچه عرض کنیم و شما هرچه بفرمایید و روی هر موردی بخواهیم تحلیل و تحقیق کنیم چاره ای از پذیرش سیطره عقل، نداریم بنابراین اگر شما روی این جهت ابهامی دارید بحث بین من و شما بی معنا و اتلاف وقت است.. یاعلی

مریدنور شنبه 22 دی 1386 ساعت 21:12 http://moridenur.blogfa.ir

خیلی ممنون.اما نکته اینجاست که بدعت چیست و بدعت گزار کدام است.خلط مبحث حضرتعالی همینجاست که اعل سلوک را با اهل بدعت یکی میدانید.عجیب است حضرت علی بعنوان قران ناطق یکبار هم به خوارج که اهل بدعت بودند الاغ نگفت تا ثواب ببرد.چقدر ایشان کوتاهی کردند!حالا حتما در سلسله اسناد شما به این مورد هم اشاره میشود.اجازه بدهید چون مطلب کمی طولان ی میشود طی چند پست عرض کنم.

۱.اینکه بدعت چیست و چی نیست را از همان پست (گوسفند بافنده) تا حدود ۵ پست مفصلاً توضیح داده ام شایسته بود مطالعه می کردید و اگر ابهامی بود می پرسیدید که عرض کنم ۲.اهل سلوک را با اهل بدعت {یکی} نمی دانیم بدعت تعریف مشخص خاص خود را دارد و هرکس واجد آن جهات باشد بدعت گذار است چه اهل سلوک و چه غیر ۳.ظاهراً با حضرت مولا امیرالمؤمنین(ع) ارتباطات ویژه ای دارید و از طریق کانال خاص ادراکی خود متوجه هستید حضرت به خوارج چه گفت و چه نگفت بسیار خب مبارک باشد لکن ما اهل ظاهر خشک اندیش، فاقد چنین کانال هایی هستیم و ملاکمان در ارزیابی عملکرد اولیاء دین، فقط آیات و روایات مستندی است که از امامان مان با طریق ثقه رسیده است مبنی بر توهین به اهل بدعت.. مجدداً عرض می کنم که نوشتار (غیرت پاسداران حقیقت) را مطالعه بفرمایید مخصوصاً رفتار مولا با یکی از خط دهندگان خوارج (اشعث بن قیس) .. خدمت تون هستیم.. یاعلی

به آفات کمتر توجه میشه ، خصوصا مردم آزاریش (اضرار بر نفس حداقل سر خودش میاد)

یکی از همشهریای ما نماز نمیخوند و میگفت اگه امام حسین نتونه نماز منو جبران کنه پس دیگه به چه ....... !!!!

خداوند شفا دهد ایشان را ... لیس بامانیکم و لا امانیّ اهل الکتاب!

شاه شنبه 22 دی 1386 ساعت 11:49

سلام
مطلب خوبی بود . << ممنون >>

سلام.. یاعلی

مریدنور شنبه 22 دی 1386 ساعت 10:13 http://moridenur.blogfa.ir

ارادت.عرض شود که من در لا به لای همین معدود احادیثی که منقول از علمای دین است از سلسله علمای عقلی به موردی برخورد نکرده ام ائمه هدی به فرض به اهل ضاله یا ارتداد القاب الاغ و...الخ داده باشند و اینگونه خطابشان کنند.باز هم موجب خوشحالی است اگر سندی دال بر توجیه اینگونه رفتار علیه ثلا اهل عرفان و ... موجود هست مطرح بفرمائید تا بنده هم در واقع ضروری از کاربرد آن دریغ نکنم.یا حق

تحیت.. عدم برخورد جنابعالی طبیعتاً دلالتی بر عدم وجود ندارد در روایات متعددی این مورد ذکر شده و ابهامی در آن نیست ظاهراً حضرتعالی پستهای (گوسفند بافنده) و (غیرت پاسداران حقیقت) رو عنایت نکردید وگرنه احادیث اونجا مشت نمونه خروار بود درباره الگوی رفتاری ما با اهل ریب و بدع (کسانی که با نشر افکار غیرمستند و اباطیل اعتقادی تحت عنوان دین، موجب تشکیک در مبانی توحیدی و دینی مردم می شوند)
http://kahf.blogsky.com/?PostID=15
http://kahf.blogsky.com/?PostID=11
عنایت بفرمایید و اگر ابهامی بود خدمت تون هستم.. یاعلی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد